بالغ بر 9 سال پیش و در آغاز لشکرکشی عظیم ارتش ایالات متحده به خاورمیانه و در هنگامه طرح «خاورمیانه بزرگ دمکراتیک» توسط «جورج دبلیو بوش» به صراحت بر این نکته تاکید کردم:
بازی کردن با مفهوم دمکراسی در خاورمیانه ریسک بالائی دارد و با توجه به اینکه از ناحیه سیاست های نامتوازن و حمایتی ایالات متحده از تل آویو طی 50 سال گذشته خاورمیانه بر روی گسلی عمیق و عظیم از «نفرت ضد آمریکائی» فرورفته لذا استقبال از هر نوع حرکت یا حکومتی دمکراتیک در این منطقه قهراً منجر به سمتگیری و سویه ضد آمریکائی «ایشان» خواهد شد.(مقاله دیوانه از قفس پرید)
این واقعیتی قابل انتظار بود که بازی کردن با مفهوم دمکراسی در خاورمیانه ای با چنین مختصات بمعنای خارج کردن غول «آمریکا ستیزی» از بطری بود که واشنگتن تحت هیچ شرایطی امکان مهار یا بازگرداندن آن را نخواهد داشت.
گــُر گرفتن آتش خشم ضد آمریکائی مسلمانان در عرض کمتر از یک هفته بعد از انتشار فیلم موهن «بی گناهی مسلمانان» طی ایام جاری برجسته ترین نمونه از خصم بدخیم مسلمانان نسبت به ماهیت حضور و رفتار آمریکائی ها در منطقه است. خصمی که به چابکی در کمین اولین فرصت برای دلیری کردن و اثبات و ابراز موجودیت و عینیت و برائت خود از آمریکائیان است.
علی رغم غیر قابل کتمان و انکار بودن اصالت چنین خصمی اما ساده اندیشی است چنانچه انتشار آن فیلم موهن و تحولات ناشی از آن خلق الساعه و تصادفی فهم و باور شود!
شواهد و قرائن موید آن است که فیلم «بی گناهی مسلمانان» را می توان پروژه ای زیرکانه و با غلظتی بالا از مجموعه «بازی های کثیف» و در چارچوب رقابت های انتخابات ریاست جمهوری جاری در ایالات متحده و با عاملیت تل آویو ـ لندن درک و تبیین کرد.
از آنجا که فیلم در کارگاهی حرفه ای و استودیوئی هالیوودی تهیه نشده و ساختار آماتورگونه و ضعیف اش نشان می دهد اولاً فیلم مزبور بصورت سفارشی تهیه شده و ثانیاً سفارش دهندگان محدودیت زمانی داشته اند و اصرار داشته اند سفارش شان در اسرع وقت و در موعد مقرر (11 سپتامبر) در جدول پخش قرار گیرد! تا سناریو در همان تاریخ و از طریق تحریک مجدد خاطره جمعی و تلخ آمریکائیان «از این روز» کلید بخورد.
تجربه تاریخی نیز دلالت از قرابت هائی مشهود از مشابهت پروژه «کشتن سفیر آمریکا در لیبی» با کشته شدن «ایمبری» کنسول آمریکا در تهران در ماجرای سقاخانه آشیخ هادی با مدیریت سفارت انگلستان دارد!
سابقه موضوع را از آنجا می توان کاوید که بعد از سخت سری «اوباما» در پرهیز از جنگ طلبی اسرائیل علیه ایران تل آویو به این قطعیت رسید که «اوباما» را باید نیروئی از دست رفته برای خود تلقی کند.
برای اسرائیل این واقعیتی بدیهی است که سنتاً روسای جمهور آمریکا در صورت موفقیت شان در دور دوم، به اعتبار آنکه دیگر فرصتی برای بازگشت به قدرت ندارند بر همین اساس دیگر رغبت و دلیلی جهت باج دادن به اسرائیل و لابی قدرتمندش در آمریکا (ایپک) ندارند تا ایشان بتوانند به اعتبار توان مالی و سلطه رسانه ای شان از روسای جمهور آمریکا دلربائی توام با باج خواهی کنند.
بر همین اساس دولتمردان اسرائیل سنگین ترین فشار خود را با شدیدترین شکل ممکن طی چند ماه گذشته بر گرده «اوباما» اعمال کردند تا به هر شکل ممکن وی را مجاب و متقاعد به تهاجم نظامی به ایران کنند. ایشان بخوبی می دانستند اگر در این ایام نتوانند اوباما را مجبور به تهاجم نظامی به ایران کنند بعد از انتخابات و در صورت موفقیت وی، دیگر دست اسرائیلی ها به پر شال اوباما نیز نخواهد رسید و معمولاً در چنان شرایطی دست روسای جمهور آمریکا برای اخذ تصمیمات بزرگ آن هم بدون دلنگرانی بابت فشار اسرائیلی ها و گروه های حامی ایشان باز است. لذا استبعادی نداشت تا در فردای انتخاب مجدد اوباما و با روی کار آمدن رئیس جمهوری جدید در ایران طی سال آینده «اوباما» در اقدامی جسورانه بسمت بهبود مناسبات با ایرانی برود که فاقد چهره رادیکالی مانند احمدی نژاد است.
این امر از آن جهت اهمیت بیشتری می یابد که ایران نیز متقابلاً و محتملاً بتواند دنیا را با نتیجه کمّی انتخابات ریاست جمهوری سال آینده خود «سورپرایز» کند!
قدر مسلم اگر ایران در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بتواند بار دیگر با کشاندن اکثریت شهروندانش پای صندوق های اخذ آرا مشارکت میلیونی و بالتبع مشروعیت بالای خود را به دنیا نشان بدهد در آن صورت اوباما نیز برای نزدیکی به ایرانی بدون «احمدی نژاد متهم به تندروی» و «مستظهر به دمکراسی قابل وثوق» بوضوح از دست هائی بازتر برخوردار خواهد بود.
تجربه تاریخی نیز نشان داده پایوران در جمهوری اسلامی بخوبی و بموقع با مختصات و راهکارهای مشارکت گسترده شهروندان ایرانی در انتخابات تسلط و آشنائی دارند.
منطقاً با چنین چشم اندازی، حزم اندیشی حکم می کرد تا اسرائیلی ها بجای تن دادن به شکست در فردای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اقدامات لازم بمنظور رساندن امداد به رقیب اوباما و بر هم زدن معادله بر علیه ایران را طراحی و عملیاتی کنند. خصوصاً آنکه «میت رامنی» در جمیع موضع گیری و سخنرانی های انتخاباتی اش با گارد تهاجمی علیه ایران اسباب رضایت جنگ طلبان اسرائیلی را بنحو احسن فراهم آورده بود.
بر همین مبنا می توان انتشار فیلم «بی گناهی مسلمانان» را کلید خوردن پروژه ای دو منظوره از جانب اسرائیلی ها و با مشارکت دولت انگلستان تلقی کرد که دو هدف توامان را تعقیب می کرد.
هدف نخست کمک رساندن به «میت رامنی» رقیب انتخاباتی اوباما بود که علی رغم درخشش نسبتاً قابل قبولش اما تا قبل از انتشار فیلم «بی گناهی مسلمانان» کماکان در عموم نظر سنجی ها از اوباما عقب بود.
عقب ماندگی که در فردای انتشار فیلم «بی گناهی مسلمانان» و در قفای ترور سفیر آمریکا در لیبی و اوج گرفتن جو ضد آمریکائی در جهان اسلام و بمثابه یک امداد غیبی معادله قدرت و محبوبیت اوباما در آمریکا را متوقف کرد. رامنی و تیم انتخاباتی اش به برکت جنازه «جان کریستوفر استیونز» (سفیر کشته شده آمریکا در لیبی) و از طریق زیر سوال بردن سیاست خارجی ناموفق اوباما که منجر به گسترده شدن ضدیت با آمریکائیان در خاور میانه شده است کوشیدند رقیب را زیر ضربات خرد کننده خود نزد افکار عمومی آمریکائیان به انزوا بکشانند.
شدت و حجم ضربه تا آن اندازه بالا بود که طی 48 ساعت اولیه اوباما و تیم انتخاباتی اش عملاً مبتلا به فلجی سیاسی شده بودند.
اما هدف دوم و اساسی تر در پروژه «بی گناهی مسلمانان» تله بودن این پروژه بمنظور به انزوا کشاندن و منفور کردن ایران در افکار بین الملل بود تا از این طریق در فردای پیروزی محتمل نامزد مورد وثوق اسرائیلی ها در واشنگتن، دست وی برای برخورد با ایران بنحو احسن باز باشد. خصوصاً آن که سران جمهوری اسلامی موفق شده بودند علی رغم فشار و تحریم های سنگین آمریکا میزبانی موفقیت آمیز اجلاس سران غیر متعهدها را در تهران بر عهده گرفته و عملاً شکست سیاست منزوی کردن خود را به رخ واشنگتن بکشند.
ظاهراً برآورد طراحان پروژه مزبور از واکنش ایران نسبت به فیلم «بی گناهی مسلمانان» برگرفته از تجربه «سلمان رشدی و فتوای تاریخی آیت الله خمینی» بود. نازک اندیشان این «بازی کثیف» مبنای فرضیه خود از عملکرد تهران را مبتنی بر این قرار داده بودند که در فردای انتشار فیلم مزبور به سنت «فتوای ارتداد رشدی» و با توجه به ضریب بمراتب تندتر و شنیع تر اهانت صورت گرفته در این فیلم به ساحت پیغمبر اسلام، به قطع و یقین رفتاری مشابه رفتار آیت الله خمینی در برخورد با کتاب آیات شیطانی را از جانب تهران مشاهده خواهند کرد و در آن صورت این فرصت طلائی در اختیار اصحاب رسانه جهانی که در انحصار صهیونیستها بوده، قرار خواهد گرفت تا با دامن زدن به ترشروئی از رفتار ضد آزادی بیان و خشونت آمیز(!) ایران تجربه شیرین «انزوا و اجماع جهانی علیه ایران» را بازتولید کرده و بدین ترتیب خواهند توانست مشروعیت لازم برای برخورد با «ایران مخل نظام بین الملل و آزادی بیان» را با نازل ترین شکل ممکن فراهم آورند.
با چنین برآیندی بود که سکوت معنا دار دولت ریاض در بحبوحه شهرآشوبی مسلمانان در دفاع از ساحت پیامبرشان قابل فهم می شد! ظاهراً در پروژه مزبور دولت ریاض قبلاً توجیه شده بود که علی رغم ادعای «خادم الحرمین شریفین» داشتن اینجا خویشتن داری کند تا پروژه خودزنی تهران اتفاق بیفتد.
بی دلیل هم نبود در میانه این کارزار خون چکان ناگهان رسانه تحت امر دولت انگلستان نیز (BBC) بدون موضوعیتی خاص دلتنگ «سلمان رشدی» شد و عجولانه خود را برای انجام مصاحبه به رشدی رساند(!) و به زبان بی زبانی مشغول القای پنهان و یادآوری تجربه رشدی در ضمیر ناخودآگاه مسئولین ایران شد تا نامحسوس به ایشان دیکته کند:
ره چنان رو که پیش از این رفتی!
تنها نکته مغفول مانده از جانب طراحان پروژه، برآورد غلط ایشان در کودن فرض کردن رهبران ایران بود! ظاهراً به زعم ایشان مسئولین در ایران از صدر تا ذیل مشتی عنصر ایدئولوژیک نامنعطف اند که می توان با تحریک انگیزه های اعتقادی، ایشان را به واکنش های عصبی و مطمع نظر خود وادار کرد. لذا بدیهی ترین واکنش محتملی که طراحان این بازی کثیف از جانب ایران فرض کرده بودند صدور فتوائی شبیه فتوای ارتداد سلمان رشدی از جانب رهبری ایران بود. اما وقتی در روز واقعه و علی رغم توقع، خود را مواجه با پیغامی از جانب رهبری ایران دیدند که در عین حال که عقبه فیلم را ارزیابی و افشا و نکوهش کرده اما برخلاف هندسه طراحان، وارد بازی ایشان نشد بر این اساس کلیت پروژه مبدل به «ضد خود» شد و چون از ابتدا با فرض واکنش مطمع نظر خود از رفتار محتمل ایران، پروژه را طراحی و عملیاتی کرده بودند لذا گشاده دستانه و بدون پیش بینی رفتاری متفاوت از ایران «خرج» آن را تا آن درجه زیاد کرده بودند که با «جا خالی بموقع» ایران تیرشان کمانه کرد و بحران به خودشان بازگشت و کل جهان اسلام را بر علیه تمامیت آمریکا و متحدین اش شوراند!
این در حالی است که در فاز نخست پروژه نیز لقمه دندان گیری نصیب طراحان توطئه نشد و اوباما و تیم وی نیز نشان دادند در این مبارزه دست خالی نبوده و به اندازه حریف با قواعد «بازی کثیف» آشنائی و تبحر دارند.
رو کردن فیلم سخنرانی «میت رامنی» علیه حامیان اوباما پاتک قدرتمند تیم رئیس جمهور سیه چرده آمریکا بود که از این طریق فراست خود را در کوبیدن بموقع کارتی موثر بر روی میز را به اثبات رساندند. (فیلم سخنرانی رامنی)
حریفی که از جوار بحران فیلم «بی گناهی مسلمانان» مشحون از سرمستی و کامیابی با زیرکی توانسته بود از ترکش های فیلم مزبور و ازناحیه جریحه دار کردن افکار عمومی در آمریکا با توسل به جنازه سفیرشان در لیبی (که علی الظاهر می بایست لیبیائی ها خود را مدیون آمریکا به اعتبار تشریک مساعی ایشان در نابود کردن حکومت قذافی بدانند) و تظاهرات گسترده ضد آمریکائی مسلمانان در جهان، مشی و سیاست خارجی اوباما را در داخل بنحو موثری زیر سوال ببرد و از این طریق روند محبوبیت رو به رشد اوباما در افکار عمومی آمریکائیان را معکوس کند. با پاتک موثر و بموقع تیم «اوباما» از طریق انتشار بموقع فیلم «سخنرانی رامنی» اینک طرفین یکدیگر را در موقعیت «پات» قرار داده و می بینند.
موقعیتی که به اوباما این فرصت تنفس را می دهد تا ضمن تجمیع و بازسازی مجدد نیروهای منهزم شده اش در «نبرد فیلم ها» اکنون با توان و آریش قوائی مجدد به رینگ رقابت انتخابات بازگردد.
نبردی که با صریح ترین شکل ممکن اثبات کرد:
اصالت قدرت در امر سیاست جواز شناعت در هر شکل و اندازه ای است!
۶ نظر:
mersi mersi
kami delam aram gereft khoda negahdarat
pas be khatereh hamin bod ke kanada ham sefarad ra khali kard az tarsash !!! wy khoda cheghad seyasad kasef ast chera ??akheh
با سلام
به نظرم می رسد که چند نکته لازم به ذکر است.
1- در این مقاله نوشته اید که این فیلم در کارگاهی غیر حرفه ای ساخته شده است و ساختاری آماتورگونه دارد.این در حالیست که در مقاله «آقای اوباما از خودی خوردید» ادعا کرده بودید که این فیلم بسیار حر فه ای تهیه شده است!
ظاهرا شما ابتدا نتیجه گیری که قرار است از مقاله تان گرفته شود را معین می کنید و سپس به دنبال یافتن دلیل برای آن می گردید.تئوری شما در این مقاله نیاز داشت که سفارش دهندگان این فیلم را داری عجله و محدودیت زمانی نشان دهد!
2- مشخص نیست بر اساس چه شواهدی دولت انگلستان را در تهیه این توظئه فرضی همدست اسرائیل کرده اید! تعجب برانگیز است با وجود اینکه لینک مطلب بی بی سی را در مقاله تان بازتاب داده ید ولی در عین حال ادعا کرده اید که بی بی سی بدون موضوعیتی خاص دلتنگ سلمان رشدی شده است!
این مقاله یک روز قبل از چاپ همزمان کتاب خاطرات سلمان رشدی در 27کشور جهان در سایت بی بی سی قرار داده شده! آیا این مناسبت برای شما
«موضوعیت خاص » قلمداد نمی شود؟ به راستی چه اتفاق دیگری باید بی افتد تا برای شما موضوعیت خاص قلمداد شود؟
و در نهایت نتیجه گرفته اید که بی بی سی
( به زبان بی زبانی مشغول القای پنهان و یادآوری تجربه رشدی در ضمیر ناخودآگاه مسئولین ایران شد تا نامحسوس به ایشان دیکته کند:
ره چنان رو که پیش از این رفتی! )
سوال این است که آیا گمان می کنید مسئولین جمهوری اسلامی هر روزه چند ساعت مشغول تماشای بی بی سی فارسی هستند که این شبکه بخواهد در ذهن ایشان راهکاری را القاء کند؟ یا اینکه معتقدید ایشان گروهی را مامور کرده اند که روزانه اخبار و مقالات بی بی سی را رصد کرده و بهترین هایشان گلچین کرده و جلوی دیده گان مسئولین قرار دهند تا آنها احیانا از مواضع بی بی سی مطلع گردند؟
اگر که این گونه است پس به چه دلیل شما همچنان«لجبازانه» معتقدید مسئولین ما از مواضع واقعی محمد مرسی در قبال سوریه خالی الذهن بودند؟ آیا آنها پیش از اجلاس عدم تعهد گزارشها و خبرهای پخش شده در بی یی سی را مشاهده نکردند که در آن گزارشها(با فرض جهت دار بودنشان) محمد مرسی و اخوان المسلمین
عملا در مقابل دولت اسد موضع گرفته و از مخالفین حمایت کرده بودند؟
اگر هم معتقد هستید که مسئولین ما بی بی سی را دنبال نمی کنند و این توهم مسئولین بی بی سی بوده که چنین گمانی می کرده اند آنگاه این سوال پیش می آید که مسئولین سیاست خارجی بیت رهبری و دولت شبانه روز مشغول چه کاری هستند؟؟؟ آیا شبانه روز در حال کسب اطلاعات از صدا و سیما هستند؟
آیا این خبر ایسنا مربوط به تیرماه را هم مشاهده نکرده بودند؟
بعید می دانم که این سخنان مرسی در پیامش به مخالفین سوریه ارتباطی به ادعای شما مبنی بر گوشتمالی دادن مرسی توسط آمریکا پس از اجلاس مکه داشته باشد!
http://isna.ir/fa/news/91041207441/%D9%85%D8%B1%D8%B3%D9%8A-%D9%85%D8%B5%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%83%D9%86%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%84%D8%AA-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%8A%D9%87-%D8%A7%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
با عرض پوزش اگر گریزی به مقاله لوسبازی سیاسی شما زده ام!
محمد رضا
3- گفته اید که این فیلم یک تله بوده برای به دام انداختن مسئولین ایران در جهت صادر کردن فتوای اعدام سازندگان آن!
این نظر شما مورد تردید است(هرچند غیرممکن نیست! ) فقهای شیعه معمولا برای چنین گناهی که از طرف غیرمسلمانان انجام می شود حکم قتل صادر نمی کنند!
هرچند حکم آیت الله خمینی شامل ناشرین آیات شیطانی هم می شده
حکم ارتداد مربوط به مسلمانی است که از دین خارج شده و نه غیر مسلمان! مطمئنا اگر محافلی در اسرائیل قصد ریختن چنین نقشه ای را داشته باشند از مشاوران آشنا به فقه اسلامی استفاده می کنند.در ثانی در طی تمام دوران رهبری آقای خامنه ای با وجود تمام اتفاقهای مشابه چنین حکمی صادر نشده!
درباره ونگوک فیلمساز مقتول هلندی و همچنین رهبر حزب افراطی ملی گرای هلند و کارکاتوریست دانمارکی و کشیش جویای نام آمریکایی که گفته شد قرآن آتش زده و البته انواع توهین ها به پیامبر اسلام روا داشته هیچ حکم قتلی از طرف ایشان صادر نشده! پس به چه دلیل اسرائیلیها گمان می کرده اند رهبر ایران این بار حکم اعدام صادر می کند؟
مسلما هر کدام از این اقدامات به تنهایی بسیار توهین آمیزتر از کتاب آیات شیطانی بوده و لی برای هیچکام حکم قتل صادر نشده!
البته با تمام این نکاتی که ذکر کرده ام باز هم نمی توانم احتمال درستی تئوری شما را صفر بدانم! جنگ بر سر کسب قدرت است و هزار احتمال!
محمد رضا
جناب محمد رضا فقط یک توضیح بابت یک سوتفاهم را موظفم ارائه نمایم
در مقاله آقای اوباما از خودی خوردید منظورم از حرفه ای بودن محتوای فیلم بود نه شکل آن و توضیح هم داده بودم که محتوای جای کوچکترین اغماضی نداشت و مستقیم و صریح از موضع استهزا و اهانت به رسول الله جسارت کرده بودند لذا این منافاتی با عرض بنده در مقاله بالا ندارد که از نظر شکلی فیلم مزبور را آماتور و غیر حرفه ای می دانم
به هر حال از توجه تان ممنونم و از نقطه نظرات تان بهره بردم
با سپاس از توضیح و حسن ظنتان
محمد رضا
ارسال یک نظر