۱۴۰۱ دی ۷, چهارشنبه

قمار روی اسب مُرده!


 
ایلان ماسک خبر داده بالغ بر صد گیرنده‌ اینترنت ماهواره‌ای استارلینک را مخفیانه وارد ایران کرده!

خبری که حائز اهمیت نیست چرا که در دنیای رسانه و در کارزار مبارزه «مخالفین حکومت در ایران» با «حامیان حکومت در ایران» مشکل «وجود» یا «عدم وجود» پیام‌رسان نیست. مشکل اصلی در این کارزار فقدان و نداشتن «پیام» در اردوی مخالفان نظام است.

طبیعتا وقتی حرفی برای گفتن نداشته باشید همه رسانه‌های جهان نیز که در اختیارتان باشد اتفاق خاصی نمی‌افتد.

اگر در انقلاب اسلامی سال ۵۷ «مرحوم امام» توانست از نوفل لوشاتو با ارسال چند کاسِت تمامیت رژیم پهلوی را به چالش کشیده و در کمتر از یک سال حکومت بظاهر مقتدر پهلوی را ساقط کند اما مخالفان جمهوری اسلامی طی ۴۳ سال گذشته علی‌رغم برخورداری از مدل به مدل شبکه‌های تلویزیون‌های ماهواره‌ای و ایستگاه‌های متعدد رادیوئی و فضای مجازی و اینترنت و واتساب و فیس بوک و اینستا و توئیتر و بی بی سی و اینترنشنال و من و تو صدای آمریکا و ایلان ماسک و ترامپ و بایدن و ماکرون و اره و اوره و شمسی کوره نتوانسته و نمی‌توانند بصورت جدی و اثرگذار جمهوری اسلامی ایران را به چالش براندازی بکشانند! دلیل این ناکامی همان چیزی است که سالها پیش زنده یاد جلال آل احمد گفت.

جلال تعریف می‌کرد زمانی که در هفته نامه سخن قلم می‌زد روزی جوان دانشجوئی مقاله‌ای بمنظور انتشار در سخن را به ایشان داد و جلال به ایشان گفت:

اگر در مقاله‌ات حرفی برای گفتن داشته باشی ولو آنکه آنرا با ذغال بر روی دیوار یک طویله در یکی از روستاهای خلخال هم بنویسی ! مخاطب پیدا می‌کند اما اگر حرف و پیامی برای گفتن نداشته باشی مقاله‌ات ولو آنکه در نیویورک تایمز و واشنگتن پست هم چاپ شود افاقه نکرده و تاثیری نمی‌گذارد.

بر همین اساس از این واقعیت نمی‌توان گریخت که پیام‌رسان بدون «پیام» منشا هیچ اتفاقی نیست و نمی‌تواند باشد!

تلخ یا شیرین آقای ایلان ماسک و همه آنها که همت‌ خودشان را وقف ارائه خدمات پیام‌دهندگی به مخالفان حکومت در ایران می‌کنند، نباید چشم‌شان را به این واقعیت ببندند که در حال سرمایه‌گذاری روی جماعتی‌اند که اساسا حرفی برای گفتن و پیامی برای ابلاغ بمنظور احراز فردائی روشن برای ایران ندارند.

پیام‌رسان باید پشتگرم به وثاقت پیام‌بر و وجاهت پیام باشد.

اگر ۱۴۰۰ سال پیش پیام‌بر اسلام موفق شد در نبود کمترین امکانات رسانه‌ای در بدویت شبه جزیره عربستان «دین‌شان» را ابلاغ و جهانی کند این توفیق ناشی از برخورداری ایشان از استارلینک و ماهواره و دیش و ریسیور و بی بی سی و اینترنشنال نبود بلکه تسری و جهانی شدن «دین رسول‌الله» مرهون «داشتن پیام» از جانب ایشان برای جامعه مخاطب‌شان بود.

صرف ابراز مخالفت با جمهوری اسلامی در نبود «پارادایم» لزوماً پیام نیست.

پیام برای پیام بودن نه‌تنها سلباً بلکه ایجاباً می‌بایست از احراز هویت معناشناساته حاملان پیام نیز برخوردار باشد. در غیر این صورت چنان پیامی صرفاً برون‌ریخت کراهتی است هیستریک و سیاسانه که بتعبیر «سهراب سپهری» قطاری را می‌ماند که سیاست می‌بُرد و چه خالی می‌رفت!

#داریوش_سجادی

عموم برنامه‌های داریوش سجادی را می‌توانید در یوتیوب تلویزیون صحرا در این (آدرس) ببینید

اینتستاگرام «اصلی» آقای سجادی نیز در این (آدرس) است



۱۴۰۱ دی ۴, یکشنبه

اعضای محترم سنای آمریکا شما غلط می‌کنید!







اعضای محترم سنای آمریکا شما غلط می‌کنید علیه ایران قانون تصویب می‌کنید!

روز گذشته نمایندگان جمهوری‌خواه سنای آمریکا بر اساس طرح پیشنهادی «مصی علی‌نژاد» قانونی تصویب کردند تحت عنوان «مسیح علی‌نژاد هانت» که مطابق آن وزارت امور خارجه ایالات متحده موظف است به طور دوره‌ای درباره وضعیت حقوق بشر در ایران به کنگره گزارش دهد و به طور مداوم نحوه هدف‌گیری مخالفان ایرانی و آمریکائی حکومت ایران را در خارج و داخل از کشور ارزیابی و خاطیان را مجازات کند.

سناتورهای محترم

شما اساسا غلط می‌کنید برخلاف تعهد رسمی دولت تان در «قرارداد الجزایر» در امور داخلی ایران دخالت می‌کنید و از آن بیشتر غلط می‌کنید برخلاف قوانین رسمی کشورتان مداخله جویانه و قانون‌شکنانه(!) برای شهروندان «نوآمریکائی تان» قانون من‌درآوردی تصویب می‌کنید!

سناتورهای محترم

خانم مزبور در قانون مصوب‌تان (مصی علی‌نژاد) پیش از این «یک ایرانی بودن» که در دادگاه فدرال آمریکا ضمن قرائت «سوگند رسمی» آمریکائی شدند و مطابق سوگندش همه وفاداری و تابعیت و تعلق خاطرش به کشور خاستگاه‌اش (ایران) را طرد کرده و بالغانه و عاقلانه و با لذت و بهجت کامل «آمریکائی شدند» لذا هم ایشان (علی‌نژاد) و هم شما سناتورها اساسا غلط می‌کنید در اموری دخالت می‌کنید که اساسا ارزنی صلاحیت و شأنیت دخالت در آن را ندارید.

#داریوش_سجادی

#مصی_علی‌نژاد




۱۴۰۱ دی ۱, پنجشنبه

استفراغی آلمانیانه!


 

ملاقات فرانک والتر اشتاینمایر با علی کریمی قرینه ملاقات مشترک مسعود رجوی با صدام بود که هر دو از منتهی‌الیه سفلگی، ژاژخایانه و خاکسارانه دست تفقد ارباب خارجی را برای هویت باختگی خود «تکدی کردن» با این تفاوت که رجوی هر اندازه جنایتکار بود اما لااقل در دوسیه خود حداقلی سابقه و سواد و کاریر سیاسی نیز داشت.

اما نکته حائز اهمیت در این نشست اظهارات رئیس جمهور آلمان بود که گفت:

مهم است که نقض اخیر حقوق بشر در ایران توسط کارشناسان مستقل بررسی شود تا عوامل آن روزی پاسخگو باشند.

مستر پرزیدنت ظاهر مبتلا به آلزایمر سیاسی شده و حافظه تاریخی خود را از دست داده‌ و از میزان و شدت نقض حقوق بشر توسط پیشوای دیوانه‌شان در چند ده سال پیش غافل مانده‌اند.

جناب آقای پرزیدنت ـ آدولف هیتلرتان در کشتار فجیع مردم در جنگ جهانی «تنها» نبود و یک تنه آن همه جنایت را بنام خود سند نزد. ظاهرا فراموش کرده‌اید هیتلر «قهرمان محبوب» شما آلمانی‌ها بود و جنایات‌اش نیز مستظهر به استقبال قاطبه ملت آلمان بود!

جناب پرزیدنت!

آنچه ماشین جنایت هیتلرتان را متوقف کرد اعراض و برائت شما آلمانی‌ها از ایشان نبود بلکه شکست‌تان در جنگ و پذیرش حقیرانه تمامی تحکمات آمریکا از جمله اعلام «برائت زوری از هیتلرتان» شما نژادپرستان را «ولو تصنعی» به دامان انسانیت بازگرداند.

قطعا اگر ارزنی شرافت و اخلاق انسانی را باطناً قبول داشتید تاسی به پیشوای‌تان در اتاق‌گازهای معروف تان نکرده و از فروش تجهیزات بمب شیمیائی به صدام نیز احتراز می‌کردید.

جناب پرزیدنت ـ جنابعالی اخلاقا ارزنی صلاحیت برای پیچیدن نسخه‌های حقوق بشری

ندارید. دنیا با وجود شما دروغ‌‌گویان بشدت تهوع آوره!

#داریوش_سجادی

عموم برنامه‌های داریوش سجادی را می‌توانید در یوتیوب تلویزیون صحرا در این (آدرس) ببینید

اینتستاگرام «اصلی» آقای سجادی نیز در این (آدرس) است


۱۴۰۱ آذر ۳۰, چهارشنبه

۱۴۰۱ آذر ۲۶, شنبه

دوُر شدن و هرکول شدن!


 
خدا رحمت کند شهید چمران را که آنقدر دغدغه ایران و شجاعت داشت که با بالا گرفتن مصیبت در «ایرانِ دوران پهلوی» در حالی که از بهترین موقعیت شغلی و تحصیلی در آمریکا برخوردار بود، علیرغم این عافیت طلبی نکرد و دانشگاه برکلی و کالیفرنیا را به نیت آموزش نظامی بمقصد لبنان ترک کرد و در اوج «انقلاب مردم ایران» به تهران بازگشت و به «انقلاب اسلامی مردم‌اش» پیوست و نهایتا نیز جان عزیزش را در دهلاویه خوزستان فدیه استقلال و تمامیت ارضی و ماندگاری انقلاب اسلامی مردم‌اش کرد!
اکنون ایرانیان‌ در مقام مقایسه با «قهرمانان» انقلاب فانتزی «زن زندگی آزادی» مواجه با تکرار کمیک تاریخ شده‌اند.
علی کریمی رهبر دیپلمه «فانتزی مزبور» که در حرف زدن یومیه‌اش نیز فلتات لسانی دارد بعد از انبوهی ارتکاب شجاعت از «دوبی» نهایتا موفق به اخذ ویزا از ایالات متحده شد و ظفرمندانه به آغوش ملت‌اش در آمریکا پیوست!!! و بالتبع با چنین هجرت متهورانه‌ای عن‌قریب جامعه جهانی شاهد غلظت و افزایش دوز شهامت معظم‌اله خواهد بود.
همچنانکه حمید فرخ‌نژاد پس از خروج از ایران و پیوستن به آغوش آمریکا مبتلا به «تکاثف تهور» و «مستفاد به تراز قهرمانی» شده و اکنون در کنار «پسر قند اصلش» که تا دیروز ۸۰ میلیون ایرانی را فدای یک تار موی گل پسرشان می‌فرمودند اینک اما از جوار سواحل کالیفرنیا جان‌نثارانه و هرکول وشانه برای ملت اش «قهرمان بازی» فرموده و هل من مبارز می‌طلبند!
قرینه داعیه سبزهائی است که در ۸۸ و نماز جمعه معروف‌شان در تهران وقتی مورد طعنه قرار گرفتن که «چرا با کفش نماز خواندید»!؟ مُهملانه فرمودند:
همان طور که رزمندگان در زمان جنگ در سنگرها با پوتین نماز می‌خواندند!
این اقشار «مهجورانه» ناتوان از فهم این واقعیت بودند که برخلاف‌شان که با کفش نماز می‌خواندند تا در صورت درگیری بتوانند بموقع از غائله بگریزند ! رزمندگان با پوتین نماز می‌خواندند تا در صورت غافلگیری و حمله دشمن بتوانند بموقع و بدون تعلل به مصاف دشمن بروند.
ظاهرا «دوُر شدن» و «هرکول شدن» یگانه راهکار استراتژیک اصحاب بی‌هویتی است که سیاست نزدشان نردبان کامجوئی شخصی است.
#داریوش_سجادی

۱۴۰۱ آذر ۲۲, سه‌شنبه

هورنی‌ترین انقلاب تاریخ جهان!


 

مًحیرالعقول‌ترین وجهه اآشوب موسوم به انقلاب «زن زندگی آزادی» نقش محوری «آلت تناسلی» در فرآیند و پیشروندگی انقلاب مزبور برای انقلابیونش بود.

اگر حاملان انقلاب مزبور از آلت تناسلی و کاربُردهای محاوره‌ای آن محروم می‌ماندند، حجم بالائی از مبانی اپیستمولوژیک و وجوه آنتروپولوژیک متجلی در شعارهای حاملان این جنبش مهجور می‌ماند.

اگر کسی رفرنس خواست تشریف بیآورند داریرکت تا منابع خدمت‌شان تقدیم شود.

#داریوش_سجادی

۱۴۰۱ آذر ۲۰, یکشنبه

علی شرخر سیاسی!


 
خدا رحمت کند حسین شیخ‌الاسلام دانشجوی پیرو خط امام در اشغال سفارت آمریکا که با نقش محوری‌اش در خلال تظاهرات دانشجویان انجمن‌های اسلامی مقیم آمریکا مقابل کاخ سفید و در اعتراض به سفر آبان ۵۶ محمدرضا شاه به واشنگتن موفق شدند این سفر را به آخرین سفر اعلی‌حضرت در کسوت پادشاه ایران به ایالات متحده مُبدل نمایند و پادشاه نگون بخت ایران ۱۴ ماه بعد در بستر سرطان و همچون یهودی سرگردان دست زن و بچه‌اش ر ا گرفته بود و بشکلی رقت‌انگیز برای ورود و درمان در آمریکا از واشنگتن تکدی ویزا می‌کرد!

گویا ایرانیان اکنون با سویه کمدی تاریخ مواجه شده‌اند و این بار یک «علی‌شرخر» در قامت شعبون بی‌مخی آپگرید شده وقت و بی وقت و پس از اخذ مستمری می‌کوشد مساعی جمیله خود را با توسل به «حجم عربده» و «قطر عضله» وقف لات بازی سیاسی در پیشگاه نمایندگان هیئت های اعزامی ایرانیان به خارج از کشور مصروف فرمایند!

ایرانیان حسرت به دل ماندند تا طی ۴۳ سال گذشته بتوانند از میانه جماعت محترم اپوزیسیون خارج از کشور که کمتر از نخبه نیز خود را نمی‌پندارند لااقل و تنها یک نفر شخصیت سیاسی را ملاحظه فرمایند که از حداقل‌های پرنسیب و اخلاق و سواد و شعور سیاسی برخوردار باشند.

#داریوش_سجادی

عموم برنامه‌های داریوش سجادی را می‌توانید در یوتیوب تلویزیون صحرا در این (آدرس) ببینید

اینتستاگرام «اصلی» آقای سجادی نیز در این (آدرس) است


۱۴۰۱ آذر ۱۹, شنبه

زایمان کوه!


روز گذشته (شنبه ۱۹ آذر) شاخه خارج از کشوری «آشوب در ایران» بعد از مدت‌ها تهدید نهایتا و ابتداً صفحات اینستا و یوتیوب تلویزیون صحرا که منتشر کننده مطالب اینجانب است را تحت حمله هکری قرار داد و از ساعت ۱۲ الی ۱۳ نیز ضمن تهیه تراکت علیه اینجانب تحت عنوان تروریست (عکس ضمیمه) مقابل ورودی منزل مسکونی‌ام در شهر اسکاتسدیل (آریزونا) میتینگ اعتراضی ارتکاب فرمودند!

مزید اطلاع مشارالیهما معروض می‌دارد «من» و «شما» که می‌دانیم سجادی مزبور «تروریست» نیست هم چنانکه «هم من» و «هم شما» می‌دانیم مشکل اصلی شما با «سجادی مزبور» تنها نوشتن‌های اوست.

اما آنچه که من می‌دانم و شما نمی‌دانید آنست که این راهش نیست. یعنی در کمال تاسف هیچ راهی نیست و با این قِرطاس بازی‌ها و قِرشمال گری‌ها توان آنرا ندارید تا مانع از نوشتن‌ها و گفتن‌های «سجادی مزبور» شوید!

اگر توانش را دارید دانه درشت‌ترین تان را برای یک مناظره و پرسش و پاسخ انتخاب کنید. هر چند طی ۲۴ سال اقامتم در آمریکا حتی یک نفر هم از میانه‌تان مشهود نشد تا مُنجزاً و نسبتاً از معدل سواد سیاسی لازم جهت جدال احسن برخوردار باشد.

لذا یگانه راهی که برای‌تان باقیست «حذف فیزیکی» است که متاسفانه آنهم تابع مشیت الهی است که تا ایشان مقدر نفرمایند زحمات‌تان وافی به مقصود نیست و کلام آخر نیز همان کلام آخر جدم حسین ابن علی در کربلا:

الهي رضاً بقضائك و تسليماً لامرك و لا معبود سواك.

#داریوش_سجادی




۱۴۰۱ آذر ۱۷, پنجشنبه

رفراندوم مهسا!



مخالفین برانداز حکومت طی ۴۳ سال گذشته ضمن ادعای حداکثری بودن و مصادره قاطبه ملت ایران بنام جنبش براندازانه خودشان بتناوب برگزاری رفراندوم «بودن یا نبودن» نظام را مطالبه‌گری می‌کردند.

در ماجرای آشوب‌های بعد از فوت مهسا امینی که، گُل در بَر و می در کف و معشوق به کام بود و همه ادوات مبارزه نیز مهیا بود و کل مجموعه تمدنی غرب و ارتش رسانه‌ای عربی عبری و غربی نیز برای ایشان خدمت‌گذاری می‌کرد و «انقلابیون»(!) نیز همه مرزهای ساختارشکنانه را نوردیدند و با تندترین و سخیف‌ترین ادبیات «بی‌ادبانه‌ترین» و «مبتذل‌ترین» جنبش اجتماعی تاریخ جهان را بنام خود ثبت کردند و فریاد زدن:

امسال سال خونه سید علی سرنگونه و پیش‌تر در ۸۸ خطاب به خودشان می‌گفتن «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» و اکنون با ادعای اینکه دیگر از هیچ چیز نمی‌ترسیم خطاب به حکومت شعار دادن «بترسید بترسید ما همه با هم هستیم» و گفتن این آخرین پیام است اصل نظام نشانه است و تحرکات شهرآشوبانه‌شان را بنام «همه ملت ایران» سند زدند و اکنون بعد از گذشت ۸۰ روز «انقلاب مزبورشان» انقلابی لکه‌ای باقی ماند و نه‌تنها شمولیت نیافت بلکه تقلیل نیز پیدا کرد.

چنین موومنتی با چنان عقبه و عمله و اکله و ادعا و سر و صدا، آیا رفراندومی نبود که نشان داد تنها توانست ۲ درصد جامعه را با خود همراه کند!؟

هفته نخست آشوب طی پست «شکست محتوم» خطاب به آشوبیان نوشتم:

برخلاف توهم‌تان شما ملت ایران نیستند. به تعبیر بهتر همه ملت ایران نیستند و حق ندارید به نمایندگی از قاطبه ایرانیان سخنگوئی کنید. اعتراضات مزبور، انقلاب مردم علیه حکومت اسلامی نیست. مبارزه بخشی از اقشار مذهب‌ستیز علیه بخش مذهبی جامعه است که سال ۵۷ انقلاب کرد و حکومت مذهبی مورد وثوق‌شان را تاسیس و «حکومت» مستظهر به این بدنه دین‌ورز ۴۳ ساله که مانائی کرده.

البته که بخش بزرگی از جامعه از ناحیه وضعیت بد اقتصادی زیر فشار و معترض‌اند اما همین که این بخش به «آشوب مهسا» نپیوست بدین معنا است که آشوبیان حق ندارند ایشان را بنام جنبش براندازانه‌شان سند بزنند.

آشوب مهسا برای آشوبیان به رفراندومی مُبدل شد تا بفهمند نمی‌توانند اعتراض‌های معیشتی مردم ایران را بنام جنبش براندازنده خود مصادره کنند.

ملت ایران نیز نشان داد هر چند زیر فشار معیشت‌اند اما حاضر نیستند به آشوبی بپیوندند که تمامیت ملی و امنیت سرزمینی ایشان را هدف قرار داده!

#داریوش_سجادی

عموم برنامه‌های داریوش سجادی را می‌توانید در یوتیوب تلویزیون صحرا در این (آدرس) ببینید

اینتستاگرام «اصلی» آقای سجادی نیز در این (آدرس) است




۱۴۰۱ آذر ۱۳, یکشنبه

دِرَم داران!


 
گوتام آدانی دانش آموزی که در ۱۶ سالگی ترک تحصیل کرد و ثروتمندترین مرد آسیا شد!

این تیتر خبرگزاری بی بی سی است که طی آن ضمن معرفی آقای «گوتام آدانی» بعنوان سومین مرد ثروتمند جهان پس از «ایلان ماسک» و «جف بزوس» اقدام به انتشار یک رپرتاژ آگهی در وصف این تاجر هندی کرده.

منطق موجود در این خبر توالی «تَحصیل» و «تَموّل» و مبتذل کردن فضیلت دانائی در اندراج پول‌سالاری است. یعنی تحصیلات به نیت کسب «فضیلت شعور» را با ثروت‌سالاری مابازاء کردن.

با چنین منطقی مشکل کنکور نه با افزایش سهمیه مرتفع می‌شه و نه با تعدد و گسترش دانشگاه. با این منطق اساسا دانشگاه غلط تعریف شده و خیل گسترده جوانان پشت کنکور و خیز پُرهجمه‌شان برای ورود به دانشگاه را نمی‌بایست نه بحساب عشق به دانش گذاشت و نه التهاب‌شان در خدمت عالمانه به جامعه.

اساسا کسب دانش در چنین دانشگاهی و با چنین کاربری «شوخی» است. با چنین منطقی دانشگاه مآلا بنگاهی است استوار بر دوگانه منزلت و معیشت!

در موقعیتی که تحصیل در ایران (و بعضا جهان) قبل از «حصول تخصص» احراز کننده تشخص است بالتبع در چنین ساختاری، خانم و آقای دکتر و مهندس اطلاق شدن ولو در نبود ارزنی شعور وافی بمقصوده برای احراز تشفی خاطر و تسکین نیاز تشخص‌طلبانه جنین افرادی.

از سوئی دیگر دانشگاه در چنین ساختاری به آسایشگاهی می‌ماند که قرار است بی‌‌تابی پولدار شدن و بی‌عُرضگی در تامین معیشت را با دکان ساختن از طریق تحصیل مابازاء کند و طبعا برآیند چنین بدآیندی منحوسی چون «ایلان ماسک» می‌شود که به «افتخار پول‌هایش» می‌گوید:

من هاروارد نرفتم ولی اکثر کسانی که برای من کار می‌کنند فارغ التحصیل هارواردند و آن هاروارد رفته‌ها نیز با نیش‌هائی تا بناگوش باز به چنین بهیمیتی می‌بالند!

ایرانیان زمانی می‌گفتند:
دِرَم داران عالم را کرم نیست
کرم داران عالم را دِرَم نیست

مع‌الاسف امروز باید گفت:

‌ دِرَم داران عالم را شعور نیست
کرم داران عالم را وفور نیست
...........

عموم برنامه‌های داریوش سجادی را می‌توانید در یوتیوب تلویزیون صحرا در این آدرس 
سابسکرایب شده و ببینید

اینتستاگرام «اصلی» آقای سجادی نیز در این آدرس است

۱۴۰۱ آذر ۱۲, شنبه

زامبی سازان!


هشدار ـ دیدن این تلویزیون برای افراد زیر ۷۰ سال جدا خطرناک است!
رسانه تصویری به اعتبار ظرفیت و قدرت مبالغه و اغواگری فریبنده و توان القای هیجانات کاذب از ظرفیت بالايی نزد مخاطب برخوردار است . بر همین مبنا رسانه‌های بصری از انتشار اخبار و تصاویر خشن و جریحه‌دار کننده افکار عمومی منع شده‌اند.
بر همین اساس «شبه‌رسانه» تحت امر دولت ریاض (ایران اینترنشنال) قابل پی‌گرد حقوقی است که طی آشوب‌های اخیر ایران در قامت بازوی تبلیغاتی دولت «خاشقچی‌کُش» توانست از طریق پمپ اخبار کذب و اشاعه خشونت و تهییج مخاطب، مهم‌ترین نقش را جهت بسط و تعمیق جنایت و دامن زدن به جنگ شهری در ایران را عهده‌داری کند تا جائی‌که با مستندات قانونی می‌توان جمیع پرسنل این «شبه‌رسانه» را در ریختن خون ایرانیان در هر دو سوی جبهه شریک و مقصر و کیفرخواست کرد.
گذشته از آنکه خروجی این «شبه‌رسانه» و بازخورد تولیدات خبری آن که مستظهر به ترویج دروغ و اشاعه سیاه نمائی و اگزجره کردن فضایی کنتراست با این ضربآهنگ است که:
ـ در خارج از کشور «همه چیز آرومه ـ ما چقد خوشبختیم» چیزی که البته فریبی بیش نیست و غالب ایرانیان مقیم غرب در عسرت مالی و عزلت و غمبرک روانی ناشی از ناکامروائی در زندگی‌های شخصی مبتلا به غمبادهای ذهنی‌اند و همزمان
ـ با القای افراطی از فضای سیاه و جو مایوسانه از زندگی در داخل کشور مُحیلانه موفق به ترویج و رشد یاس و افسردگی و پرخاشگری هیستریک و حُزن فردی و اجتماعی بین ایرانیان شده.
و بدین روال «ایران اینترنشنال» جمیع باورمندان‌اش را بصورت نامحسوس و ریموت‌کنترلی مُبدل به زامبی‌هائی کرده که ناشی از استرس‌های مستمر عصبی از جوار سیاه‌نمائی‌های ناراست و اشاعه اخبار کذب و خشن و جنایتکارانه و در قبال ناآشنایی مخاطبان این «شبه‌رسانه» با «سواد رسانه‌ای» ایشان را در زندگی‌های شخصی به انواع پسیکوزهای عاطفی و روان‌نژندی‌های نوروسیس و پرخاشگری و افسردگی‌های مزمن و سرطان‌های بدخیم و بیماری‌های عصبی از قبیل «ام ـ اس» و رشد طلاق نزد جامعه مخاطبش مبتلا کرده.

۱۴۰۱ آذر ۴, جمعه

این آسیاب به نوبت است!


 

احمدجان، این آسیاب به نوبت است!

هرگز مباد قلمدار پاک سیرتی چون احمد زیدآبادی را مکدر کنند!

سلام احمد جان.

از راه دور دل مویه‌های منصفانه‌ات را خواندم و می‌خوانم و دیدم در هروله کنونی چگونه «ژاژخایان و چاله‌میدانان دنیای سیاست» احمد عزیز را با سخیف‌ترین ادبیات چارواداری و تنها بجرم منصفانگی و «ناخوشآیندی مواضع‌اش» آزردند.

ملالی نیست احمد جان. این اقتضائات و افتضاحات اقشار لِردنشین شده در دنیای سیاست است.

اگر با ترنُم سیئات و هجویات و هیجانات سیاسی‌شان خوش‌رقصی نکنی با یگانه سرمایه مغزی‌شان «نه تو را» بلکه خود را «فحاشی‌تراپی» می‌کنند.

احمد جان من ۲۴ سال است که محکوم به زندگی در میانه وحشی‌ترین گونه‌های تاکسیدرمی شده از این جماعت فحاش و بی‌سواد در آمریکایم.

کمتر از شما ناسزا و تهمت و جفنگ نشنیده‌ام اما گریزی نیست که حرفه من و تو نازک‌طبعی نمی‌طلبد و محکومیم به تحمل مجانین!

امروز نامه دکتر سروش به شما را خواندم و یاد نامه سالها پیش خودم به اکبر گنجی در خلال واریته اعتصاب غذایش افتادم که خطاب به «اکبر» نوشتم:

مفتون شیدائی و کف زدن‌های شیدائیان «قهرمان پنداشتت» نشو!
در منظومه قهرمانخواهی «شیدائیان قهرمان» اساساً قهرمان را برای جبران کرختی و اُبلوموفیزم تاریخی خود جعل می کنند. ايشان اساساً قهرمان را خلق می‌کنند تا بجای آنها بخواند، فکر کند، تصمیم بگیرد،عمل کند، انقلاب کند، بجنگد و اگر لازم شد بمیرد!

و جُرم امروز تو «احمد» همانا تن ندادنت به هیجان‌زدگی و جوگرفتگی این قدکوتاهان اندیشگی و بلند مرتبگان فحاشی در واریته قهرمان‌خواهی‌شان است.

به دل نگیر. مانند همیشه استوار باش قلمدار.

روزه سکوت سهم قلم تو نیست. هنوز خیلی حرف‌ها است که باید بزنی!

زنده باشی.

#داریوش_سجادی


۱۴۰۱ آذر ۳, پنجشنبه

شهسواران را چه شد؟


جامعه بی‌قهرمان همان «بی‌قهرمان» بماند بهتر از آنست تا بخواهد این نقیصه را با دخیل بستن به ضریح «قیصرانی مقوائی» مابازاء کند و متوهمانه با «قهرمان خُلدآشیان انگاشته‌شان» خوش خوشانی کنند.

سال ۸۸ و بعد از اقاریر عموم متهمین به فتنه‌گری در دادگاه قاضی صلواتی و متعاقب القای عمومی این مطلب که جمیع اعترافات زیر شکنجه اخذ شده «بابک داد» که خود نیز یکی از متهمان گریخته به فرانسه بود علی‌رغم همه بندبازی‌های سیاسی‌اش صادقانه پرسید:

بر فرض صحت «اعتراف اجباری ناشی از شکنجه» اما آیا نباید در میان امیران اسیرمان حسرت لااقل یک قهرمان را داشته باشیم که مانند رشادت‌های اسیران دوران ساواک اکنون نیز عُرضه مقاومت و نشکستن و قهرمانی کردن را از خود نشان می‌دادند!
.....
اکنون نیز مدل به مدل ژنرال‌های سیاسی و «خودبیسمارک انگاشتان ایرانی» مقیم آمریکا و اروپا جملگی مبتلابه همین بیدرکجائی و هویت
باختگی‌اند که با سرعت و در اولین فرصت سالوسانه و سفلگانه بدون کمترین تعلل با تکدی ملیت آمریکائی و ایضا اروپائی و کانادائی هویت باختگی خود را در حظ و وجد «این‌همانی انگاشتی» با انسان تراز غربی «نشئه تراپی» می‌کنند و شوربختانه حتی یک نفر هم در میان‌شان نیست تا تن به این خفت و خیانت نداده و به شرف ایرانی بودنش مفتخر و مقید و پایبند مانده باشد.

از مصی علینژاد تا رضا پهلوی و اَرِه و اوره و شمسی کوره در کانادا و آمریکا و اروپا جملگی، جامعه ایرانی را حسرت به دل گذاشته‌اند تا لااقل یک نفر را در قامت تهمتنی با پرنسیب و وطن‌پرست برای ثبت در موزه تاریخ «سمپل» کنند!

هر اندازه بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ملت‌اش را آنگونه ستود که:

با جرأت مدعى‌ام ملت ایران در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله‌اند

اما برخلاف ایشان اکنون قرائت علی ابن ابیطالب از «کوفیان» شاخص تلخ اما واقعی از همین ایرانیانی شده که مبنای شقشقیه و دردنامه نخستین امام شیعیانند که از جفای‌شان گلایه نزد پروردگارش بُرد که:

خدایا! اينان از من خسته‌اند و من از آنان خسته؛ آنان از من به ستوه‌اند و من از آنان دل شکسته؛ بهتر از آنان را مونس من دار و بدتر از مرا بر آنان بگمار.

هرگاه از لشكر دشمن نزديك مى‌شوند هر يك در به روى خود مى‌بندند و همچون سوسمار در لانه مى‌خزند و مانند كفتار در خانه پنهان‏ مى‌شوند.

به خدا سوگند! آن كس كه شما ياور او باشيد ذليل است و كسي كه با شما تيراندازى‏ كند همچون كسى است كه تيرى بى‌پيكان به سوى دشمن رها سازد.

خداوند نشانه ذلت را بر چهره و پيشانى شما بگذارد! و بهره‌‏هاى شما را نابود سازد. آن گونه كه به باطل متمايل و به آن آشنائيد به حق آشنائى نداريد و آن چنان كه در نابودى حق مى‏كوشيد براى از بين بردن باطل قدم برنمى‏داريد.

#داریوش_سجادی

۱۴۰۱ آبان ۳۰, دوشنبه

برای فهم، استدلال، آگاهی


 

بقول اردلان سرفراز:
جوانی را گذر کردید (!) تا مرگ
نفهمیدید (!) بدنبال چه هستید

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای فهم، استدلال، آگاهی

برای وجد و بهجت و نشاط‌های توخالی

برای غم، حُزن، دلواپسی و وحشت از سر ناآگاهی

برای درس عبرت از تحلیل‌های مالیخولیائی

برای جماعت بی‌تاریخ و فقر تاریخیگری و فقد سواد تاریخ‌دانی

برای ملتی که تاریخ‌اش رو نمی‌دونه

برای ملتی که تاریخ نمی‌خونه

برای جماعتی که اصلا نمی‌خونه ولی همه چیزو می‌دونه

برای اونا که ذوق زده از «انقلاب مهسا» می‌گن

برای اونا که بی‌سوادانه نگران «انقلاب خمینی» شونن

برای درک درست و آگاهانه از ماجرای «زن زندگی آزادی»

برای اونا که از جوار تراخم سیاسی و فقد دانش تاریخی این ماجرا رو انقلاب نامیدن

برای اونا که بدونن حضور بالغانه و آگاهانه‌شان در تاریخ می‌تونست بهشون بفهمونه که این ماجرا «انقلاب» نیست، جنگه!

جنگی که جدیدام نیست.

متاخره و سالهاست زیر پوست شهر موجبیت و موجودیت و موضوعیت داشته و داره

برای اونا که هیستریای چند جوان هیجان‌زده را مبنای تحلیل و فهم بالغانه و آگاهانه از انقلاب نکنن!

برای اونا که بفهمن این جنگه . جنگی نه ۴۳ ساله! جنگی که  سن‌اش بیش از صد ساله.

جنگی که از مشروطه و با روحانیت و به بهانه عدالت آغاز شد و روشنفکری افاده‌سالار و دین‌ستیز در میانه راه رُبودش و رضاشاه فاتح‌اش و حاکم‌اش شد و هویت و تمدن دینی و ملی‌اش رو فدیه دلباختگی به هویت غربی کرد.

برای اونا که بدونن رهبران این جنگ نه اسماعیلیونند و نه کریمی‌یون و نه جوانانان مُبتهج و نه داعش و نه خوارج و نه دختران با خرامش!

برای اینکه بدونن بیش از یکصد ساله چکاچک خون چکان شمشیرداران طرفین این جنگ تاریخی از میانه دوگانه دین‌ستیزان و دین ورزان کشته سازی کرده و شمایل‌گردنی کرده!

برای اینکه بدونن سپهسالاران این جنگ دین ستیزانه فحولی‌اند از تبار ایرج میرزاها و صادق هدایت‌ها و میرزاده عشقی‌ها و تقی‌زاده‌ها و ملکم خان و آخوندزاده و فروغ فرخ‌زادها و شاملوها و سیمین بانوها ... و تمامی قشون روشنفکری متنفر از دین و دلباختگان به هویت و لایف استایل غربی‌ که سالهاست در سرحدات این جنگ سینه به سینه دین‌زیستان و زیر جنازه شیخ فضل‌الله و دین باوران همآوردی کرده و مبارزه طلبی می‌کنن.

جنگی که در کودتای رضا‌شاه بنفع دین ستیزان مغلوبه شد و در ۵۷ بدست خمینی و ملت خمینی اعاده و بازپس گرفته شد.

جنگی که با پیروزی انقلاب به محاق رفت اما پایان نگرفت و زیر پوست شهر دین‌ستیزان سخت‌جانی و روئین تنی کردند تا از ۸۸ به بعد مجدد فریاد جنگ مکررشان را بلند کنند که همه چیز بهانه است اصل نظام نشانه است.

برای اونا که ساده‌اندیشانه می‌گفتن جنگ امروز نتیجه تنزه‌طلبی‌های دیروز و تک یاخته‌ای کردن جامعه پریروزه.

برای اونا که بیاد بیارن صراحت خمینی دیروز که: برخی مغرضين ما را به اعمال سياست نفرت و كينه توزى توصيف و مورد شماتت قرار می‌دن، و با دلسوزي‌هاى بي‌مورد و اعتراض كودكانه مى‌گن جمهورى اسلامى سبب دشمني‌ها شده و از چشم غرب و شرق و ايادی‌اش افتاده است ! كه چه خوب است به اين سؤال پاسخ داده شود كه مسلمانان، و خصوصا ملت ايران، در چه زمانى نزد آنها احترام و اعتبار داشته كه امروز بى‌اعتبار شده باشد!؟

برای اونا که بفهمن جنگ تعارف‌پذیر نیست و قاعده و قانونمندی خودش رو داره.

برای اونا که بفهمن دیروز در مشروطه جسد حمید سجادی طلبه‌ای از اراک دستمایه آغاز جنگ مومنان با موبدان و کاهنان معابد دل‌باختگی به شمنیزم غربندگی شد و امروز جسد مهسا امینی دستمایه بازتولید و برون‌ریخت و آغاز مکرر این جنگ مکرر و مستمر از جانب و جبهه دین‌گریزان و غرب شیدایان و اباحه سالاران با مومنان و دین ورزان و متشرعان شده

برای اونائی که بفهمن برنده و بازنده این جنگ مهم نیست.

آنچه که مهمه فهم چیستی این جنگ و بالمآل آمال و آنات و غایات و منویات طرفین این جنگه.

جنگی که «خمینی انقلاب» هم چیستی‌اش و هم چرائی‌اش و هم چگونگی‌اش را تیزبینانه تبیین کرد و ملت‌اش را آنگونه انذار داد که:

خدایا ما در این دنیا تنهای تنهائیم و در این دنیا هیچ‌کس را جز تو نمی‌شناسیم و هیچ‌کس را جز تو نمی‌خواهیم بشناسیم و ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی.

برای اونائی که بفهمن:

دل مبندید که صد فتنه در این پنهان است
این همان قصه اسلام ابوسفیان است

...

برای اینکه تاریخ را آگاهانه بفهمید تا جغرافیا و تحولات جغرافیای‌تان را بتوانید «آگاهانه‌تر» بفهمید!

#داریوش_سجادی


 


۱۴۰۱ آبان ۲۸, شنبه

بیتوته‌های حماقت!


 

بالغ بر دو سال پیش در بهمن ۹۹ ذیل پستی تحت عنوان «نسل تباه» نوشته بودم:

باید حقیقت رو پذیرفت، ما شکست خوردیم. نسل جوان رو باختیم. قطره دریافت کردیم تا مُروارید بسازیم، لجن تحویل دادیم!

استثناها به کنار، بدنه در سلطه تعفنه. دهان که باز می‌کنن حالتون از این همه پوچی به هم می‌خوره. نسلی بدون آرمان و بدون هویت و بدون اخلاق و هُرهُری مسلک و لاابالی و در عین حال از خودمتشکر و متوهم به دانائی و توانائی و همه چیز‌دانی در عین بی‌همه چیزی! دشمن قوی‌تر بازی کرد و برنده شد. ما به بی مبالاتی خودمون و زیرکی دشمن در یارگیری در «زمین غفلت» باختیم!

ملالی نیست، نباید تسلیم شد باید دوباره شروع کرد. با فهمی بهتر و درکی عمیق‌تر از انسان و نیازها و مدیریت بهینه نیازهایش!

شکست‌ها سکوهای شروعی مجدداند.

هر چند در آن تاریخ بابت این صراحت بغایت شماتت شدم اما اکنون و امروز مشاهده کردم  حمیدرضا مقدم‌فر مشاور فرمانده سپاه ابراز داشته:

با روش‌های سنتی نمی‌توان دشمن را شکست داد. غفلت کردیم، بچه‌های‌مان اسیر دشمن شدند باید با جوانان صحبت بیشتری می‌کردیم و نمی‌گذاشتیم اسیر دشمن شوند، باید برای جوانان وقت می‌گذاشتیم.

اظهارات مقدم‌فر هر چند دیره اما مغتنمه. لاکن ایشان هنوز متوجه نیستند از کدام جبهه شبیخون شده‌ان.

دو هفته پیش که ایران بودم در جمع برخی از معلمان استان اصفهان و خطاب به ایشان گفتم:

جهدتان در تامین مطالبات صنفی‌تان طی چند سال گذشته ماجور. اما نگاه کنید خروجی‌تان در ازاء مطالبات صنفی‌تان چیست؟

کودک را در ۷ سالگی تحویل می‌گیرید و در ۱۸ سالگی تحویل می‌دهید در حالی که ثمره ۱۲ سال آموزش‌اش نزد شما هیچ چیز به درد بخوری نیست. بعد از ۱۲ سال آموزش «بهیمیتی» تحویل جامعه می‌دهید که نه «اخلاق» داره نه «تخصص» نه «شعور» و تنها آموخته‌ تا مُشتی محفوظات و مزخرفات به درد نخور را در ذهن‌اش نشخوار کند که در هیچ دوره‌ای از زندگی ارزنی بکارش نمی‌آید!

معلمان آشفتند و فریاد زدند که بر ما حَرَجی نیست و هر چه هست از محتوانی متون است و ما موظف به تدریس همین متون به دانش‌آموزانیم!

به ایشان گفتم:

قبول!

اما شد ولو یکبار هم در سیاهه مطالبات صنفی‌تان متذکر این مصیبت نیز باشید و خطاب به مسئولین و شورای عالی انقلاب فرهنگی مطالبه کرده و معروض بفرمائید:

با محتوای کتب مزبور از دل «آموزش و پرورش کشور» نه اخلاق در می‌آید، نه علم و دانشی کاربُردی و نه تخصصی به درد بخور برای فرد و جامعه و مع‌الاسف تنها دغدغه‌تان ترازمندی کارمندی‌تان و افزایش حقوق و مزایای صنفی‌تان بود! اکنون نیز بفرمائید و تحویل بگیرید دسترنج دوازده ساله‌تان را که کف خیابان ریختن و با سخیف‌ترین و مبتذل‌ترین ادبیات چارواداری خدمت‌تان درس پس می‌دهند!

بقول محمدکاظم کاظمی:
شادمان چه نمازید؟ وضو باطل بود
آب این جوی همان از ده بالا گل بود
از درختی که چنین است، نچیدن بهتر

از چنین راه، به منزل نرسیدن بهتر

#داریوش_سجادی

۱۴۰۱ آبان ۲۷, جمعه

انقلاب و ضدانقلاب!

 


سه ماه بعد از دور بودن از هم‌وطنان فرهیخته و فاضل و اندیشمند و فرار نخبه شده مقیم آمریکا روز گذشته توفیق نصیب شد تا ضمن مواجهه با یکی از این عزیزان با ناب‌ترین ادبیات چارواداری «به راه راست‌شان» دلالت شوم!

خدا بیآمرزد سعدی رحمت‌الله علیه را که «آموزش ادب از بی‌ادبان» را به پندی حکیمانه در تاریخ ادبیات فارسی مُبدل کرد که طعنه به آن دارد که بدسگالی و بددهانی حجتی است بر ارجحیت و ارشدیت ادیبی و فرزانگی و پاک‌زبانی و نیک سرشتی و دلالتی است عقلی بر احتراز از بی مقداران و درشت گویان و ژاژخایان!

بر همین روال انقلابی بودن و انقلابی ماندن بایستهترین باشندگی و اجتناب ناپذیرترین انتخاب و شایستهترین احتراز از ضدانقلاب و ضدانقلابیونی است که تراکمی از حلاوت‌عقلی و ازدحامی از هذیان و هجو و توهم و سگالت و سفاهت را جوفروشانه، گندم نمایی کرده و خودشیدایانه، خودفریبی می‌کنند.

انقلابی بودن آخرین گزینه و بهترین گزینه برای مصون ماندن از سیئات سیاهاندیشی و پاک ماندن از مالیخولیای سیاسی جماعت ورشکسته بتقصیری است که زخم بی‌سوادی و درد بی‌هویتی و رنج صغارت اندیشگی خود را پشت ماسک  «ضدانقلاب بودن» اختفا می‌کنند.

بهترین دلیل برای انقلابی بودن، وجود ضدانقلابی است که بود و نمودشان توهین به شعور بشریت است!

چه در در داخل و چه در خارج!

هر چند اکنون این دو مفهوم جای‌شان عوض شده و اکنون با مصادره جنبش «زن زندگی آزادی» ضدانقلابیون سابق به انقلابیون جدید مُبدل شده‌اند که تُنآژ ادبیات فاخرشان بی‌ادبانه‌ترین انقلاب تاریخ جهان را بنام ایشانی که عمری فخر نخبگی خود را به زمین و زمان می‌فروختند، در گینس سند زد!

پیشاپیش از همه عزیزان بابت انتشار ویدئوی فاخرانه جماعت «مشوه به فرار نخبگی در آمریکا» عذر تقصیر دارم . اما با کمی گذشتن از پاستوریزگی بد نیست با این اقشار انقلابی بهتر آشنا شد. ویدئو را جهت رعایت پروتکل‌های لینکدین در آدرس زیر با فیلترشکن ببینید

#داریوش_سجادی  


...

۱۴۰۱ فروردین ۱۳, شنبه

۱۴۰۰ اسفند ۱, یکشنبه

۱۴۰۰ بهمن ۲۱, پنجشنبه

۱۴۰۰ بهمن ۲۰, چهارشنبه

عزاداران دروغین

 



نگاهی آسیب‌شناسانه به بی‌قهرمانی جامعه سکولار ایرانی

ژیگولیزم سیاسی!


 

توئیت اخیر حسین دهباشی در مورد علت فوت احمد خمینی هر چند منجر به شکایت «دفتر امام» بابت آن ادعا شد اما نه «دفتر امام» و نه دیگر افرادی که در مقام رد ادعای دهباشی برآمدند ظاهرا یا بدلیل صیانت نفس و یا تجاهل‌العارف توجه‌ای به طعنه و متلک شیطنت‌آمیز دهباشی نکرده و کوشیدن با اتکای بر مستندات بر «فوت طبیعی» و نه «فوت ناشی از قتل» مرحوم احمد خمینی صحه بگذارند.

این در حالی است که دهباشی در توئیت مزبور حرفش چیز دیگری بوده و در واقع ابراز لحیه کرده که:

فوت احمد خمینی ناشی از مرگ بر اثر «مصرف بی‌رویه» بوده.

مرگ بر اثر مصرف بی‌رویه کلید واژه محاورات لمپنی نزد اهل دخانیات در ایران است و منظور از آن فوت ناشی از استعمال بیش از اندازه مخدر بویژه تریاک بوده که منجر به اُور دوز و فوت فرد استعمال کننده می‌گردد.

البته ادعای دهباشی نه اعتبار دارد و نه سندیت اما موضوعیت دارد و چنین ترهاتی بازگشت به پدیده نوینی در فضای سیاسی ایران طی یک دهه گذشته داشته که می‌توان آنرا تحت عنوان ژیگولیسم سیاسی اطلاق کرد!

مُراد از ژیگولیسم سیاسی نوعی شاذگوئی بمنظور «نژند توجه‌طلبی» است و غالبا ناظر بر افرادی است که در جریان انقلاب از سر وجد و جوزدگی ناشی از «جامپ پایگاه فرودستانه اجتماعی‌شان به طبقات موثر و انقلابی» به انقلاب پیوستن و التفات‌شان به انقلاب قبل از «اتقان و ایقان عقلی» برخاسته از ابتهاج روانی بود.

ابتهاجی که بدلیل «هیجانی بودن» محکوم به زوال و برودت زدگی است.

چنین افرادی پس از آنکه وجد و سرور ابتدائی‌شان بابت احساس پیوستگی به کلیت پرمهابت انقلاب اسلامی بتدریج افول می‌یابد متدرجاً به نوعی تروما و حس عقب‌ماندگی از خرده فرهنگ شبه مدرن و ژیگولاسیون سیاسی جامعه مبتلا شده و آنگاه می‌کوشند بمنظور فائق آمدن بر این خلاء از طریق اظهارات شاذ و نُنُربازی و نُنُرگویی و یا اکسسوری بازی و فاخرپوشی‌های ناشیانه این خلاء و احساس عقب‌افتادگی را با توسل به ژیگول‌بازی کلامی و اطواری و یا «البسه تراپی» مرتفع کنند.

از تاکسیدو پوشیدن قاسم شعله سعدی با پیراهن یقه وینچستر و پاپیون بال خفاشی«در منزل» جهت دادن مصاحبه اسکایپی به بی بی سی و اظهارات اولترا ساختارشکن وی در حالی که در مجلس سوم روزانه با شلخته‌پوشی در رثای صفوت سطوت و صولت بنیان‌گذار جمهوری اسلامی شعر می‌سرود و از تریبون مجلس قرائت می‌کرد!

تا روند سینوسی سیرت و صورت حشمت‌الله طبرزدی از منتهی‌الیه حزب‌الله بازی دیروز تا ژیگول‌بازی‌های ناشیانه امروز!

از ازدواج در مسجد «تاجزاده» و داعیه‌داری چپ خط امامی در دهه ۶۰ تا هنجارشکنی‌های امروزش و زیر سوال بُردن حمایت ایران از محرومان یمن با متلکه «یمن که حرم نداره»! و توهمات تهمتن پنداشتانه و ساختار شکنانه رفیق‌اش (ابولفضل قدیانی) و برائت جوئی از هویت سیاسی پیشین‌اش تا دهباشی و همراهی‌دیروز و جوان‌سرانه‌اش با شهید آوینی در دهه ۶۰ تا گیرپاژموتورش در دهه نود و پیوند زدن نشنالیتی با قورمه سبزی!

حسین دهباشی:

به نظر من کسی که قرمه‌سبزی را دوست نداشته باشد حق مشارکت سیاسی در جامعه ایران را ندارد(!)

مجموع ایشان را می‌توان مبتلایان به ترومائی دانست که بدون تفطن به مبانی معرفت شناسانه «انقلاب خمینی» و تنها از سر بهجت و وجد طبقاتی به انقلاب خمینی پیوستن و بقول روژه گارودی:

جوانانی بودند که در ۱۸ سالگی اگر «کمونیست نبودند» باید تعجب می‌کردید و در ۴۰ سالگی اگر «کمونیست باشند» باید متعجب شوید!

#داریوش_سجادی




۱۴۰۰ بهمن ۱۳, چهارشنبه

ماهی سیاهان کوچولو!

 



نگاهی به پدیده مهاجرت به غربت

۱۴۰۰ بهمن ۳, یکشنبه

۱۴۰۰ دی ۳۰, پنجشنبه

قطاری بدون لوکوموتیو



بازبینی آسیب‌شناسانه جنبش اصلاح طلبی ایران



۱۴۰۰ دی ۲۷, دوشنبه

فرزین کُشی!


 بررسی شهادت ژنرال سلیمانی و نقش نهاد ریاست جمهوری ایران در این شهادت

۱۴۰۰ دی ۲۵, شنبه

شیطان!


 

ماجرای نشست دختران اینفلوئنسر اینستاگرامی در وزارت ورزش سویه طنز پیدا کرده!

زمان اصلاحات پایوران اصلاح‌طلب ضمن استقبال از تنوع فرهنگی و تاکید بر جذب حداکثری و احتراز از داوری کردن جوانان بر اساس ظاهر حتی نامتعارف و مخالف نُرم حکومت به درستی می‌گفتند اینها هم جوانان همین کشورند و نباید آنها را بر اساس ظاهر و پوشش‌ داوری کنیم و از خود برانیم ولو آنکه از رفتار و پوشش ایشان راضی هم نباشیم.

حسن آقای روحانی هم در ۹۲ می‌فرمودند:

به من رای بدید چون اونا اگه به قدرت برسند وسط پیاده روها دیوار می‌کشند و زنونه و مردونه می‌کنن و زن‌ها را زندانی آشپزخانه‌ها خواهند کرد!

حالا و بعد از نشست «دختران اینفلوئنسر» می‌فرمایند:

اینها فاحشه‌اند و «اصولگرایان» اصول‌فروشانه با مشتی فاحشه بسته‌اند!

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

می‌گن روزی مردی در بیابان جوانی بُرنا و زیباروی را دید و جلو رفت و از وی پرسید:

شما کی هستید؟ و ایشان گفت:

شیطانم!

مرد متحیر شد و گفت اما شیطان که معروف است دمب دارد و سم دارد و کریه‌المنظر است؟

شیطان هم پاسخ داد:

قلم دست دشمنه! هر جوری دوست داره می‌نویسه!

#داریوش_سجادی




۱۴۰۰ دی ۱۷, جمعه

رسالت قلم


 
ژورنالیسم سیاسی حرفه حساس و پرظرافتی است که بمثابه راه رفتن روی لبه تیغ ضریب بالائی از دقت و طاقت و معدلت را می‌طلبد.

برخلاف سیاستمداران که بعضاً و بمنظور ماندگاری در قدرت و حفظ و افزایش محبوبیت عرصه سیاست را با استیج کاباره این‌همانی کرده و بر اساس خوشایند مخاطب خوش‌خرامی و عوامفریبی می‌کنند در نقطه مقابل ایشان روزنامه‌نگاران این عرصه قرار دارند که موظفند رویداد‌های سیاسی را با رویکردی «غیرعاطفی» و «غیرجانبدارانه» و «آنالیتیک محور» نقد و ارزیابی کنند.

سالها پیش وقتی مرحوم گل‌آقا در مقام اثبات تعهد قلم روزنامه‌نگاری‌اش بر روی خودنویس نمادین محل کارش نوشته بود «این قلم فروشی نیست قبلا به ملت ایران فروخته شده» به آن مرحوم متذکر شدم:

تعهد قلم من و شما تنها باید پایبند به حقیقت باشد نه «هیچ‌کس» و «هیچ‌چیز» دیگر «حتی مردم» تا در بزنگاهی که مردم هم خطائی کردند بتوانیم بدون پروا و لکنت خطای ایشان را نیز متعهدانه متذکر شویم.

بهمن کلباسی نمونه عبرت‌آموزی از چنین مواجهه‌ای است که علی‌رغم برخورداریش از استانداردهای قابل قبول روزنامه‌نگاری اما در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی بشکلی قابل فهم در تله عواطف و عوامگرائی افتاد و طی چند روز گذشته سلسله گزارش‌هائی کاملا غیرحرفه‌ای از ماجرای هواپیمای اوکراین در تلویزیون بی بی سی ارائه کرد که بجای گزارش صرفا یک مرثیه خوانی عاطفی بود که قطعا در کاریر حرفه‌ای ایشان بعنوان نمونه‌ای منفی ثبت خواهد شد گذشته از آنکه تلویزیون متبوعه‌اش نیز با پخش آن مرثیه‌خوانی اعتبار حرفه‌ای اش را مخدوش کرد.

ظاهرا کلباسی ناشی از فشار سنگین عاطفه‌گرائی عوامی که در میتینگ مردادماه گذشته در تورنتو وی را نابلدانه و ناکارشناسانه محاصره و تخطئه کرده بودند (ویدئوی ضمیمه) دچار پسیکوز عاطفی شده و بمنظور فائق آمدن بر آن اختلال عاطفی و دلجوئی غیرضرور از مخاطب ترجیح داده اعتبار حرفه‌ای‌اش را مابازاء کند.

مطالب بیشتر را با سابسکرایب تلویزیون صحرا در آدرس زیر ببینید

https://bit.ly/3pVKGI2

#داریوش_سجادی

#بهمن_کلباسی

۱۴۰۰ دی ۱۵, چهارشنبه

بی‌قهرمانان!




تاریخ بر شانه قهرمانان استوار است. قهرمان دلالتی است بر نیاز زمانه و اصالتی استوار بر اصلحیت‌های کمال محورانه.

آمریکا جامعه‌ای را می‌ماند که خاکش برای زراعت و صناعت «قهرمان» ناحاصلخیز است و در این میان هالیوود با جادوی سینما سهم اصلی در قهرمان سازی ولو مجعول را برای نیاز قهرمان‌خواهانه آمریکائی‌ها عهده داری می‌کند!

سال ۵۸ و بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران و پیرو حمایت مردم ایران از اشغال سفارت از طریق تظاهرات یومیه در خیابان طالفانی با در دست داشتن پوسترهای رهبر انقلاب متعاقبا برخی از آمریکائیان را برانگیخت تا در اقدامی متقابل و به نشانه اعتراض به اشغال سفارتخانه شان در تهران تظاهرات خیابانی کنند و بهمین منظور و در همان تاریخ میتینگی در لوس‌آنجلس ترتیب دادند با این تفاوت که در نبود قهرمانی واقعی تظاهر کنندگان پوستر «جان وین» سوپر استار سینمای وسترن هالیوود را بر سر دست گرفته بودند و خواستار برخورد دولت آمریکا با ایران شدند!

طبعا وقتی هالیوود مرجع قهرمان سازی آمریکائیان باشد جان وین نیز امام خمینی‌شان خواهد شد و بر همین منوال وقتی دولت کارتر در حماقت صحرای طبس شکست خورد باز این هالیوود است که سرخوردگی ناشی از شکست طبس را مابازاء کرد و این بار «چاک نوریس» سوپر استار هالیوود را به میدان آورد تا در «دلتا فورث» یک تنه بتواند از طبس تا لبنان و از ایران تا حزب‌الله را با قدرت و مهابت کن فیکون کند و آنگاه شهروند آمریکائی نیز محظوظ از رویت همآوردی شورآفرینانه قهرمان شکست‌ناپذیرش ولو بر پرده سینما(!) شب را به شعف آسوده بخوابد.

شهادت «گیلگمش ایرانی» در فرودگاه بغداد نیز بمثابه مشت کوبیدن بر جیوه توسط آن زردموی زن‌باره بود تا خاک قهرمان‌خیز ایران را بارورتر از قبل مستعد تکثیر سلیمانیانه قهرمانانی جایگزین کند و یحتمل هالیوود را نیز در یابش و پردازش و آفرینش اَبَرقهرمانی ولو مجازی بر پرده سینما ترغیب کند!

مطالب بیشتر را با سابسکرایب تلویزیون صحرا در این آدرس ببینید

#داریوش_سجادی