سفر دکتر روحانی به نیویورک هر چند در مجموع کم حاشیه بود اما تلفن غیرمترقبه اوباما به روحانی در دقایق پایانی این سفر حکم پیشکش پاندورائی را بازی کرد که توانست کلیت سفر را تحت الشعاع خود قرار دهد. خصوصاً آنکه 48 ساعت بعد از آن مکالمه تلفنی فضای سیاسی ایران بعد از اظهارات جدید اوباما طی ملاقات با نتانیاهو بسرعت موقعیت رئیس جمهور ایران را مخدوش کرد.
هر چند دکتر ظریف به فراست کوشید بعد از اظهارات ناسنجیده و تکراری اوباما (همه گزینه ها کماکان روی میز است) در مقام توجیه و دفاع از رویکرد سیاسی خود و دکتر روحانی به درستی گوشزد کند که:
« ... از این حرفها زیاد خواهیم شنید. به محکمترین شکل هم جواب خواهیم داد. مهم آن است که بدانیم مسیر دشواری شروع شده است. این مسیر یک نبرد دیپلماتیک است و نه یک رابطه دوستانه و صمیمی. امر برای هیچکس در دولت مشتبه نشده است»
علی رعم تصریح دکتر ظریف و اهتمام ایشان جهت عزت ایران اسلامی، اما در عالم واقع نمی توان این واقعیت را کتمان کرد که رئیس جمهور ایران که نمایندگی قاطبه ملت ایران را عهده داری می کند در این میانه تخفیف شد.
این کمال بی تدبیری بود که بدون محاسبه و از سر شوق و شتاب زدگی رئیس جمهور ایران را در «تله تلفن» اوباما انداختند. وقتی طرف آمریکائی هیچ تضمینی نداده و تنها به تعارفات دیپلماتیک قناعت کرده متبحرین سیاسی نمی بایست گوشی رسان تلفن به دکتر روحانی می شدند.
واقع آن است کلیت سفر دکتر روحانی اکنون تحت الشعاع تلفن مزبور و خلف وعده اوباما قرار گرفته.
صورت عریان قضیه آن است که اوباما به صفت ظاهر در مکالمه تلفنی از مذاکره و تنش زدائی با ایران استقبال کرده اما 48 ساعت بعد بنا به هر دلیلی بعد از ملاقات با نتانیاهو مجدد بر موضع قبلی خود برگشته و ایران را پروای گزینه نظامی داده.
این بمعنای تحقیر و تخفیف رئیس جمهور ایران و ساده اندیش معرفی شدن ایشان در ابتدای ورودشان به عرصه سیاست ورزی در کاخ ریاست جمهوری ایران است.
این بر عهده کارشناسان و مشاوران سیاسی دکتر روحانی بود که قبل از استقبال از «دیپلماسی تلفن» کمی بیشتر تبعات محاسبه نشده و محتمل چنین تصمیمی را سبک و سنگین می کردند.
تلفن مزبور یادآور قالیچه ابریشم منحوسی است که اکبر هاشمی رفسنجانی در سال نخست ریاست جمهوریش طی میزبانی محاسبه نشده و ناسنجیده از «چائوشسکو» رئیس جمهور معدوم رومانی در تهران به رسم هدیه به ایشان اهدا کرد.
هدیه ای که تنها تا بخارست دوام آورد و چائوشسکو و همسرش قبل از آنکه بتوانند نرمی آن قالیچه را زیر پاهای خود تجربه کنند شاهد تخلیه محتوای مرمی گلوله های انقلابیون رومانی در سینه خود شدند.
قالیچه ای که مبدل به نماد بی تدبیری و دیپلماسی فشل ایران در آن مقطع شد و اثبات کرد عرصه گردانان کشتی دیپلماسی ایران ناتوان از درک و انتقال وضعیت بحرانی در رومانی آن زمان به مرکز بودند تا لااقل سفر مزبور را به عقب بیاندازند و عملاً رئیس جمهور وقت ایران را تا آن اندازه و توسط دستگاه دیپلماسی خودی تخفیف نکنند که کردند!
۳ نظر:
جناب آقای سجادی، سلام؛
ظاهرا اشتباه لپی در ارجاع تاریخی پیش اومده. چایشسکو در سال ۱۹۸۹ یعنی در آخرین سال ریاست جمهوری آقای خامنه ای از ایران دیدن کرد که در بازگشت دستگیر و سپس اعدام شد. فکر نکنم آقای رفسنجانی که ان زمان رئیس مجلس بودند، نقشی در این برنامه داشتند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Romanian_Revolution_of_1989
ارادتمند،
خواننده دائمی تارنمای شما در استرالیا (و البته نه لزوما هم نظر با شما)
جناب آقای بهروز
با تشکر
چائوشسکو آذر ماه سال 68 و در زمان ریاست جمهوری هاشمی به ایران آمدند
جناب آقای سجادی، سلام دوباره؛
بله حق با شماست. در آذر ماه آقای رفسنجانی رئیس جمهور بودند و همانطور که در ویدئو زیر هست، از آقای چائوشسکو استقبال کردند:
http://www.youtube.com/watch?v=SlwP35u8BZ8
البته آنچه که من را به اشتباه انداخت، اشاره شما به سالهای آخر دوره ریاست جمهوری آقای رفسنجانی در "...یادآور قالیچه ابریشم منحوسی است که اکبر هاشمی رفسنجانی در سال های آخر ریاست جمهوریش طی میزبانی محاسبه نشده..." بود.
سال ۱۳۶۸ اولین سال ریاست جمهوری آقای رفسنجانی بود!
ارادتمند،
بهروز
ارسال یک نظر