اظهارات «علیرضا علوی تبار» در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا صرف نظر از سویه های نورولوژیک آن که مستظهر به یک سنت و سابقه تاریخی نزد طیف گسترده ای از ایرانیان است از حیث مصداقی نیز لااقل در ۳ نقطه برخوردار از مناقشه است.(*)
یکی آنجا که ایشان بر این نکته ابرام می ورزند:
«اتفاقی که به نظر می آید در ایران رخ داده ... این است که طرفین کشمکش در ایران به این نتیجه رسیده اند که هیچ کدام نمی تواند دیگری را حذف کند. باید با هم کنار آمده و همزیستی داشته باشند. این مقدمه خوبی برای دموکراتیزه شدن عرصه سیاست است»
مناقشه پذیر بودن این بخش از اظهارات علوی تبار بازگشت به این نکته دارد که آیا این اظهارات را می توان دالی بر این مدلول انگاشت که ایشان غیر مستقیم اقرار بر رفتار غیر دمکراتیک سبزها در آشوب ۸۸ دارند؟
آیا غیر از این هست که آشوب ۸۸ دقیقا نمود بارزی از این امر بود که یک طرف منازعه با رویت جمعیت ۲۵ خرداد جوگیر شد و بیرون از قواعد دمکراتیزاسیون بجای تن دادن به قواعد بازی نیل به چالش خیابانی و فتح سنگر به سنگر و باج خواهی و باج گیری کرد!؟
دوم آنکه ایشان ضمن استقبال از گفتگوی انتقادی با طرف های مقابل اظهار داشته اند:
«در گفت و گوی انتقادی اگر طرف مقابل تهدید می کند به او یادآوری کنید که دست تان برای تهدید خالی نیست پس بهتر است وارد این نوع فاز نشود. یعنی راحت به طرف مقابلتان می گویید اگر بخواهی این بازی ها را ادامه بدهی بازنده آن ما نخواهیم بود و کسی که در خانه شیشه ای نشسته است سنگ پرتاب نمی کند؛ چون بیش از همه خودش آسیب می بیند ... البته تهدید کردن کار خوبی نیست ولی گاهی مجبور می شوید با طرف مقابل با زبانی صحبت کنید که بیشتر متوجه می شود و بعد وادارش کنید که با شما منطقی و عقلانی صحبت و رفتار کند»
نکته قابل مناقشه در این بخش از اظهارات علوی تبار آن است که آیا ایشان و عقبه سیاسی ایشان نیز به لوازم این اقرار پایبند اند و به بیانی دیگر می پذیرند در ماجرای ۸۸ نیز همه حرف رهبری نظام در خطبه های نماز جمعه ۲۹ خرداد همین حرف های امروز ایشان بود که آشوبیان را انذار دادند تا از صرافت لشکرکشی خیابانی و ارعاب و تهدید بیفتند و تن به قواعد قانونی بازی دهند و در غیر این صورت متحمل عواقب باج خوهی خود خواهند شد؛ که شدند!؟
و نکته آخر این که ایشان بمنظور حل مشکل «حصر» فرموده اند:
«آیا رفع برخی اتفاقاتی که افتاده به نفع امنیت ملی ما است یا به ضرر آن؟ اگر مثلا حصر برداشته شود به نفع امنیت ملی است یا به ضرر آن؟ اگر ما همدیگر را ببخشیم به نفع امنیت ملی است یا به ضرر آن؟»
قطعاً و وفق صوابدید آقای علوی تبار هر گونه ابتکار عملی بمنظور نقارزدائی و رفع کدورت حائز استقبال است اما آیا ایشان در همین پیشنهاد خیراندیشانه خود می توانند پایمردی کنند و محصورین را متقاعد کنند که باید متقاضی بخشودگی شوند تا عملاً بتوان ماجرای حصر را حل کرد!؟
قدر مسلم آن است که نفس مطالبه و درخواست بخشیدن یک طرف بمعنای تن دادن و پذیرش «مقصر بودن» عنصر بخشوده شده خواهد بود در این صورت آیا آقای علوی تبار می توانند چنین توقعی را از محصورین متوقع باشند!؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر