۱۳۹۵ مهر ۵, دوشنبه

راز دمکراسی!


توصیه آیت الله خامنه ای به محمود احمدی نژاد جهت پرهیز از ورود به انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ می تواند تحولی جدی در نتیجه انتخابات مزبور ایجاد نماید.
با فرض تمکین احمدی نژاد از توصیه رهبری در این حالت صحنه انتخابات از هم اکنون وضوح بهتری خواهد یافت و در صورت حفظ وضعیت موجود و حرکت روحانی و دولت تدبیر و امید با همین «دست فرمان و ضربآهنگ» گمانه یک دوره ای شدن ریاست جمهوری حسن روحانی تقریباً قطعی خواهد بود و از هم اکنون می توان روحانی را شکست خورده انتخابات ۹۶ محسوب کرد.
این در حالی است که در صورت نهی نشدن احمدی نژاد و حضور وی در قامت نامزد انتخابات ۹۶ در آن صورت «حسن روحانی» تضمین شده می توانست در یک رقابت نزدیک پیروز محتمل انتخابات باشد.
چرائی پیروزی محتمل روحانی در صورت حضور احمدی نژاد بازگشت به این واقعیت داشت و دارد که احمدی نژاد به اعتبار عملکرد گذشته و نوع و فرم گفتمان منحصر بفردش بشکلی مقتدرانه از این توانمندی برخوردار شده تا در ورود ها و حضورهای سیاسی اش در عرصه های انتخاباتی قدرتمندانه بتواند یک گسل تاریخی را در ایران فعال کند که مجازاُ از آن تحت عناوینی چون گسل «سنتی ـ مدرن» یا «شهری ـ روستائی» یا «فرا دست ـ فرو دست» یا «فقیر ـ غنی» یا «طبقه متوسط و طبقات فقیر» یاد می شود.
واقعیت ها و داده های میدانی جملگی موید آن است که در ایران هیچ کدام از لایه بندی ها و عایق بندی های فوق الذکر برخوردار از اصالت نبوده و چنین غشاء یا غشاء هائی جهت تبیین قشربندی های اجتماعی در ایران ماهیتاً ظرفیت لازم را ندارند.
بدین منوال هر چند آکادمیسین های علوم اجتماعی طبقات سنتی یا فرودست یا فقیر یا روستائی را با شاخص هائی نظیر «تقدير گرائی» و «تبارگرائی» و «اقتدار گرائی» و «زعيم سالاری» کلیشه و تبیین و شناسائی می کنند. هم چنان که همان آکادمیسین ها طبقات مسمی به متوسط یا مدرن و شهری و فرادست را با شاخص هائی نظیر «عقلگرائی» و «احساس فرديت مدرن» و «خود باوری» و «مسئوليت پذيری» و «استقلال فکر» احصاء و احراز می کنند اما واقعیت آن است در ایران و از حیث محتوا بین اقشار «متهم به سنتی» و اقشار «مفتخر به مدرن» فاصله محسوسی مشهود نیست و اساسا جامعه ایرانی بدليل رشد معيوب و بعضاً نامشروع آريستوکراسی هرگز از امکان برخوردار شدن از طبقه اصيل اشرافزاده برخوردار نبوده و همین طبقه نصفه نیمه متظاهر به آلامدی و متمدنی و فرادستی و فرزانگی، کُـلنی های معوجی اند که به برکت پول بی حساب و کتاب «نفت» و بوروکراسی فاسد و تکنوکراسی نامولد و بلعنده در تاریخ معاصر ایران رشدی قارچ گونه پیدا کرده اند و تنها دکور شیک و رنگ و لعاب و شکل و شمایل فاخر و ادا و اطوارها و گویش ها و پوشش های اولترا فرنگ مآبانه و ابتیاعی شان به نقطه تمایز ایشان با طبقات «متهم به فرودست» مبدل شده است.
طبقات و اقشاری که صرف نظر از ظواهر، از حیث محتوا کمترین تمایزی با طبقات «متهم به فرودستی» نداشته و هم سان و هم گام با طبقات فرودست همان قدر «تقدير گرا» و «تبارگرا» و «اقتدار گرا» و «زعيم سالار» اند که به همان میزان طبقات «فرودست» متهم به «بی عقلی» و «مسئولیت ناپذیری» و «وابستگی فکری» و «ذلت شخصیتی» اند.
بالغ بر ۱۳ سال پیش و در تبیین فرماسیون اجتماعی موجود در ایران با وام گیری از ژانر سینمائی و کمیک «صمد» به کارگردانی «پرویز صیاد» بر دو گانه ای تحت عنوان «صمد و عین الله» انگشت تاکید گذاشتم که ذیل آن با جامعه ای مواجه می شویم که قشربندی اجتماعی اش در حد فاصل دو کاراکتر «صمد» و «عین الله» قابل تبیین و شناسائی است.
فرماسیونی که ذیل آن با شخصیتی تیپیک و نمادین بنام «صمد» مواجهیم که طبقات و آحاد متهم به روستائی و عقب ماندگی و بی فرهنگی و بی اتیکتی را علم داری و شمایل گردانی و عهده داری می کند.
صمد معرف کاملی از نسل روستائيان ايرانی بود و هست که با لباس روستائی و گیوه و عرق چینی سنتی و ادبیات عوامانه و خلقیات بی تکلفانه بدون کمترین شرمندگی از هویت روستائی خود وابستگی و دلبستگی به خرده فرهنگ روستائی اش را نمایندگی و سخنگوئی می کرد و می کند.
در نقطه مقابل نیز «عین اللهی» قرار داشت که نوعاْ برخوردار از اندیکاتورهائی با ظرفیت «آنتی صمدی» بود که بصورتی قهری ایشان را با صمد و قشربندی های اجتماعی متهم به «صمد» برخوردار از مرزبندی ها و تضادهای آنتاگونیستی می کرد!
عين الله در ژانرهای سینمائی پرویز صیاد کاراکتر محاسبه شده و قابل استنادی برای توصيف طبقه بظاهر متوسط یا مدرن یا شهری و آلامد ايران است. «عين الله» نماد یک روستائی شهر ديده ای است که متاثر و مفتون از ظواهر و الوانی و زرق و برق جامعه شهری موجوديت و هويت خود را به فراموشی سپرده و يا سعی دارد آن هویت را بفراموشی بسپارد و با جعل هويتی نوين تحت عنوان « باقرزاده» با شمایلی کت و شلواری و «کراوتی نامتعارف» بکوشد خود را شهروندی مدرن و توسعه يافته و در نقطه مقابل «صمد آقا» های هم ولايتی شان نشان دهد! (*)
علی ایحال محمود احمدی نژاد را در دو گانه مزبور (صمد ـ عین الله) می توان و باید در جنم صمد و صمدهائی دید و محسوب کرد که به برکت انقلاب اسلامی توانستند در مناسبات ادا سالار و شکل گرایانه «باقرزادگان» قد علم کرده و تمامیت موجودیت آن مناسبات شکل گرایانه را به چالش بکشند.
به همین اعتبار و با توجه به عمق و شدت و کثرت بیماری «شیطانیزم» نزد عموم ایرانیان (**) و گستره قوی و رسانه ای و تنوع و تکثر «خویش بیش بینان» و «باقرزادگان وطنی» ورود احمدی نژاد در انتخابات ۹۶ از این ظرفیت و استعداد برخوردار بود تا بار دیگر و به قوت گسل تاریخی و آنتاگونیستی «صمدها و عین الله ها» را در ایران فعال و فضای ایران را بشدت قطبی کند تا جائی که اقشار «متوهم به متوسط» بتوانند با یک بسیج همگانی ناشی از ترس از بازگشت صمدها بصورتی رفلکسیو و سلبی پیروزی روحانی در مقابل احمدی نژاد را تضمین شده نمایند.
به عبارت دیگر ترس عین الله ها از بازگشت صمدها برخلاف ظواهر قبل از آنکه مستظهر به اختلاف نظر ایشان با آراء و عقاید و ضوابط صمدها باشد ریشه در نفرت از پیشینه صمدانه و خاستگاه صمدانه خودشان دارد. صمد و کاراکتر صمد برای چنین اقشاری (عین الله ها) نماد خاستگاه و رستگاه خودشان است که با توسل به ظواهر می کوشند ضمن استتار خود و اختفای هویت و فراموشی شخصیت بومی خود در قفای شیک گوئی و شیک گردی و شیک پوشی خود فریبانه و تنزه طلبانه برای خود هویتی مدرن جعل کنند تا از آن طریق به خود ببآورانند که «ما اینیم» و «آن» نیستیم!
ما باقرزاده ایم و «عین الله» نیستیم!
ما مدرن ایم و شیک ایم و شکیل ایم و شریفیم و تمیز ایم و عین الله ها و صمدها کثیف اند و کریه اند و قبیح اند و از ما نیستند!
من حیث المجموع بودن احمدی نژاد در انتخابات ۹۶ نعمتی محسوب می شد برای تضمین پیروزی حسن روحانی که با حدف وی (احمدی نژاد) اکنون زمین رقابت برای روحانی در ۹۶ مبدل به مبارزه روحانی با روحانی خواهد شد.
به عبارت دیگر در غیبت احمدی نژاد و با توجه به نبود نامزدی جدی در مقابل روحانی در ۹۶ (مشروط بر تداوم اشتباه اصلاح طلبان در عدم معرفی نامزد آلترناتیو) آقای روحانی در بدیهی ترین شکل ممکن بازنده محتوم و بزرگ به «راز دمکراسی» در انتخابات سال آینده خواهند بود.
راز دمکراسی ناظر بر این واقعیت است که در هر انتخابات دمکراتیکی رای دهندگان قبل از آنکه از میان گزینه ها دست به انتخاب بزنند، دست به داوری می زنند و با اقبال یا عدم اقبال به جناح یا فرد حاکم در مقام داوری نسبت به عملکرد قابل وثوق یا غیر قابل وثوق جناح یا فرد حاکم برآمده و ماندن یا نماندن ایشان در قدرت را بر اساس رضایت یا عدم رضایت خود از ایشان و کارنامه ایشان ابلاغ می کنند.
بقول ریموند پوپر:
«شان دمکراسی قبل از بالا بردن دمکراتیک اصحاب قدرت، پائین آوردن دمکراتیک ایشان از اتاق قدرت است»
بدین معنا نتیجه انتخابات در یک مدل دمکراتیک معطوف به بازنده است. یعنی دمکراسی را باید داوری مردم بر اساس عنصر خلع شده از قدرت تلقی کرد تا عنصر برآمده در قدرت. بر این اساس رای به خاتمی در ۷۶ قبل از آنکه اقبال به خاتمی و وعده های وی باشد رای منفی به سیاست ها و سیاست مداران حاکم قبل از خاتمی بود. هم چنان که رای به احمدی نژاد در ۸۴ نیز قبل از اقبال به محمود ادبار از سیاست ها و سیاست مداران حاکم قبل از محمود بود و در ۹۲ نیز روحانی اسم رمز شهروندان بود در گذار و ادبار از سیاست ها و سیاستمداران وضع موجود و دولت و دولتمردان زمان موجود!
با همین منطق در ۹۶ رای مردم:
به اعتبار نبود نامزد جدی در انتخابات و بالتبع نبود عنصر ترس بمنطور تجمیع و مدیریت آرا.
و به اعتبار ناکامی روحانی در بهبود قابل لمس معیشت مردم.
و به اعتبار بی تدبیری دولت تدبیر و امید در گره زدن همه گشایش ها در کشور به برجام.
و به اعتبار دامن زده شدن به توقعات فزاینده مردم از جوار وعده های پسابرجامی.
و به اعتبار نادرست درآمدن توهم روحانی از فرجام برجام.
و به اعتبار سرخوردگی مردم بعد از ناکامی از تحقق توقعات فزاینده شان.
در مجموع و به اعتبار همه موارد فوق رقیب روحانی در ۹۶ «خود روحانی» خواهد بود که با دوسیه ای نحیف در مقابل خود و به خود خواهد باخت مگر آنکه «کدخدا» آبروداری کرده و در بزنگاهی مغتنم و در فرصت های باقیمانده اندرز زیرکانه «دنیس راس» را محقق کند که صادقانه به اوباما گوشزد کرد:
واشنگتن باید در دوران پس از توافق هسته‌ای طیف حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران را تقویت و طیف فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران اسلامی را تضعیف کند!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* ـ نگاه کنید به مقاله صمد و عین الله
** ـ نگاه کنید به مقاله ایدئولوژی شیطانی

۱ نظر:

ناشناس گفت...

مثال شخص شما، بسان فردی میماند که در اوج آگاهی، داستانی را آگاهانه، با چرخشی 180 درجه، چپ اندر قیچی، به سمت مخاطب، پرت مینماید...
آقا، شما همیشه میگی که انتخابات، حقیقیه و هیچ دخل و تصرفی درش نیست... بعد یدفعه داستان رو عوض میکنی و سرت رو بالا میگیری و میگی که ال است و بل...
فلانی که حذف شد...بهمانی هم که خودی...باقی هم که نخودیند...مردم هم که بوق اند... حضرت آقا چه خوب میداند...چه خوب ارنج میکنه... چقدر مقتدرانه...

ای بابا...
آقای مستر عین الله...خودتون رو به خ...ر...ی...ت نزنید...
همه شما و قماشتون رو میشناسند...
زور و توان مقابله اش رو ندارند...
حالا هی صغری کبری نکنید...
صمدهای این مملکت، تعدادشون بالاست...
هر چه دل تنگتون میخواهد بدوشید و بچپاولید...
صغری کبری نچینید...