۱۳۹۲ مهر ۲۸, یکشنبه

خواب درمانی!



سازمان ملل متحد سال 2000 اعلام کرد که در عصر جدید بی سواد به کسی اطلاق می شود که با کامپیوتر و اینترنت و «زبان انگلیسی» (!) ناآشنا باشد.
ادعائی که در آن هر چند مبالغه است اما واقعیت آن است این سه بمقدار بسیار زیاد و اثرگذاری خود را به عرصه اطلاع رسانی تحمیل کرده اند.
تحمیلی که در کنار برکات بی نصیب از آفات نیز نمانده. از جمله آن عمومی شدن حوزه های تخصصی است.
سیاست بویژه دانش سیاسی در این حوزه بالاترین ضریب آسیب پذیری را داشته و نتیجه آن مبتذل و منحط شدن امر و علم سیاست در عرصه عمومی است.
تا پیش از این در حوزه دانش سیاسی این مخاطب بود که خود را مقید به التفات از مرجعیت سیاسی می دانست اما اینک این مخاطب شده که عالم و عامل سیاسی را بدنبال خود می کشد!
فرجام چنین رویکردی نوعی «خواب درمانی» است که طی آن مخاطب عام ترجیحاً در جستجوی «والیوم» از مرجعیت سیاسی بعضاً قصه گوئی منطبق با علائق و سلائق خود جهت فرو رفتن در خلسه و خوابی خوش و شیرین را مطالبه می کند!
ترجیح در چنین وضعیتی شان قصه گو قائل شدن برای مرجع سیاسی منطبق با آرزوهای مخاطب بمنظور خوابیدن و خواب دیدن و فرو رفتن در رویائی شیرین است. ولو آنکه آن خواب و رویا در عالم واقع اساساً وجود و عینیت و واقعیت نداشته باشد!

هیچ نظری موجود نیست: