۱۳۹۵ مهر ۷, چهارشنبه

چرا بیسکوئیت نمی خورید!


معروف است بعد از آنکه آقامحمد خان قاجار در نبردی سخت و طولانی نهایتاً موفق به شکست لطفعلی خان زند شد دستور داد تا او را کت بسته نزدش بیآورند تا موجبات تحقیرش را فراهم کند. لطفعلی خان نیز از آنجا که فردی متهور و جسور بود با گردنی افراشته مقابل آقامحمد خان ایستاد و رسم ادب بجا نیآورد و وقتی پادشاه قاجار با تبختر نواده خلف کریمخان را عتاب کرد:
چرا به آقای خود احترام نمی کنی!؟
لطفعلی خان نیز با علم به اختگی آقامحمد خان جسورانه به ایشان طعنه زد:
آقائی نمی بینم تا ادای احترامی را بجا آورم!
پاسخی که پادشاه قاجار را تا آن اندازه خشمگین کرد که با انگشتان خود چشم های آن دلاور طایفه زند را از حدقه بیرون آورد.
متاسفانه اظهارت دکتر روحانی در قزوین نیز که با استناد به ادعاهای خوش بینانه خود از وضعیت اقتصادی کشور به تحکم فرمودند: چرا شکر نعمت نمی کنید!؟ از همین جنس است و حتی بنوعی تداعی کننده پاسخ معروف ماری آنتوانت است که با شنیدن آنکه مردم نانی برای خوردن ندارند از منتهی الیه دور افتادگی از جامعه گفت:
خوب مردم چرا بجای نان، بیسکوئیت نمی خورند!؟
آقای روحانی در ادامه و بنا بر همان داده های آماری خوش بینانه، صدا و سیما و دیگر رسانه ها را عتاب کرده و فرموده اند: چرا واقعیت را به مردم نمی گوئید!؟ کسی هم در این میان نبود تا به دکتر روحانی گوشزد کند:
واقعیات از جنس واقع شدن است! و اگر واقع شده باشند نیازی به «گفته شدن» ندارند و عامه مردم وقتی عیناً آن واقعیات و شرایط خوب اقتصادی را در سبد معیشت روزمره خود بصورت عینی حس و زندگی می کنند دیگر برای ایشان اهمیتی ندارد که رسانه ها واقعیت را بگویند یا نگویند!
مهم آن است که با آن واقعیات در صورت وقوع دارند زندگی می کنند و دیگر نیازی به امریه رئیس جمهور نیست که چرا شکر نعمت نمی کنید!؟

هیچ نظری موجود نیست: