۱۳۹۵ شهریور ۲۱, یکشنبه

ناآمدگان!


مُراد از «ناآمدگان» در این سرمشق کنایه از آنانی است که پیش از این آمده اند و اینک و در آستانه فصل نوینی از برآمدن بر دوازدهمین سکوی ریاست جمهوری ایران ترجیحاً نیآمدن و ناآمدگی شان مطلوب تر و مقرون تر به ثواب و استصواب است.
به تعبیر رندانه «عُمر خیَام» ناآمدگان اگر بدانند که ما ـــ از دهر «چه» می کشیم؛ نآیند دگر!
از جمله «محمود احمدی نژاد» که حسب همه صواب دیدها و رغم همه صلاح دیدها، مزیت نیآمدنش مُرجّح بر عزم مجدد و محتمل اش در ورود به آزمون ریاست جمهوری دوازدهم است.
آقای احمدی نژاد با لحاظ حداقلی از فراست باید بر این واقعیت اذعان داشته باشند که ایشان فرزند زمانه خویشتن بودند.
۸۴ تا ۹۲ بنا به دلائلی قابل فهم و ناشی از تحولات بیرونی و تغافل های درونی حضور و ظهور پدیده ای در قامت «احمدی نژاد» را اقتضا می کرد. اما بیرون از داوری اجمالی نسبت به کارنامه ریاست جمهوری ایشان و با اذعان بر کارهای خوب و بزرگی که ایشان کرد توام با کارهای بد و ناروائی که ایشان نباید می کرد در مجموع مصلحت ایشان و مصلحت کشور موید آن است تا احمدی نژاد تا همین اندازه به سهم موجود خود در تاریخ، قناعت ورزد! (۱)
هر چند به پشتوانه پایگاه مردمی قابل وثوق احمدی نژاد نزد «اقشار محروم» پیروزی مجدد ایشان در ۹۶ نمی تواند نامحتمل باشد اما به همان اندازه که احمدی نژاد بتواند در انتخابات ۹۶ اقبال مردمی به خود را بازتولید کند به همان میزان نیز چگالی سیاسی ایشان نزد اقشار «متنفر از محروم» برخوردار از دافعه و اینرسی منفی هست تا «محمود» با جلوس مجدد بر کرسی ریاست جمهوری بتواند محیط اجتماعی و سیاسی ایران را بسرعت در یک دو قطبی متصلب و نامنعطف در حد فاصل محمودیان و نامحمودیان استوار و بازسازی کند.
بر این منوال احمدی نژاد اگر ایقان نیز بر پیروزی خود در انتخابات ۹۶ داشته باشد ایثارگرانه موظف است تا ضمن استنکاف از پوشش مجدد خلعت ریاست جمهوری، صلاح کشور را بر کامیابی خود مُرجح بدارد.
احمدی نژاد بنا به دلائلی قابل تبیین بصورتی ناخواسته حامل ویروس «شیطان زدگی» است! (۲)
ویروسی که می تواند برون ریخت کهیر «خودبرتر بینی» توام با «غیر کهتربینی» نزد اقشار وسیعی از ایرانیان مبتلا به «ایدئولوژی شیطانی» را اپیدمیک کند! (۳)
اقشاری که در بزرخ «خود بینی» و «خود برتر بینی» و اتکای بر یک «هستی شناختی ارزش مدارانه» با ظهور مجدد احمدی نژاد بیماری شان تا آن اندازه عود خواهد کرد تا بتواند محیط سیاسی ـ اجتماعی ایران را در بازتولید یک دو قطبی آنتاگونیستی قفل نماید و کارزار سیاسی در ایران را از حیّزِ انتفاع بیاندازد. (۴) و (۵)
لذا و بر این روال بازگشت احمدی نژاد به پاستور معطوف به هیچ گشایشی در کشور نخواهد شد.

دکتر سعید جلیلی نیز از جمله شخصیت ها و رجالی در ایران است که علی رغم همه شانیت و شایستگی ها و قوام و ورز و پختگی شخصیت سیاسی و معرفت انقلابی، بعد از حضورش در انتخابات ۹۲ می توان رسالت تاریخی ایشان را «بعد از آن حضور» انجام پذیرفته شده، محسوب کرد.
توفیق بزرگ جلیلی یا بزرگ ترین توفیق جلیلی آرای ۴ میلیونی ایشان در ۹۲ بود.
جلیلی را به صفت شخصیت و به اعتبار هویت سیاسی و فهم بدون اعوجاج و نابی که از اندیشه حامل انقلاب اسلامی دارد می توان در عداد آن دسته از مشاهیر جمهوری اسلامی گمارد که در آینده سیاسی ایران شانی استراتژیک خواهند داشت.
به اعتبار همین شانیت است که آرای ۴ میلیونی جلیلی در ۹۲ را می توان ناب ترین آرای ماخوذه از میانه حاملان ایدئولوژی انقلاب اسلامی محسوب کرد که موید کامیابی خیره کننده انقلاب اسلامی در ترویج اندیشه انقلاب و تامین سربازان قابل وثوق انقلاب اسلامی است.
اهمیت آرای ۴ میلیونی جلیلی در ۹۲ بازگشت به این واقعیت دارد که در جنگ ۸ ساله عراق با ایران بار کمرشکن جنگ در جبهه های ایران در عالی ترین سطح تنها بر دوش ۳۰۰ تا حداکثر ۴۰۰ هزار نیروی بسیجی و داوطلب بود که جملگی از حیث اندیشگی به ناب ترین فرزندان خمینی و انقلاب خمینی تعلق داشتند. لذا ۲۵ سال بعد از پایان جنگ وقتی جلیلی توانست ۴ میلیون رای را از میانه ناب ترین حاملان و حامیان انقلاب اسلامی بنام خود سند بزند چنین امری بمعنای گارانتی بلند مدت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به اعتبار برخورداری از یک لشکر ۴ میلیون نفره پای کار و پای مرد برای حضور جان نثارانه و آگاهانه در عرصه ها و آوردگاه های محتمل و پیش روی ایران در دهه های آتی است.
این بدان معنا نیست که آرای دیگر نامزدهای انتخابات ۹۲ تعلق به اردوی مخالفان نظام و انقلاب داشت. اما بدان معنا می تواند باشد که رهبری عالیه انقلاب تا اطلاع ثانوی از میان دلبستگان به نظام و انقلاب اسلامی، روی ۴ میلیون نفر به عنوان پایمردان و صدر در صدی ها می تواند حساب ویژه و بلند مدت باز کند.
به اعتبار چنین کارکردی از جلیلی در ۹۲ می توان ماموریت ایشان در ۹۲ را موفقیت آمیز و تمام شده تلقی کرد و به همین اعتبار نظام برای ۹۶ به ایشان راحت باش بدهد.

و در انتها نیز «دکتر حسن روحانی» است که ناآمدن ایشان می تواند اسباب تَحیّت و مُنجر به یابش جایگزینی مستحسن تر در ساختمان پاستور باشد.
به عبارتی دیگر همه دغدغه صاحبان رای در ایران باید آن باشد تا در ۹۶ بار سنگین مسئولیت ریاست جمهوری را از روی شانه های ناتوان دکتر روحانی بردارند. روحانی به اعتبار کاریر دور نخست ریاست جمهوریش نشان داد شانه هایش نحیف تر از آن است تا بتواند به کفایت متحمل ثقل فوق سنگین مسئولیت های محوله در کرسی ریاست جمهوری باشد.
فی الواقع پیام انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ به دکتر روحانی باید این باشد که:
آقای روحانی! خسته نباشید. جهدتان ماجور. شما همه سعی تان را کردید اما بیش از این از شما ساخته نیست.
تلخ کامانه تجربه دور نخست ریاست جمهوری روحانی نشان داد ایشان یک مدیر عالی رتبه در تراز ریاست جمهوری اسلامی ایران نیستند.
تجربه ۴ سال نخست دکتر روحانی نشان داد ایشان به اعتبار پیشینه شان در سطوح مدیریت های خرد در پارلمان و شورای امنیت ملی و مرکز تحقیقات استراتژیک نهایتاُ سقف پروازشان در اندازه های یک مدیر میانی و کاربری و امربری است.
شوربختانه و از جوار عدم تبحر و تسلط روحانی بر لوازم و ظرائف و لواحق مدیریت کلان و عالی در سطح ریاست جمهوری ایران این بداقبالی شامل ایشان شد تا نام ایشان فاقد درخشش و در کنار نام شاه سلطان حسینان در تاریخ ایران ماندگاری کند.
این اسباب عبرت است که از ناحیه بی مبالاتی ها و ناهشیاری ها «برجامی» که قرار بود مُمِد حیات و مُفَرح ذات ایرانیان واقع شود به بدنامی و به نام و به امضای «دکتر روحانی» در تاریخ ایران ثبت شد.
هم چنان که دروغ بزرگ «کشور در آستانه جنگ بود» بنام روحانی در تاریخ ثبت شد!
هم چنان که گاف بزرگ «خزانه خالی است» در میانه یک نبرد دیپلماتیک بین المللی بنام روحانی در تاریخ ثبت شد!
هم چنان که اشتباه «اوباما را مودب یافتم» در موقعیتی که مشارالیه گند چاله دهانه مُدام بر طبل «همه گزینه ها بر روی میز است» می کوفت نیز بنام روحانی در تاریخ ایران ثبت شد! (۶)
من حیث المجموع ۴ سال آینده ۴ سالی بسیار جدی و پُر مهابت برای ایران است. چهار سالی که در آن ایران فرصت شوخی کردن و اشتباه کردن نداشته و به اعتبار تحولات عمیق بین المللی و بحران های مهیب منطقه ای باید سکان کشتی ریاست جمهوری ایران را به دستان با مهارت و پر کفایت کسی سپرد که توان مدیریت این کشتی ۸۰ میلیونی را در طوفان های مهیبی که بوضوح در افق پیش رو قابل رویت است، داشته باشد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ باز آمدنت نیست، چو رفتی، رفتی.
۲ـ ایدئولوژی شیطانی
۳ـ اصلاحات نمُرد. مُرده باد اصلاحات
۴ـ مصاحبه با تسنیم
۵ـ نگاه کنید به مقاله کهیر
۶ـ مشفقانه و تلخکامانه با رئیس جمهور


۲ نظر:

Unknown گفت...

با سلام گزینه مناسب در تراز انقلاب اسلامی و با مدیریت قوی که توانایی اقبال عمومی هم داشته باشد بنظر شما وجود دارد ؟

داریوش سجّادی گفت...

با سلام متقابل پیش تر در مقاله تاکسیدرمی خوبان به این پرسش پاسخ داده ام
آدرس تاکسیدرمی خوبان
http://sokhand.blogspot.com/2015/01/blog-post_4.html