۱۳۹۶ خرداد ۷, یکشنبه

دشمن دشمن ما!



مصاحبه منتشر نشده تسنیم با اینجانب در ارتباط با شجریان

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پرسش:

چه عاملی موجب شده که رسانه‌های بیگانه و گروه های اپوزیسیون که اساساً نسبتی با هنر اصیل ندارند، این همه سنگ استاد شجریان را به سینه می‌زدند؟

پاسخ:

در ابتدا و قبل ازهر چیز با توجه به کسالت مبتلابه جناب شجریان اجازه دهید بالاتفاق مسئلت جوی بازگشت سلامت ایشان از خداوند متعال باشیم و ان شاء الله جناب شجریان بزودی و بسلامت از این بستر کسالت برخاسته و مجدد علاقه مندانش را از هنر خود بهره مند سازند.

اما در پاسخ به پرسش مطروحه ضمن تائید فرمایش شما و تاکید بر آنکه «هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد» معتقدم بخش وسیعی از اقبال به شجریان تظاهری است از سر حقد که ناشی از بی مبالاتی استاد و ورود ناصواب و نسنجیده ایشان به سیاست از فردای ماجراهای سال ۸۸ بود.

معمر قذافی تعبیری داشت بدین مضمون که «دشمن دشمن ما دوست ما است» متاسفانه جناب شجریان در ماجراهای ۸۸ مانند برخی دیگر از مشاهیر مبتلا به جو گرفتگی شدند و بدون صاحب صلاحیتی و بدون برخورداری از شناخت بواطن و ظرائف دنیای سیاست بی مبالاتانه ورود به سیاست و موضعگیری سیاسی کردند و لاجرم و ناموجه خود را در یک طرف آشوب و ماجراجوئی های ۸۸ قرار دادند.

ماجراجوئی هائی که با بهانه و توهم تقلب در انتخابات آغاز شد و در ادامه و از جوار نابلدی های رهبران و مهتران معترضین از جمله ورود ناصواب و ناشایست افرادی مانند شجریان به یک طرف غائله، بسرعت سویه و جنم آن اعتراضات به یک رویاروئی تمام قد با کلیت نظام مبدل شد.

از اینجا به بعد بود که برای خفاشانی که سالها در خفا و تاریکی دشمنی خود با نظام و اسلام و انقلاب را برای روز مبادا تحفظ کرده بودند شجریان و امثال شجریان حکم سنگری را یافتند تا از آن طریق مخالفین مزبور بتوانند با پناه گرفتن پشت ایشان و هل دادن ایشان به مرزهای رویاروئی و دشمنی با نظام از ایشان به «شیوه قذافی» بهره برداری کرده و بظاهر به ایشان اقبال و مودت و دوستی بورزند تا در باطن تکنیک «دشمن دشمن ما» را نقد کنند.

این تکنیک امر شناخته شده ای است و اگر یادتان باشد اسلاف همین جماعت نیز همین برخورد را با آیت لله منتظری داشتند و در سال های نخست انقلاب و به احتساب پر رنگی و ثقل فقهی و سیاسی آیت الله منتظری در تبیین و تفهیم مبانی معرفتی ولایت فقیه می کوشیدند از طریق تخفیف و تحقیر «آیت الله» و با توسل به جوک سازی های سخیف و واژه هایی مطعون نظیر «گربه نره» علیه ایشان عقده گشائی کنند و بعد از آنکه آیت الله منتظری بنا به دلائلی برخوردار از زاویه با نظام و امام و رهبری شدند همین جماعت خلق الساعه رنگ عوض کردند یک شبه خود را در عداد شیفتگان و پیروان و دلبستگان با آقای منتظری تعریف و تبلیع کردند و مبلغ فقاهت ایشان شدند.

یعنی جماعتی که نه در دهه ۶۰ و نه در دهه ۸۰ کمترین دلبستگی به نظام و اسلام و انقلاب نداشتند مزورانه با پناه گرفتن در قفای امثال آیت الله منتظری و استاد شجریان، کوشیدند با حربه «دوستی» با «دشمن دشمن شان» تا حد مقدور از ایشان در مقام یک فرصت جهت ضربه زدن به نظام بهره برداری کنند.

اجازه دهید مثالی برای تان بزنم. قبلا هم و در جائی دیگر به این نکته اشاره کرده ام که نهاد مرجعیت نزد شیعیان از شان و مرتبتی اجل برخوردار است تا جائی که می بینیم در خلال اعطای «امتیاز رژی» به انگلستان در زمان ناصرالدین شاه یک فتوای نیم خطی میرزای شیرازی دائر بر حرمت استعمال قلیان تا آن اندازه برخوردار از اعتبار و نفوذ بود که تا عمق کاخ ناصرالدین شاه نیز زنان حرمسرا قلیان ها را شکستند و در پاسخ به اعتراض ناصرالدین شاه که می پرسید «چه کسی قلیان را بر ما حرام کرده؟» پاسخ می شنید «همان کس که ما را بر شما حلال کرده» و بدین ترتیب ناصرالدین شاه را مجبور به لغو قرارداد مزبور کردند. اما در ماجرای ۸۸ شما دیدید آقای کدیور با لطائف الحیل فتوای تفصیلی جائریت نظام را از آیت الله منتظری گرفتند و علی رغم این شاهد کمترین خدشه ای در مشروعیت نظام نمی شویم چرا که آن جماعتی که در آن سال، ماجرای تقلب در انتخابات را به رویاروئی با نظام در کف خیابان تبدیل کرد دلبستگی و دغدغه دینی نداشتند و اساساً اهل فتوا نبودند تا معطل رسیدن فتوای جائریت نظام باشند و از ابتدا خود را در نقطه مقابل دین و دین ورزی و براندازی نظام تعریف کرده بودند!

همچنان که همین برخورد را با آقای شجریان داشتند و جماعتی که در طول عمرشان حتی دو رکعت نماز هم نخوانده و نصفه روز نیز روزه نگرفته بودند آنک و مرد رندانه از ماجراهای ۸۸ و شجریان فرصتی ساختند تا با تظاهر به غمبرک و دلتنگی بابت غیبت ربنای استاد در ماه رمضان بفرمایند: «افطار بدون ربنای استاد اساسا لطفی نداره» و از این طریق و با رویکرد تصنعی اسلام پناهانه برای نظام شکلک درآورند!

البته این نافی مسئولیت فردی آقای شجریان نمی تواند باشد و به هر حال ایشان سنی را گذرانده اند و حداقل توقع از ایشان بود تا برخلاف رفتارهای خام و جوانانه پیاده نظام جنبش سبز، ایشان از سر حذق و درایت با ماجراهای آن سال برخورد داشته باشند.

این که ایشان و در اوج آن ناآرامی ها، مقابل دوربین رسانه دولت اجنبی می نشینند و با صراحت می گویند: «من صدای آن خس و خاشاکم» چنین امری یعنی دمیدن بر آتش فتنه و افزودن بر نقار.

باز هم مجبورم این واقعیت را که پیش تر هم و در جائی دیگر نیز بیان کرده ام اینجا تکرار کنم که ماجرای خس و خاشاک و توصیف رای دهندگان به میرحسین موسوی به خس و خاشاک توسط احمدی نژاد نیز یکی از شرارت ها و شیطنت های اصحاب فتنه بود تا از آن طریق بتوانند با دمیدن بر آتش فتنه، اغراض ناصواب خود را تحصیل کنند. این را منی دارم می گویم که نه در ۸۴ و نه در ۸۸ به احمدی نژاد رای ندادم و اساساً مخالف و منتقد ایشان بودم و هستم اما سرم را هم ببُرند تن به دروغ و تحریف و ناحقی نمی دهم و واقعیت آن بود که احمدی نژاد در فردای اعلام نتایج انتخابات و در سخنرانی ۲۳ خرداد در چهار راه ولیعصر پیروز انتخابات را ۴۰ میلیون نفری اعلام کرد که در انتخابات شرکت کرده بودند. این یعنی اعم از آرای متخذه خودش ، رای دهندگان به موسوی و کروبی و رضائی را نیز در عداد پیروزآن انتخابات محسوب کرد و تنها با توجه به درگیری های پراکنده ای که برخی معترضین در مقابل وزارت کشور و در روز اعلام نتایج انتخابات داشتند رفتار آن جماعت غوغائی را به خس و خاشاک تشبیه کرد. اما شما دیدید مدیران فتنه چه ژانگولربازی از طریق دروغ خس و خاشاک به راه انداختند که ژاژ خائی جناب شجریان با ادعای «صدای خس و خاشاک» در مقابل دوربین BBC یک نمونه آن بود!

گذشته از آنکه وقتی «استاد» در گزارش CNN و در توصیف شرح حالش نسبت به وضعیت کشورش با صراحت می فرمایند «در طول ۳۱ سال گذشته حتی یک روز هم احساس شادی نکردم» چنین داوری به وضوح دارد با شما حرف می زند و نشان از آن دارد که مسئله «استاد» ماجراهای ۸۸ نیست و ایشان و از ابتدا با کلیت سال های بعد از انقلاب مشکل داشته در حالی که در تمامی آن سالها از جانب همین «نظام متولی آن سالها» قدر دیده در صدر نشانده شده و گل سر سبد همه سرجهازی های موسیقیائی نظام بوده اند و از پیاز نظام بهره می برده اند اما در نخستین بزنگاه و با یک محاسبه غلط و برآورد اشتباه از فرجام ۸۸ به صرافت کراهت و دنائت نظام افتاده ند!

علی ایحال بیائید یک حقیقت را به خود و به استاد گوشزد کنیم و آن اینکه ایران مملکتی است با مالکیتی مُشاع و هر ایرانی بر حسب ماهیت و هویت و شخصیت خود در بخشی از این «قلمرو سرزمینی» برخوردار از موجودیتی مالکانه است.

بر این اساس همان قدر که ما بیرون از داوری باید بپذیریم استاد شجریان با صرافت و صراحت بعد از هشتاد و هشت شان صدای بخش سکولار و بعضا اقشار مخالف با نظام را در جامعه ایران کفالت و عهده داری و تقبل کرده اند؛ به همان میزان نیز «استاد» باید بپذیرند ایشان صدای همه ملت ایران نیستند و نهایتا هاتف خوش صوتی برای بخشی از ایرانیان اند و لزوماُ از قبال این خوش الحانی نمی توان برای ایشان عمق بینش و دانش و بصیرت و فضیلت احصاء نمود.


دمکراسی شرطی!



دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران را می توان ششمین حلقه از مجموعه حلقه های انتخابات از دوم خرداد ۷۶ به بعد در ایران تلقی کرد که ماهیت آن برخلاف تعریف رائج از دمکراسی های عرفی قبل از آنکه ناظر بر اقبال آگاهانه از یک گزینه و ادبار آگاهانه از گزینه دیگر باشد نوعی دمکراسی شرطی (Conditional Democracy) را افاده معنا می کند.

شرطیتی «پاولفی ـ Ivan Pavlov» که طی آن جامعه رای دهنده از طریق دو گانه «دیو و دلبر» اخافه و مدیریت می شود تا در وحشت از یک «هیولای مفروض انگاشته شده» التجاء به «اهورای محبوب پرداخته شده» در سوی دیگر کارزار ببرند.

بر همین منوال پیروزی حسن روحانی در ۲۹ اردیبهشت در دو ساحت «چرائی پیروزی روحانی» و «چیستی پیروزی روحانی» قابل آسیب شناسی است.

فی الواقع چرائی پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم یک چیز است اما مهم تر از آن چیستی پیروزی ایشان و ماهیت اقبال به ایشان است که انتخابات ۲۹ اردیبهشت را برخوردار از ناسالمی می کند.

در این میان نکته حائز اهمیت آن است که برخلاف ترشروئی حاملان انقلاب اسلامی از موفقیت روحانی در انتخابات، نمی توان و نباید از تجدید ماندگاری روحانی در پاستور نگران بود.

روحانی نخستین رئیس جمهوری در ایران است که بخش عمده ای از شان و وزن سیاسی اش را مدیون و مرهون هاشمی رفسنجانی بود و از فردای ۱۹ دی ماه ۹۵ و فقدان سایه و ثقل سنگین هاشمی بر سر روحانی اینک دیگر یک «روحانی بدون هاشمی» یک روحانی بی خطر و قابل مدیریت است.

اما نکته ای که می تواند و باید حاملان انقلاب اسلامی را نگران کند آن است که روحانی در ۲۹ اردیبهشت انتخابات نبُرد! و در واقع این رقیبش بود که کارزار را باخت.

پیش تر و قبل از انتخابات ۲۹ اردیبهشت طی گفتگوئی متذکر این گوشزد شده بودم که اگر آقای رئیسی در تله اصلاح طلبان بیفتد و شخصیتی نامنعطف از ایشان تداعی شود آنگاه با توجه به تبحر اصلاح طلبان در رای رُبائی از اقشار خاکستری، امکان باخت آقای رئیسی افزایش می یابد. (۱)

بر این مبنا آنچه که در فرآیند انتخابات ۲۹ اردیبهشت قابل آسیب شناسی است شرطی شدن دمکراسی در دوگانه «دیو و دلبر» است.

شرطیتی که همان طور که ذکر شد این فرصت را به یک جناح داده تا از ۷۶ به بعد مردم فریبانه خود را «فرشته و قدیس» و طرف مقابل را «هیولا و ابلیس» اطلاق کرده و توده ها نیز بدون کمترین عمق یا دانشی سیاسی در دام این شرطیت افتاده و بی اراده در این زمین بازی می کنند و یا به تعبیر بهتر بازی می خورند.

در ۲۹ اردیبهشت نیز همین ظرفیت این بار توسط روحانی فعال شد و مشارالیه بعد از درک شکست محتملش در فردای مناظره دوم با توسل به شرطی کردن جامعه، کامیابانه موفق شد تا با پشتگرمی به «آرای کثیف» پیروز انتخابات شود.

رشد ۷ درصدی آرای روحانی از سال ۹۲ با ۵/۵۰ درصد در مقابل آرای ۵۷ درصدی ایشان در ۹۶ را بلاتردید می توان به حساب سرریز آرای کثیف در سبد رای روحانی در ۹۶ گذاشت.

لازم به ذکر است که اطلاق و اتصاف «آرای کثیف» ناظر بر آرای شهروندان نیست و در واقع در این گزاره بجای رای دهندگان، دستگاه و ساز و کار «سازندگان رای» مطمح نظر است.

آرای کثیف ناظر بر صاحبان رای و جامعه رای دهنده نیست و طعنه به سازندگان رای دارد که با توسل به دو گانه «دیو و دلبر» جامعه رای دهنده را شرطی کرده و بدینوسیله با فریب ایشان از ایشان رای رُبائی می نمایند.

آرای کثیف ناظر بر شکل ناصواب افزایش آرا از طریق بازی کثیف یا Dirty Game است که طی آن روحانی در یک بی اخلاقی آشکار با آلودن فضا به عنصر دروغ و عوام فریبی موفق شد فضای انتخابات را مسموم کرده و با تزریق عنصر ترس به فضای رقابت ها، شهروندان را از طریق «مدیریت خوف» رمگی کرده و در زمین خود پناه دهد.

کوبیدن بر افسانه «جنگ» با اتخاذ ادبیاتی از این دست که عدم رای به ایشان یعنی خطر جنگ و روی کار آمدن جنگ طلبان و ایضا اتصاف هائی داعشی از رقیب از جمله آنکه رقیب در صورت پیروزی درصدد دیوار کشی در پیاده روها است و رقیب آدم خوار است و خون آشام و خشونت ورز است!

بدین منوال هر چند می توان بُرد روحانی را بُردی غیراخلاقی نامید اما و در عین حال این واقعیت را نیز نمی توان نادیده انگاشت که اصولگرایان نیز طی ۳ دهه گذشته با رویکردهای نامنعطف و نامدبرانه به راحتی بستر سوء استفاده را برای رقیب فراهم آورده اند تا هرآینه ایراد اتهامات داعشیگری و طالبان صفتی به ایشان از جانب اقشار خاکستری که عموما فاقد عمق و درک و بینش سیاسی اند مورد باور و اقبال قرار گیرد.

تبحر اصلاح طلبان در بازی کثیف در کنار تصلب اصولگرایان در فهم مناسبات اجتماعی دو گانه ایده آلی را فراهم آورده تا اولا دمکراسی در ایران به سرعت شرطی شود و درعین حالی که هم زمان پیروزی متبحرین در بازی کثیف را تضمین شده کند.

این که مشاهده می شود در ۷۶ ناطق نوری به همین اتهام داعش صفتی و دیوارکشی در خیابان نتیجه انتخابات را واگذار کرد و اینک همین ناطق در اردوی اتهام زنندگان ۷۶ جبهه مقابل را متهم به داعش صفتی می کنند و بازی را می برند نمونه قابل استنادی از ناسالمی فضای سیاسی در ایران است.

قدر مسلم تا زمانی که اصولگرایان نتوانند زمینه باورپذیری اتهامات داعشی صفتی خود را در فاهمه جامعه از میان ببرند باخت مستمر ایشان در هر انتخاباتی با توجه به تبحر رقیب در بازی کثیف تضمین شده خواهد بود. (۲)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ـ گفتگو با خانم دکتر مروجی
۲ـ پیش تر در مقاله «زگیل لیلی ـ » به یکی از موارد مهمی که براحتی امکان یارگیری اصلاح طلبان از میانه نسل جوان و بر علیه اصولگرایان را فراهم می آورد، اشاره شده بود.




۱۳۹۶ خرداد ۱, دوشنبه

هجویات آقای پوآرو!



آقای «د ـ ح» در کانال تلگرامی و مجهول الهویه «خبرخوانی روز» ضمن انتشار مطلبی تحت عنوان «تهديد روحاني به برخورد» مدعی شده داریوش سجادی نويسنده مقيم كانادا و مورد علاقه كيهان و فارس در يادداشتي كوتاه روحاني را تهديد برخورد در «سال سخت» كرده!

لازم به ذکر است مستند «د ـ ح» مزبور در ادعای مذکور مقاله اخیر اینجانب تحت عنوان «خیر آقای روحانی شما رئیس جمهور من نیستید» می باشد که برخلاف القای «د ـ ح» نامه ای است سرگشاده و انتقادی بابت رفتارهای اصول فروشانه آقای روحانی در دوران رقابت های انتخابات ریاست جمهوری. (۱)

لیکن مشارالیه که برخوردار از سابقه نفرت از اینجانب و الفت به پدر خوانده رحمت الله علیه «کارگزاران» می باشند در اثبات ادعای خود متوسل به سیاهه ای از دروغ و توهم و افسانه شده اند تا بلکه بدینوسیله ادعایشان افاقه کرده و رعیت را علیه این راوی به کفایت بشورانند و لابد «ارباب حسن» را نیز به حلاوت بستایند.

بر همین اساس «د ـ ح» مزبور انجام وظیفه کرده و فرموده اند:

سجادي پيش تر در روزنامه هاي اصلاح طلب فعاليت مي‌كرد و تا سال ۸۸ مطالب تندي را عليه حاكميت منتشر مي كرد. او بعد از آمدن به ايران براي ختم يكي از والدينش در بازگشت تغيير رويه داد به طوري كه يادداشت‌هايش با استقبال شديد از سوي كيهان و فارس روبه‌رو ميشود. اما همچنان او را نويسنده اصلاح طلب مي‌خوانند تا به مطالبش وزني اعطا كنند ... او در اين دور از رقابت‌ها به شدت از رئيسي حمايت مي‌كرد. نكته جالب در مورد او اين است كه وبلاگ متعلق به او آرشيو مطالبي كه مربوط به قبل از سال ۸۸ است به طور كامل پاك كرده تا دردسترس مردم قرار نداشته باشد ... سجادي همچنين در سال ۹۲ با نيت وصل شدن به دولت از كانادا تا نيويورك مسافرت كرد تا در كنار جواد ظريف و محمدعلي نجفي عكس يادگاري گرفته و كلاهي براي خود بدوزد. اما بعد از آنكه كسي به او اعتماد نكرد، به وضعيت فعلي چرخش كرد.

«هرکول پوآروی» مزبور در انتها نیز فرموده اند:

وقتي تهديد سجادی را در كنار مطالبي كه اخيرا از سوي برخي ديگر در داخل منتشر مي شود بگذاريم مي‌توانيم كمي احساس نگراني كنيم.

مزید اطلاع «پوآروی» مزبور می بایست معروض دارم.

بدلائل زیر در سیاست و سیاست نویسی و بالتبع افسانه سرائی سیاسی بغایت بی استعدادید.

۱ـ سجادی مزبور چه قبل از ۸۸ و چه بعد از ۸۸ هرگز در عمرش مقالات تند علیه حاکمیت منتشر نکرده. مقالات انتقادی داشته اما مقالات تند را یحتمل در حال ناهشیاری فرمایش فرموده اید.

۲ـ در ۸۸ و ضمن رویت فضاحاتی که شما سبزها مبتلابه مملکت و جنبش اصلاحات کردید سجادی علنا طی مصاحبه ای مردرندی های تان را اعلام و از وجود نامبارک تان اعلام برائت کرد.(۲)

۳ـ فرموده اید کیهان و فارس هم چنان او را اصلاح طلب می خوانند تا مطالبش وزنی پیدا کند!

اعوذبالله!

بنده را چه فرض فرموده اید که تصور کرده اید با انتساب به اصلاح طلبی دچار بهجت روحی و توهم سنگین وزنی می گردم. البته تا آنجا که می دانم تا قبل از فضاحت سبزها در ۸۸ روزنامه نگار منسوب به جنبش اصلاحات بودم اما بعد از آن «ننگآوردتان» علنا با اعلام برائت از آن فرقه منحوسه گفتم و نوشتم که دیگر اصلاح طلب نیستم و اساسا دیگر هیچ چیز نیستم. (۳)

۴ـ حمایت بشدت از رئیسی در انتخابات اخیر را دیگر از کدام کلاه شعبده بازی تان درآورده اید؟

شایسته نبود تا با احترام به شعور مخاطب لااقل یک مورد از حمایت بشدت یا به قلت یا به ملاطفت سجادی مزبور از رئیسی مذکور را رفرنس می فرمودید؟ درست است که جامعه مطبوعات به برکت اینترنت بی در و پیکر شده اما هنوز بی اصل و نسب نشده و نمی شود هر نوباوه ابجد خوانی با توهم روزنامه نگاری هر کذبی را بنام خبر در چشم مخاطب فرو کند!

۵ـ . فرموده اید: نكته جالب در مورد سجادی اين است كه وبلاگ متعلق به او آرشيو مطالبي كه مربوط به قبل از سال ۸۸ است به طور كامل پاك كرده تا دردسترس مردم قرار نداشته باشد!

برادر «د ـ ح» شما مطمئنید حال تان خوب است؟ بنده از سال ۷۸ مقیم ایالات متحده ام طی این مدت تمام مقالاتم در دو وبلاگ متعلق به اینجانب منتشر شده و تمامی مقالات منتشره نیز از آن تاریخ تاکنون بدون هر گونه حذف و جرح و تعدیل کماکان در دسترس علاقه مندان است! (۴)

۶ـ پوآروی مزبور فرموده اند: سجادي در سال ۹۲ با نيت وصل شدن به دولت از كانادا تا نيويورك مسافرت كرد تا در كنار جواد ظريف و محمدعلي نجفي عكس يادگاري گرفته و كلاهي براي خود بدوزد. اما بعد از آنكه كسي به او اعتماد نكرد، به وضعيت فعلي چرخش كرد.

جل الخالق!

برادر محترم ـ اینجانب در عمرم پای خود را در کشور کانادا نگذاشته و همان طور که پیش تر عرض شد از سال ۷۸ تا کنون مقیم ایالات متحده آمریکا بوده و مزید اطلاع تان نیز معروض می دارد همه ساله بمناسبت سفر روسای جمهور ایران جهت شرکت در اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل و ضیافت شام رئیس جمهور با ایرانیان مقیم آمریکا اینجانب در کنار جمعی دیگر از ایرانیان مقیم آمریکا از جانب نماینده ایران در سازمان ملل متحد دعوت به نیویورک می شویم و این دعوت از زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی تا آقای احمدی نژاد و ایضا آقای روحانی صورت گرفته و همه ساله در این مناسبت حضور داشته ام. لااقل از دکتر ظریف می پرسیدید سجادی در گوشی از شما چه کلاهی خواست که بعد از استنکاف شما چرخش فرمود!؟

آخرالامر نیز در پاسخ به این بخش از هجویات «د ـ ح» مزبور که فرموده اند: «وقتي تهديد سجادی را در كنار مطالبي كه اخيرا از سوي برخي ديگر در داخل منتشر مي شود بگذاريم مي‌توانيم كمي احساس نگراني كنيم» می بایست خدمت ایشان و مهتران ایشان معروض دارم:

خیر اخوی – نترسید. دنیا جائی برای آدم ترسو ندارد! ۳۰ سال پیش به یکی از آخرین بازمانده های سنت ژورنالیستی دوران پهلوی که مانند امروز شما دچار هذیان شده بود و خطاب به اینجانبان می فرمود «طوری راه بروید که مردم از شما نترسند» معروض داشتم:

بجای ملامت ما به مردمان تان بگوئید طوری زندگی کنند تا از کسی نترسند.

خیر جناب «د ـ ح» دوران اخافه سالاری پایان یافته. دولت متبوع تان نیازی به ترسانده شدن ندارد و بیشتر محتاج صداقت اند تا ارعاب!

زیاده عرضی نیست.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ـ http://bit.ly/2raXo8C

۲ـ http://bit.ly/1aLPzbW

۳ـ http://bit.ly/2qIYW8q

۴ـ http://bit.ly/2qaDaYA

http://bit.ly/2qbeKhe


۱۳۹۶ اردیبهشت ۳۰, شنبه

خیر آقای روحانی شما رئیس جمهور من نیستید!



پیغام تلویزیونی حجت الاسلام حسن روحانی بمناسبت پیروزی اش در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم برخوردار از فرازی مناقشه آمیز بود که برای منقح ماندن تاریخ از شوائب و بستن راه دغل بازی رذائل ایضاحی توام با شماتت را می طلبد تا در فردائی محتمل از شدائد جای گلایه ای نماند.

آقای روحانی در مبتدای سخنان مزبور می فرمایند:

امروز انتخابات پایان یافته و من رئیس‌جمهور همه ملت ایران و حتی کسانی که مخالف سیاست‌هایم بوده‌اند، هستم؛ من دست یاری و دوستی خود را به‌سوی همه اقشار مردم دراز می‌کنم.

هر چند به صفت ظاهر این بخش از اظهارات روحانی می تواند حاکی از حسن نیت و وسعت نظر مشارالیه باشد اما چون کلام روحانی از دل برنمی آید لاجرم به دل نیز نمی نشیند.

خیر آقای روحانی.

میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت ــ می خوردن و مستی ره و رسم دگری داشت! راه قلندری را شنیده اید اما چون روال آن را نیآموخته اید لاجرم نه بیان تان مسموع است و نه مرام تان مفهوم و قابل وثوق!

این کمال بی آزرمی است که در ایام رقابت های انتخابات، سفید چشمی کنید و به ثمن بخس همه محکمات و مسلمات و مفاخر و مواضع قابل افتخار و استناد انقلاب و نظام را برای مانائی در قدرت و خوشآمد و دلربائی و رای ربائی مشتی رجاله به لجن بکشید و در فردای پیروزی به برکت بسیج آن «آرای کثیف» با نگاه مستقیم به دوربین تلویزیون مخاطب خود را سفیه انگاشته و از موضع قلندرانه تواضع فروشی فرمائید!

خیر جناب روحانی

خلعت این تواضع و کسوت آن مقام با چنان ترفند و چنین فرآیندی بر قامت ناراست تان زار می زند!

این کمال بی آزرمی است که در پروای شکست در انتخابات و در شهوت نشست بر کرسی صدارت اصول فروشانه آرای خود را از بازار سیاه سیاست ابتیاع فرمائید.

جناب روحانی

جهدتان در استیفای قدرت شاید ماجور باشد اما قطعا سلوک ناپاک تان ماذون نیست!

براستی پس از سالها تظاهر به قلندری تا این اندازه بی تاب ماندگاری در آن ساختمان منحوسه بودید تا مُحیلانه شعله های سرکش اشتیاق ماندن تان در قدرت را با هیمه شرف فروشی، گدازان نگاه دارید؟

نگاهی به راه طی شده خود در رقابت های انتخابات بیاندازید و پشت سر خود را ببینید که چه دسته گل هائی به آب دادید؟

قدرت را بُردید اما اخلاق را باختید ـ معظم له!

سرهنگ نیستید اما حقوق دان هم نیستید و تنها مشاطه ای توانائيد که گندم نمایانه جو فروشی کردید و با شاذیات و شطحیات خود از میانه مشتی جوان هیجان زده که ابجدهای سیاست را نیز نابلدند و از عمق طایفه اتینا، بمنظور فتح پاستور یارگیری کردید.

ارزش اش را داشت آقای رئیس جمهور!؟

می ارزید و می صرفید تا اخلاق و شرافت را فدیه مانانی خود در قدرت کنید!؟

می ارزید و می صرفید تا برای مانائی در قدرت متوسل به آرای کثیف شده و با پنجه کشیدن بر سیمای قهرمانانه نیروهای توانمند سپاه ایشان را متهم به موشک بازی برای تحقیر آن برجام بد فرجام کنید؟

می ارزید و می صرفید تا مانائی در قدرت را به بهای دفاع از کثیف ترین نحله های تروریستی بدسابقه در کشور ابتیاع فرموده و رقیب تان را متهم به خشونت و سرزنش بابت اعدام آن اشرار وطن فروش و قاتل نمائید؟

نشستن بر کرسی ریاست تا این اندازه نزدتان شوق آور است که برایش حاضر شدید تمام اتهامات ۳۸ سال گذشته غربی ها علیه ایران را شخصا برسمیت شناخته و عهده داری کنید تا مفلوکانه بتوانید آرای کثیف ترین اقشار معاند با کلیت نظام را سریز در سبد آرای خود کنید؟

خسته نباشید آقای روحانی!

جهدتان ماجور. موفق شدید. اکنون ولو به بهای آرای کثیف و ناخن کشیدن بر سیمای نظام مجدد رئیس جمهورید!

اما مستدعی است به ثمن بخس خود را رئیس جمهور همه ملت ایران اطلاق نفرمائید.

لااقل رئیس جمهور بنده و امثال بنده نیستید آقای فریدون!

خیر آقای روحانی!

فرزندان خمینی همان هائی اند که از مولایشان آموختند خلافت به اندازه عطسه بزی نیز نزد خلیفه شان ارزش ندارد جز آنکه از آن طریق بتواند حق مظلومی را از حلقوم ظالمی بیرون کشد.

خیر آقای رئیس جمهور!

شما نبُردید. باختید. همه چیزتان را باختید. هم اعتبار و گذشته انقلابی تان را باختید و هم اخلاق و مرام و معنویت را واگذار کردید و از این جا به بعد سهم بنده و امثال بنده از ۴ سال آینده حضور جنابعالی در کرسی قدرت، تیز چشمی و تیز چنگالی است.

اکنون که خود را وام دار اقشار اتینا کردید و با مدیونی به کثیف ترین آرای متصور وارد کاخ ریاست جمهوری شدید مطمئن باشید نسبت تان با فرزندان انقلاب نسبت انذار و تبشیر است.

فرزندان انقلاب تیزچشمانه ۴ سال آینده را در کمین تان خواهند بود تا در این ۴ سال پر حادثه چنانچه قدمی کج خلاف اهداف و آرمان های امام و انقلاب بردارید بدون ملاحظه راست تان کنند.

آقای روحانی!

هنرنمائی علی نصیریان هنرمند برجسته سینمای ایران در اثر ارزشمند سربداران مصداقی است پر شماتت از وضعیت مبتلابه و خود خواسته و خود ساخته «جنابعالی» آنجا که مُحیلانه و در کسوت قاضی شارع پای چوبه اعدام ۱۵ تن مدعی شیخ حسن بودن اشعار داشت:

اگر شیخ حسن در میان این ۱۵ تن بود که مُرد! اگر نبود دیگر شیخ نیست که ۱۵ تن را فدیه خود کرد!

آری جناب آقای روحانی!

این تقدیر خود خواسته شما نیزهست! اگر پذیرفتید تا مانائی در قدرت را به بهای زیر سوال بردن همه گذشته قابل افتخار انقلاب و ناخن کشیدن بر سیمای مفاخر و ذبح محکمات و مسلمات انقلاب تحصیل کنید! در آن صورت جنابعالی نیز دیگر شیخ نیستید که اخلاق را فدیه جاه جوئی و قدرت طلبی خود کردید!

داریوش سجادی

یوم النکبت!



نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ شایسته یک آسیب شناسی جدی است.

این انتخابات را در مضیق ترین تعریف ممکن باید به بار نشستن بذر فتنه ای انگاشت که از ۸۸ توسط مرحوم هاشمی و عقبه سیاسی ایشان و با آبیاری بموقع و گشاده دستانه جهانگرایان آمریکائی در زمین سیاست ایران کاشته شد و محصول نخست آن در ۹۲ به بار نشست و در شوراها و خبرگان ۹۴ آرای تهران را کوفی کرد و اینک نیز در ۹۶ برای سومین مرتبه بار داد.

البته این بمعنای اغماض از رویه ها و سویه های ناصواب تمامیت نظام در مئلکداری نیست که رغم اتحاد آرمانی پراگماتیسم های داخلی با گلوبالیست های آمریکائی حکومت نیز با سیاست های پارساکیشانه آمرانه و بعضا اشتباه خود بستر مناسب یارگیری دشمن از میانه جوانان ایران را بنحو گشاده دستانه ای فراهم آورده و می آورد که پیش تر در مقاله «زگیل لیلی» به یکی از آن مهم ترین خیراندیشی های نابجا و آمرانه اشاره کرده بودم.

متاسفانه حکومت با سیاست های آمرانه و تنظیفی و انقباظی بشکلی نالازم گرایشات ذاتی جوانان را با بدترین شکل ممکن مدیریت کرده و بدین طریق به دست خود بستر ریزش ایشان در آغوش دشمن را فراهم می کنند تا در هر انتخاباتی این قشر از جوانان بدون برخورداری از کمترین شعور سیاسی از فرصت انتخابات تنها در مقام یک دهان کجی به کلیت نظام بهره ببرند.

علی ایحال حاملان انقلاب اسلامی و نیروهای انقلاب، پیروزی روحانی در انتخابات ۹۶ را باید در قامت یک شکست تلخ برسمیت بشناسند. روحانی محصول آرای کثیفی شد که آگاهانه کوشید و موفق شد از طریق اخافه عوام طبقه متوسط و مدرن و نشان دادن خود در قامت و خلعت یک منجی دلربا و مخالف نظام از ایشان رای رُبائی کند.

این بمعنای آن نیست تا نیروهای انقلابی دچار یاس فلسفی شوند و اتفاقا موظف اند بلافاصله با تجدید قوا و روحیه پشت سر رهبری و گوش به فرمان رهبری و نه عقب تر از رهبری و نه جلوتر از رهبری تیز چنگالانه و تیز چشمانه در کمین رفتار روحانی و تیم سیاسی ایشان بمانند.

فرزندان انقلاب کمربندهای خود را محکم ببندند اکنون محل تردید و یاس نیست. ۴ سال آینده ۴ سالی است که کاملا هوشیارانه باید تیم روحانی را نظارت و مراقبت و مدیریت کرد هر چند قبلا نیز طی مقاله ای نوشته بودم در صورت پیروزی روحانی در دوم نباید چندان دلنگران بود چرا که بعد از مرحوم هاشمی اینک یک «روحانی بدون هاشمی» یک «روحانی ضعیف و قابل مدیریت» است.

اما خدمت آن دسته از دوستان که از اینجاب گلایه می کنند که چرا علی رغم پیش بینی تان روحانی پیروز شد عارضم:

سیاست در مقام عمل و سیاست در مقام تحلیل امری است علیحده.

صادقانه خدمت این دوستان باید معروض داشت ایام انتخابات ایام مبارزات سیاسی است و طرفین می کوشند با لطائف الحیل و جنگ روانی طرف مقابل را منفعل کنند.

قطعا بخشی از نقطه نظرات اینجانب نیز در ایام انتخابات قبل از برخورداری از عمق تحلیلی برخوردار از سویه های جنگ روانی بود از جمله آنجا که در فردای اظهارات ساختارشکن روحانی در همدان پروای فتنه ای دیگر را دادم و به جوانان توصیه به دور شدن از کانون فتنه را دادم قطعا این را باید در چارچوب جنگ روانی قرار داد. اما از سوی دیگر با ترانسفری که روحانی از خود نشان داد و با بی شرمی دست بسوی آرای کثیف برد تصور نمی کردم حاملان آن آرای کثیف تا این اندازه احمق باشند که لبیک گوی فراخوان روحانی شوند!

اما واقعیت آن است که حاملان آرای کثیف تا آن درجه بلاهت داشتند که نفهمند علی رغم مواضع دلربایانه و ساختارشکنانه روحانی با رای دادن به ایشان تنها میزان مشارکت و بالتبع اذعان نظام به برخورداری از مشروعیت بیشتر را مستند سازی می کنند که کردند و در حالی که در عمل و با پیروز کردن روحانی نیز متوجه خواهند شد طی ۴ سال آینده نیز هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد چون ساختار مدیریتی نظام چنین اجازه ای را نه به روحانی و نه هیچ فرد دیگری می دهد تا بتواند کلیت نظام را بنفع منویات حاملان آرای کثیف مصادره کند.

علی رغم این یک واقعیت را نباید نادیده انگاشت مبنی بر آنکه آنان که عوام فریبانه می گفتند «اگر به روحانی رای ندهیم ایران را مبدل به ونزوئلا می کنیم» ایشان تنها در مقام فریب مردم حرف می زدند.

واقعیت آن است ایران سال ها است که تبدیل به ونزوئلا شده و آمریکا در وحدتی آرمانی با پراگماتیسم های داخلی از زمان مرحوم هاشمی به بعد به قوت از این توفیق برخوردار شده اند تا از طریق فشار اقتصادی و تحمیل بحران معیشت به بدنه شهروندی آن چنان تسمه از گرده ایرانیان بکشند تا شهروندان را به صرافت نصرفیدن حمایت از انقلاب و نظام برآمده از آن بکشانند که تا حدود زیادی نیز موفق شده اند.

توفیقی که با مُلکداری های نابخردانه و ناسنجیده نظام در حوزه های اجتماعی مزید بر علت شده و حکومت نیز با ثمن بخس در یارگیری دشمن از جوانان بسترسازی کرده و می کند.

بزودی در این زمینه با تفصیلی بیشتر خواهم نوشت

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۷, چهارشنبه

من صدای انقلاب شما را شنیدم!



تاریخ سرشار از عبرت است از جمله عبرت های آن تکرار پذیر شدن آن است.

بیانیه حسن روحانی درباره انتخابات بخصوص این قسمت از آن بیانیه مبنی بر این که:

اینجانب متعهد می‌شوم با اتکا به قوانین و اسناد بالادستی کشور و با اجرای برنامه‌ کارشناسی و دقیق تهیه‌شده برای دولت دوازدهم، در مسیر تعالی کشور و بر مبنای شعار «آزادی، امنیت؛ آرامش و پیشرفت» حرکت نمایم.

این بخش از بیانیه روحانی تداعی کننده آخرین تلاش محمد رضا پهلوی در آخرین روزهای سلطنت اش در ایران بود که از موضع استیصال پیغام معروف «من پیام انقلاب شما مردم را شنیدم و قول می دهم همه چیز را درست کنم» را مقابل دوربین تلویزیون قرائت کرد.

ندامتی که توام با تاخیر بود و دیگر همه چیز برای اعلی حضرت دیر شده بود و ملت با قدرت این درس را در تاریخ بنام خود به همه مزورین داد که یک ملت را می توان یک بار فریب داد اما نمی توان ایشان را برای همیشه فریب داد و بموقع همان ملت سیلی شماتت خود را به مزورین مزبور خواهند زد!

آقای روحانی ـ دیدید چقدر زود دیر شد!؟

متاسفانه صدای اعتراض مردم را دیر شنیدید!


۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

میثاقیه!


مردم نجیب و قهرمان ایران

در آستانه انتخابات ریاست جمهوری جدیدی در ایران بر خود لازم دانستم تا برای نخستین بار مستقیما با شما بزرگواران دل مویه ها و دل شوره هائی را کلامت و کتابت کنم.

اینجانب در مقام خوارترین فرزند معنوی شما بزرگواران هر چند نارفیقانه ۲۰ سال است شما را در همه ناملایمات و سختی های داخل کشور تنها گذاشتم و ترک تان کرده و غربت نشینی کردم اما خدا را شاهد می گیرم در مقام کمترین سرباز قلمدار کشورم کوشیدم در سنگرهای خارج از کشور دیده بانی قابل وثوق در دفاع از سرحدات معنوی مملکتم باشم.

هر چند از اسب افتادم اما از اصل نیفتادم!

هر چند فوج فوح همکارانم در غربت به شعف خود را به لجن خیانت آلودند اما خدا را شاهد می گیرم طی تمامی سالهای غربت نشینی ام قلم فروشی نکردم و امام و اسلام و نظام و انقلاب و شما ملت عزیز ایرانم را نفروختم و به شما بزرگواران خیانت نکردم و نخواهم کرد. بزرگ شده سلسله جلیله ساداتم و قلم فروشی و خیانت را در این سلسله استعدادی نیست.

خدا رحمت کند مرحوم امام را که در پیغام برائت از مشرکین آنچنان بشیوائی فرمودند:

ما در مکّه باشیم یا نباشیم دل و روحمان با ابراهیم و در مکّه است. دروازه های مدینة الرسول را بر روی ما ببندند یا بگشایند، رشته محبّت مان با رسول الله پاره نخواهد شد، به سوی کعبه نماز می گزاریم و به سوی کعبه می میریم ... و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظلم و ستم و ستمگری برنخواهیم داشت.

اکنون و به تاسی از امام و به سیاق امام اینجانب نیز در پیشگاه تان اذعان می کنم:

این فرزند حقیرتان نیز در ایران باشد یا نباشد دل و روحش با شما بزرگواران است. دروازه های مملکت را بر روی فرزند کوچک تان ببندند یا بگشایند رشته محبت ام با شما ملت نجیب و مومن قطع نخواهد شد. برای شما بزرگواران می نویسم و برای شما ارجمندان تا عمر و مجالی باشد خواهم نوشت و هزار بار هم اگر قطعه قطعه ام کنند دست از رسالت و مسئولیت خود که دفاع از مظلومیت و مهجوریت و معنویت شما گرانقدران است بر نخواهم داشت.

خدا شاهد است طی تمامی سال های قلمداری ام در غربت چیزی جز دشنام و درشتی و پلشتی و توهین و ناسزا از جانب دشمنان شما بزرگواران و به اتهام دفاع از شما بزرگواران نشنیدم اما نازک طبعی نکردم و صبورانه چیزی جز دعای خیر شما ملت بزرگوار را نطلبیدم. اما اکنون و در آستانه یوم الله ۲۲ شعبان برای نخستین بار مایلم بر کرسی مطالبه نشسته و از شما بزرگواران خاضعانه بخواهم در انتخابات پیش رو با «رای نه» خود به «حسن روحانی» پرونده این شارلاتانیزم سیاسی مبتلابه به کشور را قربة إلي ألله و برای همیشه و ان شاء الله ببندید.

والسلام
فرزند حقیر تان ـ داریوش سجادی
سه شنبه ۲۳/اردیبهشت/۹۶
ایالات متحده آمریکا


۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

روحانی تمام شد!


مهر ماه سال گذشته شکست روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ را به اعتبار راز حاکم بر دمکراسی گمانه زده و متذکر این واقعیت بودم که رقیب اصلی روحانی در ۹۶ «خود روحانی» است که با دوسیه ای نحیف در مقابل خود و به خود خواهد باخت.
اکنون نیز همه شواهد موید آن است که هزیمت ایشان اجتناب ناپذیر شده و مشارالیه ورشکسته به تقصیر در ماشین شکست نشسته و این ماشین در حال رساندن روحانی به نقطه پایان چهار ساله کم فروغ شانند.
شکستی که با اشتباهات مکرر ایشان در حال سرعت گرفتن نیز می باشد.
اما یک واقعیت را نباید نادیده انگاشت مبنی بر آنکه شکست روحانی قبل از آنکه محصول بی کفایتی ایشان یا با کفایتی رقبای ایشان باشد بازگشت به ذات کابینه تدبیر و امید داشت که از ابتدا نطفه اش در یک بی مبالاتی آشکار در رحمی منعقد شد که در عرف سیاسی از آن تحت عنوان «دولت گذار» نام برده می شود.
روحانی بصورتی طبعی و ناشی از رویکردهای بطئی اما خودخواسته، دولت خود را مبدل به دولت ترانسفری کرد که جز انتقال دادن جمهوری اسلامی از وضعیت نارنجی به وضعیت نُرمال آن هم تنها در زمین پرونده اتمی وظیفه دیگری را بر غهده نداشت و بالتبع دولتی که همه تمامیت خود را منهضم در برجام کرده بود گریزی از این فرجام نیز نمی توانست داشته باشد تا اینک و در فردای اتمام مذاکرات منعزل از قدرت شود!
این ذات دولت های گذار است که به قاعده «مقتضی موجود و مانع مفقود» با پایان یافتن رسالت محوله شان بستر را برای روی کار آمدن دولتی پساگذار فراهم آورده و ناخواسته موضوعیت شان در قوه فاهمه شهروندان را منقضی شده القا می نمایند.
نزدیک ترین نمونه آن دولت جورج بوش پدر بود که همه هزینه سیاسی لشکرکشی به عراق در فردای تجاوز صدام به کویت را مستقلا بر عهده گرفت اما در فردای پیروزی و رسیدن به فرصت چیدن میوه های پیروزی دولتی یک دوره ای شد و انتخابات را به کلینتون واگذار کرد و دمکرات ها را به ثمن بخس برخوردار از غنائم جنگی پسا جنگ در خلیج فارس کرد!
جورج بوش پدر نیز همان مسیری را رفت که اینک روحانی رفته و همان طور که بوش رسالت خود را با داعیه نظم نوین جهانی منحصر به تادیب عراق کرد و بالتبع در فردای فرجام عراق نیز کابینه جنگی بوش موضوعیت خود را از دست داد و بستر گذار برای ورود دمکرات ها در کاخ سفید فراهم شد . همان طور که روحانی نیز با تعریف رسالت خود در چارچوب پرونده اتمی با برجام معنا شد و با همان برجام نیز تمام شد.
اما یک نکته نیز غیر قابل کتمان است و آن اینکه علی رغم یک دوره ای بودن دولت های انتقالی اما روحانی نیز برخوردار از اشتباهات مهلکی شد تا برخلاف تصور در فردای شکست در انتخابات، گریزی از این واقعیت نتواند داشته باشد که قبل از آنکه بازنده انتخابات محسوب شود عمر سیاسی خود را پاک باخته ببیند.
باختنی که سهم عمده آن ناشی از نبود مهتر ایشان در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود تا جائی که مشارالیه را واداشت تا یتیمانه بمنظور جبران خلاء وجود هاشمی متوسل به شاذگوئی جهت رُبایش آرای کثیف شود و آنک و در فردای واگذار کردن نتیجه انتخابات خود خواسته یهودی سرگردانی را تداعی کند که نه در غربت دلش شاد و نه روئی در وطن دارد.
قدر مسلم ادبیات نامتعارف و مواضع اپوزیسیونی روحانی در خلال دوران رقابت ها نوعی هاراکیری و تلاشی معصومانه و قابل فهم برای جبران نبود حمایت مهابتی چون هاشمی بود. قطعا اگر اجل تنها ۶ ماه به هاشمی بیشتر مهلت داده بود در آن صورت این هاشمی بود که می توانست در سنگر حمایت از روحانی و قرار دادن ثقل سیاسی خود در زمین روحانی و با اتخاذ همان ادبیات اپوزیسیونی مسبوق به سابقه، روحانی را بدون دادن هزینه برخوردار از آرای کثیف اما پیروزی آور در انتخابات کند.
دو گانه ای که طی آن یک طرف (هاشمی) با اتخاذ مواضع اپوزیسیونی از بدنه مخالفان نظام برای پیروزی روحانی یارگیری می کرد و طرف دیگر (روحانی) بدون نیاز به شاذگوئی می توانست بی هزینه برتارک اقبال آن آرای ولو نامتجانس فاتح محتمل انتخابات ۹۶ شود.
من حیث المجموع پایان روحانی قبل از آنکه پایان اجتناب ناپذیر دولت های گذار باشد پایان بی تدبیری و ناآشنائی ایشان با قوانین نبرد های سیاسی سالم و هوشمند بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ



مقاله مرتبط: راز دمکراسی

۱۳۹۶ اردیبهشت ۲۳, شنبه

فسیل الدوله ها!



حسن روحانی در جدیدترین اظهارات تبلیغاتی خود و بمنظور اثبات با کفایتی اش برای تداوم حضور در کاخ ریاست جمهوری فرموده اند:


خواست جوانان ما فقط این نیست که به آن ها احترام گذاشته شود بلکه خواست شان این است که کشور به دست آن ها اداره شود.

جناب روحانی طوری حرف می زنند کآنه با دسته نابینایان طرفند!

برادر محترم ـ با نشاندن مشتی فسیل و سنگواره بر کرسی های وزارت، کهنسال ترین کابینه را در طول تاریخ جمهوری اسلامی بنام خود رقم زده اید و اکنون گندم نمایانه مبادرت به جوفروشی می فرمائید!؟

جهدتان برای مانائی در قدرت مفهوم است اما مستدعی است برای مخاطب نیز ارزنی از شعور قائل باشید.

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

فروشنده

نسخه کامل مستند فروشنده را که ماجرای چیستی حلقه نیویورکی ها و فعالیت های پشت پرده ایشان در نظام است می توانید در (اینجا) مشاهده کنید.
اینجانب نیز به قد بضاعت خود در این مستند انجام وظیفه کرده ام
...

هذیان های یک رئیس جمهور!



حسن روحانی در ادامه شاذگوئی هایش در کمپین های انتخاباتی با طعنه ای غیر مستقیم به حجت الاسلام رئیسی اظهار داشته است که:

ما قانون را برای همه دستگاه ها می خواهیم، ما نهادهای استثنا شده از مالیات نمی خواهیم. خوشحال شدم که شنیدم که بعضی ها از کلمه مالیات نام بردند. مالیات برای اینکه مردم مالیات بدهند خوب است اما شما ندهید؟

طعنه روحانی ناظر بر منصب داری رئیسی در کسوت تولیت آستان قدس رضوی است و هم سو با ایشان سخنگوی دولت نیز در مصاحبه هفتگی با روزنامه نگاران اظهار داشته است که:

آستان قدس موظف به پرداخت مالیات است.

این در حالی است که آستان قدس رضوی از بعد از انقلاب اسلامی و با مجوز مرحوم امام و سپس با توشیح مجدد رهبری از دادن مالیات بدلیل عام المنفعه بودن فعالیت های آن مجموعه معاف شده است.

(اینجا)

علی ایحال اگر روحانی تقیدی به مجوز امام ندارد حرجی بر ایشان نیست و طبیعتا از فردی که در شهریور ۶۵ طی ملاقاتش با مشاور ضد تروریست نخست وزیر وقت اسرائیل (آمیرام) در هتل پاریزین پاریس و در مقام راهکار مقام اسرائیلی را توصیه می کند که:

شما خیلی با خمینی نرم برخورد می‌کنید باید با خمینی از موضع قدرت برخورد کنید و به ایشان چنگ و دندان نشان دهید. خمینی را باید با نیروی نظامی تهدید کنید تا بترسد و عقب نشینی کند.

طبعا با چنین التفات قلیل روحانی به امام تن دادن ایشان به مجوزها و فتاوی امام نیز فاقد موضوعیت است اما جدای از بحث فقهی یا مجوز شرعی معافیت مالیاتی آستان قدس نکته ای که روحانی و دولتمردانش از فهم آن عاجزند آن است که مطابق روال تمام دولت های مدرن مراکزی نظیر آستان قدس که برخوردار از خدمات عام المنفعه و سرمایه ساز است در همه جای دنیا از معافیت های مالیاتی برخوردارند.

به عنوان یک نمونه برجسته کمپانی دیزنی لند در ایالات متحده یکی از بزرگ ترین کمپانی هائی است که در آمریکا معافیت های بزرگ مالیاتی دارد. آن هم در کشوری که بابت ولو یک دلار تخلف مالیاتی شهروندان را دراز می کنند اما کمپانی دیزنی سالها است که با معافیت های بزرگ مالیاتی مشغول به کار و فعالیت است.

قدر مسلم معافیت مالیاتی دیزنی لند را نباید به حساب خاصه خرجی دولت گذاشت و منطق روشن این معافیت بازگشت به این واقعیت دارد که موسساتی نظیر دیزنی قبل از آنکه لازم باشد بابت تامین امنیت و خدمات شهری به دولت مالیات بر درآمد بپردازند جلوتر از آن «دولت محلی و فدرال» را تا آن اندازه نسبت به خود مدیون کرده تا اکنون بجای مالیات برخوردار از معافیت مالیاتی شود.

فی الواقع دادن معافیت مالیاتی به دیزنی لطف نیست و وظیفه است چرا که بر برکت وجود فعالیت های عام المنفعه این کمپانی همه ساله سیل عظیمی از توریست های داخلی و بین المللی بمنظور حضور در دو پارک تفریحی دیزنی در لوس آنجلس و میامی راهی کالیفرنیا و فیلادلفیا شده و از این طریق حجم بالائی از دلار وارد چرخه اقتصاد هر دو دولت محلی و کشور شده که در کنارش اسباب برکت معیشت صنعت هتل داری و اغذیه و رستوران و خدمات گسترده توریستی و ایجاد صدها اشتغال فرعی در جوار خدمات این کمپانی می شود که سود آن قبل از آنکه به دیزنی برسد دولت محلی و فدرال را برخوردار از برکت می کند.

همین منطق نیز شامل آستان قدسی است که با خدمات عام المنفعه تماما با نذر و وجوهات و وقوفات اداره شده و عامل مهمی در جذب توریست مذهبی از داخل و خارج از کشور است که در کنارش صدها خدمات و اشتغال را نیز به اقتصاد استان و کشور تزریق می کند.

علی رغم این مشاهده می شود روحانی در سودای حفظ کرسی ریاست جمهوری تن به شاذگوئی داده که بدون اغراق اگر متن سخنان اخیر ایشان در کرمانشاه و همدان و امجدیه بدون امضا خوانده شود کمتر تفاوتی با سخنرانی های مسعود رجوی علیه کلیت جمهوری اسلامی ندارد.

آقای روحانی خسته نباشید.

شما همه زحمت تان را کشیدید اما متاسفانه اثبات کردید این قبا در اندازه شما نیست!
از ابتدا ورودتان به این عرصه اشتباه بود.این خلعت به قواره شما ناساز است.

با شاذیات و شطحیاتی که علیه تمامیت ۳ دهه گذشته انقلاب و نظام و نظمیه و مسلحه و عدلیه مملکت فرمودید دیگر حضرتعالی را باید در عداد رئیس جمهوری محسوب کرد که تمام شد!

اگر در فردای انتخابات پیروز این میدان هم شوید در آن صورت نظام چگونه باید بتواند به حضرتعالی اعتماد کند و ریاست جمهوری تان را تنفیذ کند در حالی که در شهوت «آرای کثیف» خود را تمام قد در قامت یک اپوزیسیون مخالف نظام معنا کردید؟ اگر هم رقابت را واگذار کردید آنگاه موظفید تمامیت عمر سیاسی خود در نظام را تمام شده محسوب کرده و گوشه عزلت برگزینید.

ظاهرا در سودای بقای ریاست جمهوری بیش از حد جوزده شده اید و آش را با جایش بلعیده اید!




۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

آقای روحانی بوی شکست شنیده!



اظهارات نامتعارف حسن روحانی در همدان بشکل محسوسی نشان از شدت یافتن نگرانی ایشان از احتمال شکست در انتخابات دارد و به همین منظور ظاهرا ایشان عزم خود را جزم کرده تا روزهای آخر تبلیغات انتخابات را با شا‌ذگوئی و از طریق دامن زدن به دوگانه «دیو و دلبر» تا حد امکان اقبال عمومی را بنفع خود تغییر دهد.

این که مشارالیه در بخشی از سخنانش در همدان می فرمایند:

اگر شما جوانان در خانه بنشینید، بدانید که در پیاده‌روهای ما هم دیوار خواهد بود(!) آنها می‌خواستند پیاده رو زنانه و مردانه ایجاد کنند(!)

چنین شاذیاتی مصداق قابل وثوقی از اهتمام روحانی برای کوبیدن بر طبل دیو و دلبر محسوب می گردد.

اتصاف هیولاوشی به رقیب رویکرد آشنائی است که در دوم خرداد ۷۶ نیز به قوت اعمال شد و در آن تاریخ نیز کمپین انتخاباتی محمد خاتمی مطابق و مشابه اظهارات امروزه روحانی رقیب خاتمی را (ناطق نوری) متهم می کردند که در صورت پیروزی پیاده روها را از طریق دیوارکشی زنانه ـ مردانه خواهد می کند!

شگردی که اتفاقا در آن مقطع موثر افتاد و فضای انتخابات با تلقی دیو سیرتی ناطق و فرشته صولتی خاتمی منجر به برون داد دوم خرداد ۷۶ شد!

تنها نکته مغفول در این میان آن است که جناب روحانی فرزند زمانه خود نیستند و التفاتی به این ندارند که اینک نه معدل شعور سیاسی جامعه ایران هم تراز ۷۶ است و نه ایشان استعداد این همانی سازی از دو گانه «خاتمی ـ ناطق» با دو گانه «رئیسی ـ روحانی» را در بشره خود مشهود دارند.

روحانی توجه به این واقعیت ندارد که «منقار مرغ انجیر خوار کج است»! لذا رویکرد غیر اخلاقی ایشان در هیولا سازی از چهره رقیب فاقد ضمانت اجرا است خصوصا آنکه دوسیه ایشان طی تمام سالهای بعد از انقلاب سازگار با کسانی است که امروز روحانی می کوشد ایشان را هیولا القا کند.

روحانی متوجه نیست اگر دو گانه «دیو و دلبر» در ۷۶ بنفع خاتمی جواب داد بخشی بزرگی از آن اقبال بازگشت به شخصیت فرهنگی خاتمی داشت که برخلاف «سابقه روحانی» عاری از شوائب امنیتی بود.

همین بی التفاتی است که منجر به آن می شود تا دواعی روحانی فاقد اقبال و اعتبار شده و برخلاف تجربه ۷۶ به دل شهروندان ننشیند.

معروف است فردی در بیابان جوانی رعنا را دید و از ایشان پرسید تو کیستی و وقتی پاسخ شنید «شیطانم»! با تعجبی بیشتر پرسید: اما معروف است شیطان شاخ دارد و دم دارد و سُم دارد و خوفناک است؟ شیطان نیز پاسخ داد:

قلم نزد دشمن است هر چه می خواهد می نویسد!

صرف نظر از ملاحت فوق واقعیت آن است بی وقعی به واقعیت های میدانی و تاسی به رویکردهای غیر اخلاقی در رقابت های انتخاباتی آن هم توسط یک ملبس به لباس روحانیت توهین به شعور اجتماعی جامعه و نوعی عوام فریبی مدرن است.


۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

مُدُنُم اما نُمُگم!



چندی پیش آقای حسن روحانی در خلال میتینگ های انتخاباتی اش هشدار باشی با این مضمون داد که:

در روزهای آینده برخی حقایق را که تاکنون به مردم نگفته‌ام، خواهم گفت!

اعلام چنین وعده ای از سوی حسن روحانی ظاهرا حاکی از برخورداری ایشان از اسرار مگوئی است که تاکنون بنابه دلائلی آن را مکتوم نگاه داشته و اینک به صرافت انتشار آن افتاده!

البته تهدید به رازدانی و رازگشائی نزد سیاسیون ایران امری است رائج و پیش از ایشان محمود احمدی نژاد نیز خبر از لیست اسامی دزدان بیت المال و اسرار مگوئی را می داد که بزودی منتشر می کند که نکرد!

سلف ایشان نیز مرحوم هاشمی نیز از هنرمندان صاحب سبک در همین عرصه بود و تا آخرین روزی که در قید حیات بودند وقت و بی وقت خود را رازدار اسرار نظام معرفی می کرد که اگر دهان بگشایند دودمان عده ای را بر باد می دهند!

علی ایحال ادعای رازدانی و تهدید به رازگشائی حربه نخ نما و در عین حال شناخته شده ای نزد سیاستمدارانی از این دست است تا بدینوسیله بتوانند در جدال بر سر قدرت و ارعاب رقیب خود را نسبت به رقیب مستظهر به «آتو داشتن» معرفی و القا نمایند.

رویکردی با نیت اخافه رقیب و با گویشی خیامانه بدآن سان که:

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه

علی رغم این گریزی از این نمی توان داشت که ورای دواعی و در عالم واقعیت «سر کارتان گذاشته اند» و نه پرده دار و نه پرده دارانی در عرصه سیاست ایران بدان معنا وجود دارد و مدعیان با حربه رازدانی تنها به ژاژخوائی و گزافه گوئی بمنظور بلوف زدن و لافیدن در جنگ قدرت شان با رقیب دست می زنند.

واقعیت امر آن است بنیان موزائیکی قدرت در ایران اساسا امکان سر پوشی به آن معنا را باقی نگذارده تا فردی بتواند با ادعای «دانستن اسرار مگو» اقدام به باج خواهی یا سهم طلبی از اربابان قدرت در ایران کند.

هر چند مرحوم هاشمی تا آخر عمر کوشید سینه خود را صندوق اسرار نظام القا کند و هر چند احمدی نژاد نیز بر همان روال داعیه ای مشابه کرد و پیرامونش افسانه ساختند که در قهر ۱۱ روزه اسناد فساد همه مقامات را از اطلاعات کپی کرده تا بموقع افشاگری یا باج خواهی کند و هر چند اینک حسن روحانی نیز به سنت مالوف بشارت افشاگری می دهد! اما واقعیت آن است نه هاشمی اسرار محیرالعقولی از نظام داشت و نه احمدی نژاد اندوخته سر به مهری دارد و ایضا نه روحانی حرفی برای گفتن دارد چرا که ساختار قدرت در ایران طوری طراحی شده که اساسا امکان پرده پوشی را از طرفین گرفته و هر سری دیر یا زود از گوشه ای ازگوشه های دنیای سیاست بیرون می ریزد .

همان طور که ماجرای اعدام های ۶۷ پنهان نماند یا سفر مخفیانه مک فارلین به ایران مخفی نماند و هم چنان که ماجرای قتل های زنجیره ای برون ریخت شد.

مُدُنُم اما نُمُگم تنها حربه نخ نمای سیاسیونی در ایران است که از این طریق می کوشند ناتوانی های خود در مسئولیت های محوله را فرافکنی کرده و برای خود ثقل سیاسی جعل کنند!

تزویر!



محمدرضا خاتمی در میتینگ انتخاباتی حامیان روحانی، اصولگرایان را به اتهام نداشتن نامزد مبرز نواخته و فرموده:

جناح به اصطلاح اصولگرا کسانی را برای انتخابات معرفی کردند که مهم ترین سابقه آنها شکست در انتخابات و عدم سیاست ورزی در عرصه اجرایی است ... در کدام کشوری می بینید که فردی نه یک بار بلکه دوبار شکست می خورد باز هم وارد انتخابات می شود؟

اظهارات خاتمی مصداق تزویر است چرا که جناح رقیبش را درحالی به احتساب دو بار شکست نامزدشان در انتخابات پیشین احاله به بی مایگی و ورشکستگی سیاسی می کند که خودآیشان پیش تر بابت حضور مکرر و توام با شکست مرحوم هاشمی در انتخابات هائی متعدد اعم از مجلس ششم و ریاست جمهوری ۸۴ و ۹۲ یک خط در میان قربان صدقه هاشمی می رفتند و فخر ایشان را می فروختند که ببینید مقتدایمان قربانش شوم چقدر متواضع اند و همواره آماده رفتن بر روی باسکول وزن کشی در انتخابات اند!

معلوم نیست در منطق محمدرضا خاتمی بالاخره حضور نامزدان ناکام در انتخاباتی دیگر مصداق چیست؟

نمی شود وقتی رقیب این کار را می کند ایشان را متهم به بی مایگی و نفرین شدگی کرد و برای مشابه همین عمل در اردوی خودی دست افشانی کرده و آن را مصداق پرمایگی و نظرکردگی مقتدایشان فهم و القاء کرد!


۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۵, جمعه

ابولحسن پینوشه!



شعار «ابولحسن پینوشه ـ ایران شیلی نمیشه» شعار هوشمندانه ای بود که در دوران ریاست جمهوری ابولحسن بنی صدر از جانب حاملان انقلاب اسلامی علیه بنی صدر سر داده می شد و بدین طریق کوشش مردرندانه بنی صدر بمنظور یارگیری از ارتش و رویاروی قرار دادن آن با سپاه پاسداران مورد شماتت قرار می گرفت.

کوششی که در نهایت از آن کودتائی بنی صدری مشابه «کودتای ژنرال اگوستینو پینوشه علیه حکومت مردمی سالوادور آلنده» علیه تمامیت انقلاب اسلامی گمانه زنی می شد.

جنس اظهارات حسن روحانی در مناظره دوم نامزدهای انتخابات پیش رو نیز نوعا تجربه تلخ نخستین رئیس جمهور ایران را تداعی می کرد. اظهاراتی که تا آن اندازه برخوردار از ظرفیت می باشد تا بتوان روحانی را بابت اش مورد شماتت قرار داد.

مطابق طعنه آشکار روحانی خطاب به سپاه پاسداران و بمنظور دفاع از برجام کم فروغ اش:

«... آمدند شهرهای زیرزمینی را نشان دادند تا برجام را به هم بزنند ... روی موشک شعار نوشتند تا برجام را به هم بزنند برای اینکه نتوانیم از برجام صد درصد استفاده کنیم»

اشاره روحانی به شهرهای موشکی زیرزمینی سپاه پاسدارن با موشک های منقوش بر مرگ بر اسرائیل بود که سال گذشته در مقام قدرت دفاعی ایران توسط سپاه پاسداران رونمائی شد.

ظاهرا حسن روحانی علی رغم سالها حضور در لایه های میانی و بالای حکومت هنوز تا آن اندازه برخوردار از شعور سیاسی در سطح پایوران حکومت نشده تا بفهمد شان رقابت های انتخاباتی تا آنجا نیست که بتوان سویه های رقابت را به زمین منافع ملی کشاند و از آن طریق قدرتمندترین بازوان دفاعی کشور را وجه المخاصمه رقابت های انتخاباتی بمنظور تصاحب کرسی ریاست جمهوری کرد.

آقای روحانی مزید اطلاع تان می بایست خدمت تان گوشزد کرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زیر مجموعه نیروهای دفاعی کشور است که مطابق قانون اساسی تحت مدیریت راهبردی مقام رهبری قرار دارد.

لذا اگر نمایش قدرت موشکی سپاه را دالی بر زیر سوال بردن برجام تان می دانید می بایست به لوازم ادعای خود نیز پایبند باشید مبنی بر آنکه با توجه به تحت الامری سپاه ذیل اقتدار و مدیریت رهبری بالتبع قبل از آنکه از مانور دفاعی سپاه به این تلقی برسید که سپاهیان درصدد بر هم زدن برجام تانند گریزی از این واقعیت نمی توانید داشته باشید که سپاه بازتاب دهنده منویات عالیه رهبری است و اگر عدم اقبالی به برجام کم فروغ تان است این عدم اقبال را به حساب بی تدبیری خود در تحصیل مطالبات رهبری از مذاکرات ۱+۵ بگذارید و بی جهت سپاه پاسداران را بلاگردان بی تدبیری خود نفرمائید.

گذشته از آنکه این کمال بی اخلاقی است که رهبری و منویات ایشان را برنتابید و علی رغم آن بخواهید در کرسی ریاست جمهوری مانائی کرده و برخلاف مسئولیت های محوله ، بازوان دفاعی تحت امر رهبری را مانند سلف خود در سال ۶۰ به چالش بکشید.

جناب آقای روحانی؛ شایسته نیست در عین بی وقعی به صلاحیت ها و جایگاه قانونی رهبری اصرار بر ماندن در ساختمانی داشته باشید که مطابق قانون اساسی منصب دارش می بایست خود را بازوی اجرائی رهبری بداند آن هم در موقعیتی که تجربه شکست خورده بنی صدر نیز مقابل چشمان تان است.

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۴, پنجشنبه

دانستن «تا اطلاع ثانوی» حق مردم نیست!




گروه مستند سازی «فانوس فردا» مستند ارزشمند «فروشنده» را تهیه کرده که علی رغم قوت و غنای تحلیلی و استنادهای معتبر تاریخی و سیاسی تاکنون با کارشکنی کارگزاران دولت تدبیر و امید از پخش آن در صدا و سیما و هم چنین دانشگاه های کشور ممانعت به عمل آمده!


مستند مزبور به بررسی مذاکره با ۱+۵ و برجام و دستاورد های آن می پردازد و روایتی جدید و ناگفته از پشت صحنه آخرین تحولات سیاسی و اقتصادی در آستانه انتخابات ارائه می کند و اینجانب نیز به قد بضاعتم در این مستند انجام وظیفه کرده ام.
علاقه مندان می توانند این مستند را در آدرس زیر ابتیاع فرمایند.
http://bit.ly/2pd2mNA
نسخه کامل این مستند نزد اینجانب نیز محفوظ است اما تا صدور مجوز انتشار آن توسط تهیه کننده علاقه مندان را به تهیه آن از آدرس فوق توصیه می کنم.
...

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

بی مرزی بی شرمی!





عطف به انتشار خبر کشف محموله کالای قاچاق در منزل یک وزیر دولت تدبیر و امید و تعلق آن کالاها به صبیه محترمه آن وزیر نسبتا محترم مشاهده شد آقای پورمحمدی وزیر دادگستری بمیدان آمده و ضمن اثبات قاچاق نبودن کالاهای مزبور از کسی که چنین اتهامی را متوجه دولت تدبیر و امید کرده خواسته از مردم و هیات دولت عذرخواهی کند.

فرمایش جناب وزیر مصداق بارزی است از تناول حیا و قی کردن آبرو!

آقایان ظاهرا اصرار بر اثبات بی مرزی بی شرمی دارند!

گیریم کالاهای مزبور قاچاق نبوده و با طی مراحل دقیق قانونی وارد کشور شده. اما شایسته است دولتمردان کابینه کم فروغ تدبیر و امید بفرمایند این خاصه خرجی ها را با کدام مجوزی چنین گشاده دستانه و با ثمن بخس خدمت اقارب خود صله فرمائی می فرمائید!؟

دختر خانم جناب وزیر بر اساس کدام شایستگی توفیق این را دارند تا از جوار اعتبار «بابائی» بتوانند وارد کننده البسه کودکان به ایران شوند؟

آیا این امتیاز برای دختر خانم های همه «بابائی» های بی نام و نشان مملکت هم موجود و در دسترس هست یا فقط صبیه محترمه جناب وزیر هستند که از جوار اعتبار ددی محترم شان می توانند اقدام به بیزینس در چنین اندازه هائی بفرمایند؟

گذشته از آنکه شرم تان نمی شود وقتی رهبری دو سال است بر طبل اقتصاد مقاومتی می کوبند و تاکید بر تولیدات داخلی می کنند و آنگاه حضرات در کنار علیا مخدرات تخم دو زرده فرموده و در کمال بی آزرمی اهتمام عالیه خود را به وارد کردن پوشک و تنبان بچه و سیسمونی و اسباب و ادوات حمام زایمان از بلاد خارجه مصروف می فرمایند!؟

دولتمردان کابینه تدبیر امید اکنون که چنین خردورزانه مُلکداری می کنند مستدعی است حجت را تمام کرده و بمنظور مصون ماندن از گزند شور چشمان خود را مسلح به خرمهره نیز بفرمایند تا خدائی نکرده از جانب حرامیان چشم زخمی متوجه ایشان نگردد نعوذ بالله!