۱۳۹۱ شهریور ۱۶, پنجشنبه

دیوارهای شیشه ای!


سایت «دیده بان» در یکی از جدیدترین پست های خود به استناد یکی از نوشته های یکی از پرسنل تلویزیون فارسی BBC در صفحه فیس بوکش مدعی شده که «آقای مزبور» یکی از فاسدترین افرادی است که در تلویزیون BBC مشغول به کار است و با عموم زنان همکار خود در این رسانه برخوردار از روابط نامشروع و غیراخلاقی است.
احتجاج سایت «دیده بان» ناظر بر این مطلب است که «آقای مزبور» در تاریخ 25 اگوست در صفحه فیس بوکش نوشته:
نصیحت من به یک دختر دوست ‌داشتنی: به مردها، هر چقدر هم خیانت کنی، بازم کمه!
دیده بان در حالی از جمله مزبور به فساد اخلاقی مشارالیه رسیده که همین فرد روز قبل در صفحه فیس بوکش با اشاره به افشاگری هائی از این دست نوشته بود:
««« یك نكته بگویم و راحت كنم خیال رسانه های حكومت را كه تصور می كنند با انتشار تصاویر زندگی شخصی ما بُرده اند: ... آنچه شما به عنوان «غنیمت جنگ نرم» رو می كنید بخشی از زندگی عادی همه ما انسان هاست ... ما جان به جانمان كنید همین ایم! از دنیا جدا شده ایم، اما عقب نماندیم! نظر چه كسی را می خواهید با نشان دادن تصاویر زندگی روزمره ما، عوض كنید؟ ... تازه مانده رقص اصلی ما.»»»
این اعترافی است صادقانه که تصادفاً شامل هر دو سوی این جبهه می شود. یعنی همان اندازه که این طرفی ها با دنیای «اهل قِـر» غریبه اند و اطوار و رفتار و هنجارها و الگوها و محاورات شان برای ایشان نامانوس و نامتعارف است آن طرفی ها نیز از فهم و درک و هضم مناسبات و روابط و نُرم های حاکم بین این طرفی ها عاجزند.
به عنوان نمونه بالغ بر ده سال پیش یک کاریکاتوریست منسوب به همین «اهل قِـر» و گریخته از وطن در کانادا مطلبی علیه بنده در وب سایت شخصی اش نوشت و در جوار مطلبش عکسی نیز از اینجانب منتشر کرد. (عکس زیر)


نکته جالب توجه آن بود که پیغام های دوستان و هم قطاران و هم فکران ایشان در ذیل مطلب مزبور جملگی شامل دست مریزاد گفتن به آن کاریکاتوریست می شد که موفق به افشای بنده از طریق کشف و انتشار عکس فوق شده بود.
علی ایحال اینجانب ابتداً بدلیل ناآشنائی با فرهنگ و آداب و سنن و اطوار و گویش ایشان متوجه منظور و دلیل شیدائی و کف زدن های دوستان آن کارتونیست نمی شدم تا آنکه یکی از دوستان نکته مغفول داستان را برای اینجانب مفتوح کرد.
حسب توضیحات آن دوست، دست افشانی برای آن افشاگری ناظر بر وجوه تیپیک بنده در عکس مورد اشاره بود که به احتساب «یقه بسته پیراهن» و برخورداری از «ریش» اسباب بهجت ایشان را از آن جهت فراهم کرده بود که چنین شَــمّا و ظاهری موید انتساب صاحب عکس به جماعت بقول و ادبیات ایشان «شاسگولان» یا «عرزشی ها» و ایضاً «چماق داران» و «ساندیس خواران» است. این در حالی است که کاریکاتوریست مورد اشاره عکس فوق را از دل یک عملیات پیچیده تجسسی کشف نکرده بود بلکه اتفاقاً آن عکس تعلق به صفحه نخست ««وب سایت»» آن موقع اینجانب داشت که شخصاً و با انتخاب و میل و علاقه خود آن را در صفحه نخست وب سایت شخصی ام گذاشته بودم. اما با توجه به همان دوئیت و تضاد و نامانوسی خرده فرهنگ دو جبهه فوق الاشاره این عکس «در آن واحد» در جبهه ایشان نماد تحجر معنا می شد هم چنانکه در جبهه مقابل امری طبیعی بلکه ممدوح مفهوم می شد!
امروز نیز و ناشی از همین «دیوار شیشه ای» موجود بین این دو طیف ناهمگون ونامتقارن است که مشاهده می شود آنچه برای امثال آن اصحاب بی بی سی طبیعی و بلکه تفاخر است برای جبهه مقابل معنائی سخیف پیدا می کند.
گذشته از آنکه ظواهر امر موید آن است دیده بانان در سایت «دیده بان» علی رغم فقد شناخت از خرده فرهنگ جبهه مقابل منجزاً در مورد شخص مطمح نظر و گمانه انحرافات اخلاقی وی نیز فاقد شناخت و معیار مکفی و منصفانه اند. همین بی معیاری است که مانع از آن می شود تا دیده بانان عاجز از این نکته شوند که «آقای مزبور» به صفت ذاتی اساساً نمی تواند «زن باره» و برخوردار از مناسبات نامشروع با جماعت نسوان باشد!
کمی تفحص در پیشینه ایشان بخوبی نشان می دهد وی از معدود «مردانی» در BBC است که برخلاف ظاهر تنومند و چهره نسبتاً مقتدر(!) و علی رغم برخورداری از نام مقدس ترین امام شیعیان با روحیات زبانزدش ازصولت و شجاعت و حمیت و صلابت اما مشارالیه بشدت از روحیاتی عاطفی و سکناتی احساساتی و فاصله دار با دنیای عبوس و خشک و عقلانی شناخته شده و برسمیت پذیرفته شده مردان برخوردار است.
حاشیه نویسی پیشین وی بعد از شکار موفقیت آمیز پهباد آمریکائی توسط سپاه پاسداران ایران شاهکار و نمونه ای ساده و در عین حال ارزشمند از عاطفی نویسی بود که نشان از روحیه حساس و خلقیات نازک اندیشانه فرد مزبور داشت که قطعاً در جای خود قابل ستایش اند.

مشارالیه بعد از تصاحب آن پهباد با قلمی ساده و بی تکلف و در عین حال اثرگذار و صمیمی نوشت:
««« ... از شما چه پنهون من به شدت معتقدم که وسایل دیجیتال، جون دارن. گاهی انقدر دلم براشون می سوزه ... گاهی حتی باهاشون حرف می زنم و دست نوازشی هم به سرشون می کشم تا احساس تنهایی نکنن ... باز از شما چه پنهون، نمی دونم چرا به این RQ170 آمریکا، هم همین حس رو دارم. خصوصا وقتی اینطوری تنها و بی کس دیدمش که فحش و بد و بیراه به مملکتش رو چسبونده بودن بهش و برادرای خشن، دورش راه می رفتن، انقدر دلم براش می سوزه که نگین و نپرسین. همش فکر می کنم، در حضور برادرها، خودش رو به مردن زده ولی شبها که همه میرن، خودش رو روشن و چراغاش روشن خاموش می شه و یه چیزی زیر زبونش غر غر می کنه...»»»
همین عواطف و خلقیات با ظرفیت جریحه دار شدن است که گزارش وی در BBC  از کمپ هم جنس گرایان پناهنده در ترکیه را از یک گزارش خبری به یک همدلی عاطفی کشانده بود و چیزی نمانده بود بغض ایشان در آن برنامه ترکیده (!) و مقابل دوربین زار زار بر مصائب و شدائد دگرباشان گزارش اش به گریستن بنشیند!
از سوی دیگر برخی از حالات و اعترافات صادقانه وی موید عدم تعادل هورمونی در تفوق کروموزوم های Y ایشان نسبت به کروموزوم های X شان است.
استفاده بیش از حد از حرکات دست در مقابل دوربین و محاورات روزمره در عین اعتراف صادقانه اش به شیفتگی نامتعارف اش به «رقصیدن» جملگی موید مقهور بودن شخصیت وی در قالب عواطف و روحیات و خلقیاتی «کمتر مردانه» است.

به احتساب چنان عدم توازن هورمونی محتملی است که این بخش از برون گرائی وی را می توان در گرو گرایشات و رفتارهای مطمح نظر جامعه نسوان گذاشت که با کمال صداقت اعتراف می کند:
««« قـِر دادن در حدی كه كفش ها به پا بچسبه، كیف می ده (!) سوال: اهل قر دادن هستید؟ تو مهمونی تون سور و سات رقص و پایكوبی برپا هست یا نه؟ می رقصین یا می گین مرد كه نمی رقصه/ زن باید سنگین باشه؟ اول خودم (جواب بدم): (اهلش)هستم به شدت و خودمو با جفتك چاركش های قردار خفه می كنم (!)»»»
با تفطن به قرائن فوق، داوری سایت «دیده بان» از جمله منسوب به وی را (به مردها، هر چقدر هم خیانت کنی، بازم کمه) می توان داوری ناصوابی دانست.
دیده بان توجه به این نکته نداشته که نصیحت وی به دختران قبل از ترغیب ایشان به بی اخلاقی نصیحتی از جنس هم دردی و همدلی زنانه است. قصد وی ترویج لاابالی گری و هرزگی نیست و از موضعی خیراندیشانه درصدد رساندن این بشارت به زنان است که:
«««من برخلاف عموم مردان که به شما و عواطف و روحیات تان اهمیت نمی دهند اعتراف می کنم که مردها عموماً بی وفایند و فرصت طلب و دروغگو.»»»
وی به زبانی نچندان پنهان در حال ارسال این پیغام به مخاطب خاص خود (زنان) است:
مردان در ایجاد رابطه با شما ناصادقند و صرفاً در اقتفای تمنیات تنانه مترصد کامیابی از شمایانند و توامان می کوشد از فراز این دلجوئی با مخاطبش همدلی توام با همزبانی کند و منطبق با خوشآیند مخاطب تحریض گر این آموزه به زنان مطمح نظرش باشد که:
««« شما تا آن درجه در روابط تان با مردها و در مقابل خیانت های آنها پاک و مظلومید که هر اندازه هم که در مقابل آن بی وفائی ها خیانت کنید باز هم محق و لاحرجید.»»»
مشارالیه برگرفته از چنین مختصاتی عاطفی و روحیاتی نازک طبعانه، برخلاف داوری سایت «دیده بان» نمی تواند مناسبات خود با نسوان را بر محور زن بارگی و روابط نامشروع و غیراخلاقی و سکشوال استوار سازد.
جاذبه و جنس خلقیات و روحیات چنین «مردانی» برای زنان که از جنس مخالف اقتدار توام با امنیت می طلبند، فاقد چاشنی های سکشوال است و تصادفاً چنان افرادی هر چند نمی توانند شریک جنسی خوبی برای زنان باشند اما همین زنان بشدت از ایجاد رابطه و مناسبات سالم و دوستانه و صمیمانه و اخلاقی با چنان افرادی استقبال می کنند. با لحاظ این واقعیت که جنس چنان مناسباتی استوار بر یک دوستی از جنس دو هم جنس است. نوعی رابطه عاطفی و بعضاً خواهرانه تا عاشق و معشوقانه!

تلقی زنان در برخورد و گفتگو و درد دل و رابطه با چنان افرادی هرگز آغشته به عنصر سکس و شهوت نبوده و ایشان را بدون آنکه برخوردار از جاذبه سکشوال ببینند صرفاً در قامت یک دوست خوب اقبال می کنند.
توصیف مولانا از «شیر درنده» و «شیر خورنده» مصداق بارزی از چنین روحیاتی است که:
آن یکی شیر است اندر بادیه
وآن یکی شیر است اندر بادیه!
آن دگر شیر است کآدم می خورد
وآن دگر شیر است کآدم می خورد!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

in bechareh vatan foroosh ke ,,eva khahari ast !! tavaghoei azash nabayad dasht angalhayeh bechareh

خرچنگ زاده گفت...

مادر مرده خواجه حرمسراست :))