امروز سالگرد کشته شدن «ندا آقاسلطان» است.
من از نخستین کسانی بودم که با ضریب صد در صد طی مطالبم با قاطعیت کشته شدن آن مرحومه را محصول توطئه ای حرفه ای و مسبوق به سابقه در دوسیه کشورهائی نظیر انگلستان تلقی کردم.
در دو لینک زیر کلیات و قرائن خود نسبت به چنین ادعائی را پیش تر اظهار داشته ام.
http://www.sokhan.info/Farsi/Taghar.htm
http://www.sokhan.info/Farsi/goftego2.htm
یک سال بعد از کشته شدن «آقا سلطان» فیلم جدیدی از لحظه جان دادن وی در صفحه اینترنت منتشر شد که مانند فیلم قبلی بسیار با کیفیت بود و انتشار با تاخیر این فیلم جدید به وضوح اثبات می کرد هر دو فیلم با دوربین هائی حرفه ای و فیلمبردارانی حرفه ای تهیه شده اند. خصوصاً آنکه فیلمبرداران آن قدر حرفه ای بودند که در هر دو فیلم کاملاً الزامات امنیتی را لحاظ کرده و هیچکدام از فیلمبردار ها علی رغم محدود بودن فضای سانحه! تصویری از یکدیگر را ضبط نکرده اند.
توضیحات بیشتر را در لینک زیر آورده ام.
(ندای شوم ـ http://sokhand.blogspot.com/2010/06/blog-post_14.html)
بعد از انتشار فیلم دوم در نخستین سالگرد کشته شدن آقا سلطان بود که یقین صدر در صدی من به طراحی ترور «ندا آقا سلطان» مبدل به یقینی هزار در صدی! شد.
اکنون و با فاصله گرفتن از آن قتل فجیع واقعیت ها به تدریج بهتر و شافف تر خود را بروز می دهند.
واقعیاتی از این دست که:
ـ در یک کوچه فرعی که به دور از ناآرامی موجود در سطح شهر بود.
ـ دختر جوانی بصورتی مشکوک با شلیک گلوله کشته می شود.
ـ و دست بر قضا دو فیلمبردار کاملاً حرفه ای نیز «تصادفاً» در همان لحظه و دوربین به دست آماده ثبت لحظه جان دادن مقتول بوده اند!
ـ دست بر قضاتر! و کاملاً تصادفی آقای دکتری بنام «آرش حجازی» نیز بصورت کاملاً تصادفی و با ویزای آماده در جیب جهت عزیمت بموقع به انگلستان و شرکت در برنامه بی بی سی در لحظه ترور «آقا سلطان» در کنار ایشان تشریف داشته!!!
ـ و در کمتر از نیم ساعت فیلم مزبور بر روی اینترنت آپلود و انتشار جهانی می یابد.
ـ اننشار این فیلم بصورتی معنادار و برخلاف تمام قوانین ژورنالیزم بین الملل بدون اجتناب از قانون پرهیز از نشان دادن مستقیم صحنه های خشن بمدت یک هفته و متناوب در تلویزیون بی بی سی و چند تلویزیون کاملاً وابسته به ایپک و عربستان (بمنظوری خاص) پخش شد. (منظور خاص را در همان تاریخ و در لینک زیر بیان کردم)
http://www.sokhan.info/Farsi/Taghar.htm
هیچ وقت هم معلوم نشد آقای آرش حجازی اساساً چرا بعد از کشته شدن «آقا سلطان» با آن شتاب ایران را به قصد لندن ترک کرد!؟ در حالی که می توانست همانطور که استاد موسیقی «ندا» که ایشان نیز در لحظه سانحه در کنار «ندا» بود حجازی نیز می توانست در صورت «ککی به تنبان نداشتن»! در تهران می ماند و مانند استاد ندا به ماموران جهت یافتن حقیقت کمک می کرد.
علی ایحال امروز و در سالگرد مجدد کشته شدن آن مرحومه بنده مایلم از جانب خودم خطاب به حرامیان بفرمایم!!!
خودتانید!!!!!!
ــــــــــــــــــــــــــ
آقائی بنام شاهین در مقام پاسخ به این مطلب ذیل کامنت گاران اینجانب در صفحه فیس بوکم فرموده اند:
1ـ ندا آقا سلطان "به صورت اتفاقی" در یکی از "خیابان فرعی" تهران بزرگ کشته نشد. او در محل درگیری بین معترضین انتخابات و نیروهای امنیتی نظام حضور داشت.
2ـ دوربین های فیلم برداری "به صورت اتفاقی" در آنجا حضور نداشتند. اولآ این روزها هر تلفن دستی یک دوربین فیلم برداری دارد و کمتر کسی است که تلفن همراه نداشته باشد. دومآ قطعآ در آن زمان (و قبل از اخراج خبرنگران خارجی توسط دولت!) خبرنگاران حرفه ای - از شبکه های مختلف خبرگزاری جهان - در محل حوادث حضور داشتند تا به صورت علنی یا مخفیانه گزارش تهیه می کردند. بخصوص اینکه بعد از اتمام ححت های رهبری در نماز جمعه روز قبل همه انتظار درگیری های خشن در آن روز شنبه کذایی را داشتند و خود را برای تهیه خبر آماده کرده بودند. پس حتی اگر فیلمبرداری صحفه قتل ندا "حرفه ای " باشد (که نیست) بعید نیست که توسط گرازش گران حاضر در آن محل ضبط شده باشد. و این بدین معنی نیست که خود آنها قتل ندا آقا سلطان را طراحی کرده بودند!
3ـ حتی حرفه ای ترین کارگردانهای سینما وقتی میخواهند -در فضای استدیو و با تمام امکانات موجود در آن - صحنه ای را فیلمبرداری کنند لازم است بارها و بارها صحنه ای را بگیرند تا تمام خطاها و نقصهای آن را برطرف شود و صحنه مطلوب را خلق کنند. این فیلمبرداران حرفه ای که شما می فرمایید چه نوابغی بودند که تواستند در وسط درگیری خیابانی و اضطراب جمعی و در میان گاز اشکاور و چوب و چماق و گلوله دقیقآ صحنه دلخواه خود را کارگردانی کرده و لحظه دلخواه خود را - بدون هیچ خطا و با رعایت تمام موارد "امنیتی" و بدون جلب توجه حضار - ضبط کنند؟!
4ـ حضور آرش حجازی در آنجا چه چیزی را ثابت می کند؟ ایشان چه شخصیت شاخص و یا حتی شناخته شده ملی یا بین المللی هستند که حضورشان در آن صحنه حائز اهمیت باشد؟ چند نفر از مردم ایران و جهان همین امروز (چه برسد به قبل از انتخابات) حتی چهره آرش حجازی را در ذهن دارند و یا خطی از ترجمه های او را خوانده اند و او را به عنوان یک شخصیت فرهنگی معتبر میشناسند که شما حضور او در صحنه قتل را به عنوان یکی از ادله خود بیان می کنید؟ اولآ آیا این خود بیانگر ضعف نظریه توطئه شما نیست که مجبورید برای اثبات موضع خود این چنین موقعیت آقای حجازی را بزرگنمایی کنید؟ دومآ در روزهای بعد از انتخابات بسیاری از چهره های به مراتب معروف تر و شاخص تر از آرش حجازی در خیابانها حضور داشتند. هیچ عجیب نیست که یکی از آنها در عکس ها و فیلمهای آن زمان دیده شوند.
5ـ فرمودید که بازگشت آرش حجازی به انگلیس و نماندن او در ایران برای "کمک به نیروهای امنیتی" برای کشف قاتل خود بیانگر مشکوک بودن نقش ایشان در این ماجرا است. آقای سجادی لطفآ کمی انصاف به خرج بدهید! اولآ خود ماموران دستگاه های امنیتی مشکوک ردهاول این قتل هستند و در تمام این مدت همه هدشان تطهیر نام خود از این ماجرا بوده. کدم آدم عاقلی به پای خود وارد دهان اژدها میشود و خود را طعمه دستگاه های امنیتی و رسانه ای فاسد می کند؟ در کشوری که دستگاه های قضایی و امنیتی و رسانه ای سرشار از فساد و دروغ و رشوه گیری و پرونده سازی و اعتراف گیری هستند مردم عادی حتی برای یک تصادف معمولی خیابانی هم حاضر نیستند شهادت بدهند و خودشان را به دردسر بیاندازند، چه برسد به اینکه بخواهند خود را وارد بازی های امنیتی در این سطح بکنند. ثانیآ، اگر دستگاه های امنیتی از سلامت کافی برخوردار بودند قطعآ تا الان حداقل یک قاتل را در تمام ماجراهای بعد از انتخابات معرفی می کردند. چطور ممکن است که صدها شهروند (و یا به اعتراف خود نهادهای دولتی ده ها شهروند) در مدت کوتاهی به قتل رسیدند و همان دستگاه امنیتی ای که قادر است عبدالمالک ریگی را روی هوا بگیرد و هواپیمای جاسوسی آمریکا را از روی آسمان منحرف کرده و شکار کند و دست اندرکاران به شهادت رساندن دانشمدان فیزیک را در کمتر زمانی مجازات کند و ....قادر نیست حتی یک نفر قاتل را در تمام فجایع بعد از انتخابات معرفی کند؟! آیا این قضییه مشکوک تر است یا بازگشت آقای حجازی به انگلیس در آن فضای مسموم آن زمان؟ ثالثآ، آیا این خود بدترین توهین به ملت ایران و نیروهای امنیتی کشور نیست که بگوییم سروس های امنیتی بیگانه به همراه یک شبکه خبرگزاری انگلیسی به نام بی بی سی قادرند در وسط پایتخت دختر جوانی را بکشند و فیلم حرفه ای تهیه کنند و به راحتی عوامل آن را از فرودگاه بین الملل "امام خمینی" خارج کنند و به میزگرد برنامه تلویزونیشان دعوت کنند و در عرض چند هفته تمام مردم جهان را تحت تاثیر مظلومیت این دختر جوان ایران قرار بدهند و بعد از سه سال سربازان گمنام امام زمان (عج) تازه سر خود را بخارنند و از خود بپرسند که آیا ماجرا طراحی شده بوده یا نه؟! آیا این عزتمندتر و شرافتمندانه تر نیست که بپذیریم خطاهایی هم در داخل خود نظام صورت می گیرند و بابت آنها از مرم عذرخواهی کنیم و مجرمان را به مجازات برسانیم؟
6ـ در این شکی نیست که رسانه های صهیونیستی بیشترین برداشت تبلیغاتی را از چنین مارجراهایی می کنند و حتی به قول شما عرف ژورنالیستی را هم اگر لازم باشد در این راه زیر پا میگذارند. این چیز جدیدی نیست. رسانه های داخلی ایران هم کم از چنین شیوه هایی استفاده نمی کنند، وقتی نخست وزیر دوران جنگ و دو رئیس جمهور و یک رئیس مجلس سابق جمهوری اسلامی در صدا و سیما و سایر رسانه های رسمی کشور به عنوان عوامل سرویس های امنیتی بیگانه معرفی مشوند و القاب "سران فتنه" و "اغتشاشگر" و "کودتاچی مخملی" و "منافق" و "مرتد" و "مزدور" و "ضدانقلاب" می گیرند و عکس هایشان مدام با عکس مسعود رجوی و نتانیاهو از طریق فتوشاپ ترکیب میشود و خودشان یک بار هم مجال دفاع از خود در رسانه ها را پیدا نمی کنند چه انتظاری از رسانه های صهیونیستی و بی بی سی دارید؟ وقتی که رسانه به اصطلاح "ملی" حتی ده ثانیه از راه پیمایی عظیم 25 خرداد کزارش تهیه نمی کند و به جایش در همان شب مسابقلات کشتی فرنگی پخش می کند و وقتی که در مورد همین ماجرای ندا ده ها نظریه متفاوت (از زنده بودن او و دیده شدنش در خارج از کشور تا هنرپیشه بودنش تا توطئه خارجی بودن قتلش...) ارائه داده است، چطور می توانید از قوانین و اخلاق ژورنالیستی دم بزنید؟ اگر نظام جمهوری اسلامی مسئولیت خطاهای خود را می پذیرفت و جنایتکاران داخلی را مجازات می کرد و رسانه ملی را در اختیار تمام احاد مردم و طیف های سیاسی آنها قرار می داد تا از طریق آن نظریات و نقدها و شکایات خودشان را بیان کنند دیگر بی بی سی و سی ان ان چه مانوری می توانستند روی ماجرای ندا آقاسلطان و امثالهم بدهند؟ بهتر است به جای آسمان و ریسمان به هم دوختن و نظریات عجیب و غریب ارائه دادن برای تطهیر نظام، گاهی هم سوزنی به خود بزنیم و با اصلاح خود نیرنگ دشمن را دفع کنیم.
7ـ با توجه به تمام این شبهاتی که در نظریه شما وجود دارد و ضعف و سستی استدلالات و ادلاتتان در جهت اثبات مدعی، غیر ممکن است که "هزار درصد" به آن مطمئن باشید. ممکن است "حس" شما بگوید که قتل ندا آقاسلطان توطئه بیگانگان بوده و هزار درصد هم به حس خودتان ایمان داشته باشید. اما شواهد عینی و عقلانی و استدلالاتی که بیان می کنید به هیچ وجه بر چنین نظریه ای صحه نمیگذارد. پس بهتر است در سالروز کشته شدن ایشان (یا به عبارت بعضی ها شهادت ایشان) با چنین استلالات ضعیفی چنین قاطعانه نمک بز زخم بازماندگان او و تمام هموطنانی که رنج مشابهی را تجربه کرده اند نپاشید.
پاسخ اینجانب به جناب شاهین:
جناب شاهین
ممنون از تقبل زحمت تان اما متاسفانه قانع کننده نبود!
اولاً شما ظاهراً بنا را برای پاسخگوئی به پست کوتاه بالا گذاشته اید در حالی که بنده بصورت مفصل در مقالاتی که لینکش را در همین پست گذاشته ام ادله و قرائن خود را مطرح کرده ام و توقع داشتم اگر کسی زحمت پاسخگوئی می کشد آن مقالات را ملاک قرار دهد.
خلاصه آن مقالات ابتداً ناظر بر یک سابقه تاریخی از اقدامات مشابه انگلستان در ایران بود از جمله ماجرای سقاخانه آشیخ هادی که با طراحی توطئه سفارت انگلستان سفیر وقت آمریکا به سقاخانه کشانده و در آنجا بظاهر توسط مردم کشته شد و نتیجه تیرگی مناسبات تهران و واشنگتن بود که در آن مقطع کمپانی نفتی و آمریکائی استاندارد اویل برای اولین بار در حال ورود به سفره ای شده بود که تا قبل از آن تعلق انحصاری به انگلستان داشت اما با ماجرای سقاخانه پای استاندارد اویل از سفره انگلستان کوتاه شد! همچنان که در جریان جنبش سبزتان و درست زمانی که آیت الله خامنه ای روز قبل در نماز جمعه خبر از نامه اوباما به خود جهت بهبود مناسبات را داد و اوباما نیز از ابتدای روی کار آمدنش برخلاف انتظار اسرائیل و انگلستان و عربستان از سیاست تنش زدائی با ایران تغییر صحبت می کرد و آن نامه تبریک صمیمانه را برای نخستین بار بمناسبت عید به رهبر و مردم ایران داد چنین مسائلی به خودی خود تا آن اندازه استعداد داشت تا لندن و تل آویو و ریاض را دلنگران بهبود مناسبات تهران و واشنگتن کند و درست در فردای خطبه های نماز جمعه در معیت دو فیلمبردار، خانمی در تهران به آن شکل کشته می شود و بسرعت فیلمش جهانی می شود و شاهد داستان بسرعت ایران را ترک!!! و ظرف کمتر از 24 ساعت سر از بی بی سی در می آورد و طی یک هفته سنگین ترین حجم خبری از لحظه جان دادن ندا بر روی شبکه های «بی بی سی» و «ای بی سی» و «سی ان ان» و «عربیه» بصورت مداوم بر روی آنتن می رود در حالی که مطابق قوانین ژورنالیسم حرفه ای که خود غربی ها هم آن را تدوین کرده ند رسانه بمنظور پرهیز از اشاعه خشونت نباید بصورت مستقیم صحنه های دلخراش را اطلاع رسانی کنند اما در مورد ندا همه قوانین فراموش شد در حالی که در جریان تهاجم تروریستی 11 سپتامبر که در نیویورک بیش از 3000 نفر آمریکائی در آن واحد و با فجیع ترین شکل ممکن کشته شدند هیچکدام از رسانه های تصویری یا مکتوب آمریکا و ایضا اروپا حتی یک صحنه از اجساد و کشته ها را نشان ندادند و تنها پخش کننده آوار و خرابی ها شدند!!!
همه این جوسازی ها بمنظور به زانو درآوردن اوباما بود و جالب آنکه اوباما و تیم اش نیز دست اسرائیل و لندن و ریاض را در تلاش بمنظور تخریب روندی که وی بمنظور نزدیکی با ایران پیموده بود را خوانده و تا یک هفته مقاومت کرد و علی رغم بمباران خبری سنگین رسانه های خبری مذکور که عمدتا تحت کنترل ایپک هستند اوباما تا 1 هفته دوام آورد و نفیاً یا اثباتاً کوچکترین موضع گیری در خصوص مسائل آن وقت ایران نکرد اما حجم بمباران آنقدر در آمریکا بالا بود که در پایان هفته اوباما به زانو درآمد و زیر فشار افکار عمومی ساخته شده توسط آن چند رسانه نهایتاً مجبور به اتخاذ موضعی تند علیه حکومت در ایران شد که متقابلاً با پاسخ تند ایران همه ساخته های قبلی خود جهت بهبود مناسبات با ایران را از دست داد.
باید آن موقع در آمریکا می بودید تا متوجه منظور بنده بشوید طی آن 1 هفته لحظه ای نبود که صحنه جان دادن آقا سلطان با بهترین کیفیت بر روی صفحه تلویزیون ها نباشد حجم تکرار خبر از مرز اشباع هم گذشته بود مردم را کم کم به مرز کلافگی از تکرار این صحنه کشانده بود.
البته این بدان معنا نیست که بنده نیز از بهبود مناسبات بین ایران و آمریکا در آن مقطع یا اکنون استقبال می کردم یا می کنم اما این نافی آن نیست تا بدیهیات زیر پوستی جهان سیاست را نادیده بگیرم. بحث مفصل را می توانید در همان مقالات مطالعه فرمائید.
در ادامه باید خدمت تان معروض دارم که ندا آقا سلطان در یکی از خیابان های فرعی در حاشیه خیابان کارگر کشته شد. بنده آذر ماه همان سال تهران بودم و در محل مزبور با اهالی و کسبه صحبت کردم و جملگی تائید کردند که محل درگیری خیابان اصلی کارگر بود و معترضین از کوچه های جنبی برای دور شدن از غائله استفاده می کردند ندا نیز در یکی از این کوچه ها و به دور از درگیری کشته شد. استاد ایشان هم که همراه وی بود همین مسئله را تائید کرد.
همچنین فیلم تهیه شده از ندا توسط دوربین سلفون تهیه نشده بود و به شهادت اهل فن کیفیت فیلم موید استفاده از دوربین فیلمبرداری دیجیتال بوده گذشته از آنکه عدم لغزش دست هر دو فیلمبردار نشان دهنده حرفه ای بودن فیلمبرداران بود. نمی دانم تاکنون دوربین حرفه ای دیجیتال را در دست گرفته اید که اگر آشنا با این کار نباشید تا چه اندازه محصول کارتان مملو از لغزش است؟
گذشته از آنکه فرموده اید فیلمبرداران می توانسته اند از اصحاب حرفه ای خبرگزاری های خارجی بوده باشند که در آن ایام بمناسبت انتخابات در تهران بوده اند.
نکته خوبی را مطرح کرده اید.
اصلاً فرض را بگذاریم فیلم برداران متعلق به خبرگزاری خارجی بوده اند و یا اصلاً خبرنگار خارجی هم نبوده و دو فیلم مزبور توسط دو شهروند معمولی و بصورت کاملاً اتفاقی و تصادفی تهیه شده.
قطعاً می پذیرید در صورتی که این فیلم توسط شهروندان عادی تهیه شده باشد تحت هیچ شرایطی ایشان نمی توانند حزب الهی و طرفدار حکومت بوده باشند چرا که در آن صورت قطعاً چنان فیلم تلخی را که قطعاً بر ضد حکومت شان عمل می کرده را برای رسانه های خارج از کشور آپلود نمی کردند لذا باید پذیرفت فیلمبرداران لااقل سبز بودند و با حکومت مشکل داشتند و به همین دلیل هم بدون تعلل و محاسبه ضرر و زیان آن برای منافع ملی کشور فیلم مزبور را به عرصه اینترنت رسانده اند.
در این صورت و در موقعیتی که آقائی که یک موقعی نامزد ندا بوده با سوء استفاده از جسد ندا برای خود اعتبار کسب کرد و شهرت جهانی و تور جهانگردی از قبال خون ندا برای خود تا اسرائیل راه انداخت و ایضاً آرش حجازی نیز با واریته ای که بر سر جنازه ندا راه انداخت خود را مبدل به ستاره رسانه ها در آن مقطع کرد و هر صورت نشسته ای نیز در این میان می کوشید با منسوب کردن خود به ندا برای خود شهرت و اعتبار جهانی فراهم کند چرا از آن تاریخ تاکنون فیلمبرداران صحنه مذکور خود را معرفی نکرده اند!!!؟ وقتی نامزد سابق ندا و آرش حجازی توانستند با خروج از کشور برای خود جعل اعتبار کنند آیا فیلمبرداران مزبور نیز نمی توانستند از این غائله برای خود کلاهی بدوزند!!؟ قطعاً می پذیرید فیلم برداران مزبور در هر کجای عالم اگر خود را با نگاتیو فیلم شان به دنیا معرفی کنند در کسری از لحظه ضمن کسب شهرتی جهانی جمیع جوائز معتبر جهانی در عالم رسانه وحقوق بشر و کذا و کذا را درو خواهند کرد و خود و خانواده و جد و آبای خود را از حیث شهرت و مکنت تضمین خواهند کرد!همان کاری که آقا رضا دقتی سالها اما به دروغ با یک عکس غیر متعلق به خود کرد!
http://sokhand.blogspot.com/2012/05/blog-post_11.html
سناریوی بدتر آن است که فرض شما را بپذیریم که فیلم برداران اصحاب حرفه ای خبرگزاری های خارجی بوده اند!
برادر محترم در این صورت که قافیه تنگ تر می شود !!! اصحاب رسانه های خارجی که نه تعهدی به منافع ملی ایران دارند و نه ترسی از حکومت و در خارج از کشور در حاشیه امنیتی قرار دارند اما چرا طی این 3 سال این فیلم برداران خوش شانس که بفرمایش شما از حسن تصادف در محل بوده اند تاکنون لب به سخن نگشوده و سیل گسترده تقدیرها و جوایز معتبر جهانی را بسوی خود سرازیر نکرده اند!!!؟ جز آنکه بپذیریم فیلمبرداران حرفه ای تعلق به شاخه عملیاتی سازمانهای امنیتی داشته که در تمام طول تاریخ هیچ وقت و هرگز هویت شان فاش نخواهد شد.
گذشته از آنکه در همان مقالات قبلی پرسیده بودم با توجه به اینکه گلوله از روبرو به ندا اصابت کرد و به شهادت پزشکی قانونی از بدن ایشان نیز خارج نشده اما چرا مرمی گلوله ای در بدن ایشان کشف نشد!!!؟ جز آنکه این امر می تواند موید این فرضیه باشد که ضارب از «گلوله یخی» بهره برده که تعلق به تروریست های تک تیرانداز و حرفه ای دارد که بعد از شلیک با فاصله کوتاهی در بدن مضروب حل می شود.هم چنان که بنا به گزارش پلیس با تجسس گسترده در محل هیچ ردی از پوکه فشنگ نیز پیدا نشد که این امر می تواند موید استفاده ضارب از اسلحه مدل رُولول باشد که پوکه را در خود نگاه می دارد در حالی که اسلحه سازمانی نیروهای مسلح ایران یا کلت از نوع 45 است و یا کلاشنیکف که هر دو پوکه را بعد از شلیک به بیرون پرتاب می کنند.
بیش از این اطاله کلام نمی کنم و می توانید به همان مقالات قبلی بنده رجوع فرموده هر چند چون مطمئنم دوستانی مانند شما از آنجا که از قبل تصمیم خود را گرفته اید لذا ادله و قرائن بنده اگر از بتن آرمه نیز محکم تر باشد برای کسانی که از ابتدا صورت مسئله را این چنین تعریف کرده اند که جمهوری اسلامی تحت هر شرایطی رژیمی منحط و کثیف است و هر اتفاقی در آن موید تقصیر حکومت است لذا با توجه به چنین فرض مبدل به حکم شده ای خواندن و نخواندن و منطقی یا غیر منطقی بودن عرائض بنده علی السویه است . موفق باشید.
پاسخ مجدد جناب شاهین:
جناب سجادی قبل از اینکه به ادامه بحث بپردازیم اجازه بدهید اندکی مواضع سیاسی خودم را روشن کنم تا شما هم از صحبتهای من سوءتعبیری نداشته باشید. اولآ من جمهوری اسلامی را رژیمی منحط و کثیفی که در هر صورت مقصر است نمی دانم. جمهوری اسلامی با وجود تمام مشکلاتی که دارد حداقل در عرصه بین االمللی بسیار اخلاقی تر از تمام دموکراسی های لیبرال غربی است که با همه ادعاهایشان خون میلیونها انسان بیگناه روی دستانشان است. اما ین بدین معنی نیست که ما باید همیشه "سیاسی" با مسائل برخورد کنیم و بعضآ حق را هم زیر پا بگذاریم. حفظ نظام اوجب واجبات نیست، دفاع از "حق" اوجب واجبات است. و اگر نظام متکی بر حق باشد دفاع از حق دفاع از نظام هم خواهد بود. و این فکر می کنم تفاوت نگاه اصلاحطلبان با ذوب شدگان در ولایت فقیه است.
اما برگردیم به بحث:
ماجرای قتل خانم ندا آقاسلطان دو جنبه دارد؛ یکی مربوط به بهره برداری های سیاسی و تبلیغاتی جریانهای مختلف خارج و داخل کشور است. و دیگری اصل ماجرا و چگونه رخ دادن آن.
تحلیل شما در مورد اینکه جریاناتی وجود دارند که نمیخواهند بین ایران و آمریکا رابطه مسالمت آمیزی برقرار شود و برای جلوگیری از آن دست به هر توطئه ای میزنند کاملآ متین است. اما چند نکته در اینجا مطرح میشود:
1ـ طراحی چنین عملیات پیچیده ای برای به قتل رساندن یک جوان معترض ایرانی و فیلم برداری از او در هنگام جان دادن به منظور بهره برداری تبلیغاتی و سیاسی از آن مسلتزم آن است که تصور کنیم که چنین اتفاقی هرگز به خودی خود در ایران رخ نداده و نمی دهد و برای پیدا کردن چهره ای مانند ندا حتمآ لازم است که سرویس های امنیتی خارجی دست به دست فیلمبرداران حرفه ای و اربابان رسانه ای جمعی و کادر سفارتخانه هایشان بدهند و چنین چهره ای را با هزار زحمت به صورت مصنوعی خلق کنند. حال اینکه در همین تهرانی که ندا در آن زندگی میکرد و در همان برهه زمانی بعد از انتخابات جوانهای بسیار دیگری هم بودند که قربانی قتل و تجاوز و زندان توسط نیروی امنیتی و لباس شخصی نظام شدند. رسانه های غربی می توانستند با تمرکز به روی همین ها و دقیق شدن در سرنوشت آنها و خانواده هایشان همان جو تاثیرانگیز را که میگویید درست کنند و لازم به این همه عملیات پیچیده نبود.
2ـ فراموش نکنیم که ندا آقاسلطان سفیر آمریکا نبود و مقایسه قتل او با ماجرای سقاخانه شیخ هادی مقایسه نادرستی است. ندا قبل از مرگش نه شهرتی داشت و نه موقعیتی که بخواهد هدف سرویس های امنیتی بیگانه قرار بگیرد. هیچ دلیلی نداشت که سرویس های امنیتی غرب خود را تا به این اندازه در دردسر بیندازند تا این فرد ناشناس را به قتل برسانند. آنها به خوبی میتوانستند همین صحنه قتل و صدها صحنه مشابه آن را در استدیوهای حرفه ای خودشان به راحتی تولید کنند و روزانه روانه اینترنت و خبرگزاری های مرتبط به خودشان بکنند و همان جو تبلیغاتی را که می گویید بسازند. چرا بروند در وسط لانه شیران، بغل گوش دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی، آن هم در شرایط آماده باش و در روزی که همه منطقه تحت کنترل آنهاست، جوان ناشناسی را به قول شما با "گلوله یخی" بزنند و بعد به سرعت از لحظه جان دادن او فیلم برداری کنند و بلافاصله شاهدان را از کشور فراری بدهند و ...؟ اینها مگر در همان شب یازدهم سپتامبر فیلمهای قدیمی جشن فلسطینیان به مناسب کاملآ متفاوتی را از رسانه هایشان پخش نکردند تا فردای آن روز با استفاده از همان جو مسموم اسرائیلی ها چند شهر دیگر فلسطینی را تصرف کنند؟
جوسازی های اینچنینی نیازی به هیچ عنصری از واقعیت ندارند. اگر ندا آقاسلطان یک شخصیت دیپلوماتیک و یا لااقل یک سیتیزن آمریکایی بود باز نظریه شما کمی محکم تر بود.
3ـ اگر بپذیریم که قتل ندا صحنه سازی ای در جهت جلوگیری از رابطه مسالمت آمیز میان ایران و آمریکا و یا هر پروژه سیاسی دیگری بوده، چرا نظریات خود را محدود به سرویس های امنیتی غرب بکنیم؟ همین سوءظن را می توانیم نسبت به محفل های "خودسر" درون دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی داشته باشیم که آنها نیز سابقه چنین اعمالی را دارند. مگر آنها در گذشته منتقدین نظام را به صرف ایجاد فضای رعب و وحشت به قتل نرساندند؟ یا مگر دستگاه های رسانه ای داخلی خون ندا و کشته شدگان دیگر را به گردن سران جنبش سبز نیانداخند و از آن بهر سیاسی نجستند؟ شما می توانید همین سوال خودتان در مورد ناشناس ماندن فیلمبردارها در این چارچوب بپرسید. آن روز به حکم ظاهر اسلحه بدست نیروهای امنیتی نظام بود و کنترل شهر هم بدست آنها بود و فیلم برداری هم میتواست در دست آنها باشد. اینکه سه سال بعد از قتل ندا نه اسمی از قاتل او هست و نه از فیلم برداران ماجرا، می تواند سوالی باشد که بیش از هر کس متوجه دستگاه های امنیتی نظام باشد. شما نقد مشهود را رها کرده اید و به نسیه نظریه "گلوله یخی" و غیره چسبیده اید.
4ـ نتایج کالبدشکافی ندا که در ایران انجام شده -اگر چنین چیزی صورت گرفته باشد - کاملآ فاقد هرگونه اعتبار است. ماجرای ندا خیلی سیاسی تر از آن است که نتابج کالبدشکافی او به صورت کاملآ بی طرفانه در دسترس عموم قرار گیرد. وقتی خانواده و دوستان سوگوار او را در روز تشییع جنازه اش مورد ضرب و شتم قرار می گیرند و بارها قبر او را تخریب میشود چطور ممکن است نتایج کالبدشکافی او به طور شفاف و بی طرفانه پخش شود؟!
5ـ شما با این پیشفرض که هر کسی که جز جنبش سبز است با شما اختلاف نظر دارد حتمآ بی اخلاق و خودفروخته و مزدور است می پرسید که چرا فیلمبران این اتفاق به دنبال کسب جوایز بین المللی نشتافتند. آیا برای شما قابل تصور است که کسی مخالف جنایات داخلی نظام باشد و اما مزدور بیگانه هم نباشد؟
داریوش سجادی:
جناب شاهین باز هم از حسن توجه شما ممنونم و خوشحالم که بالاخره یک نفر پیدا شد که بدون مغلطه و لفاظی و هتاکی و نابلدی توان شرکت در یک بحث کارشناسانه را دارد خصوصاً انکه موضع سیاسی قابل احترام خود را در خصوص نوع نگاه واقع بینانه تان به جمهوری اسلامی بیان فرمودید اما یک نگاهی به کامنت های از سر غیظ بالا بیاندازید تا شاید با بنده هم دل شوید که یکی از نعمت هائی که جمهوری اسلامی از آن برخوردار است همین اپوریسیون نامتعارف و هذیان گوست. فکر می کنید چند درصد از کامنت گذاران بالا با دیدگاه شما درباره ماهیت جمهوری اسلامی هم دلی دارند؟
بگذریم. در مورد کشته شدن ندا آقاسلطان بیش از این اطاله کلام نمی کنم و تصور می کنم هم بنده و هم جنابعالی به اندازه کافی ادله خود را مطرح کردیم فقط در نظر داشته باشید برای تحصیل مراد در دسیسه ای که بنده قائل به آنم لزوماً نباید قربانی همچون ماجرای سقاخانه سفیر وقت ایالات متحده باشد وقتی می توان با قربانی کردن یک شهروند گمنام نیز به همان هدفی رسید که پیش تر از طریق کشتن سفیر آمریکا تامین شد چه استنکافی دارد تا دست به چنین جنایتی با یک قربانی گمنام نزد؟ کما اینکه در قربانی کردن ندا نیز مراد حاصل شد! گذشته از آنکه برخلاف شما دست زدن به چنین جنایتی را چندان سخت و پیچیده نمی دانم مگر جلوی چشم بنده و شما طی همین یک سال گذشته و در قلب تهران چند کارشناس اتمی ایران را ترور نکردند؟ مگر سال 60 دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری را منفجر نکردند و تاکنون هم هیچ ردی از کلاهی و کشمیری را نتوانسته اند پیدا کنند؟ گذشته از آنکه کشته شدن ندا را نمی توانم با مثال هائی که شما از قتل های سیاسی اتفاق افتاده مانند قتل های زنجیره ای سال 78 مقایسه کنم . آن قتل ها هر اندازه شنیع و غیر قابل دفاع بود اما در نهایت محصول خودسری و حماقت تشکل احمقی بود که ضمن دلبستگی به اصل نظام در چارچوب مبارزه قدرت دست به چنان جنایاتی زدند و این تفاوت دارد با قتل آقا سلطان که کلیت نظام را در عرصه جهانی زیر سوال برد. تصور می کنید کشتن یک دختر جوان با آن کیفیت چه سودی برای نظام یا جناح های قدرت می توانست داشته باشد که دست به چنین حماقتی بزنند؟ مطمئناً باید برای مسئولین نظام حداقلی از شعور قائل باشید که در هر سیستم حکومتی آنقدر فهم وجود دارد که کشتن یک دختر جوان آن هم با آن کیفیت نه تنها منجر به مرعوب کردن معترضین نمی شود بلکه برعکس امواج ترشروئی و عصبانیت را نزد قاطبه شهروندان اعم از حامیان نظام و مخالفان نظام را بصورتی سهمگین و گسترده فراهم می آورد که آورد.
بند 4 و 5 شما را بی جواب می گذارم فقط سربسته به این قناعت می کنم که متاسفانه تجربه جنبش سبز نشان داد که حجم انبوهی از هم وطنان از استعداد بالائی در خیانت ورزی برخوردارند و از ناحیه اغتشاشات سال 88 تعداد زیادی از ایشان بصورتی گسترده برای رساندن خود به غرب خود را به سفارت خانه های خارجی رساندند و با توسل به حجم انبوهی از دروغ برای خود پرونده هائی محیر العقول جعل کردند (امیدوارم لازم نشود بگویم با چه بهانه های سخیفی خود را مبارز معرفی کردند بقول یکی از افراد منصف اپوزیسیون بعد از سرکوب ناآرامی ها جماعتی بیشمار از مدعیان سبز بودن برای کسب ویزای آمریکا با ممارست و ذره بین در نشیمنگاه خود برای سفارت خانه های خارجی جراحت ابراز می فرمودند!!!!) و بعد از استقرار در خارج از کشور ناتوان از تامین زندگی و جذب محیط شدن در قالب اپوزیسیون چه ترهات و اراجیف و شامورتی بازی های خائنانه ای علیه مملکت خود راه انداخته اند. لذا این که شما می فرمائید آیا نمی توان تصور کرد کسی مخالف جنایات داخلی نظام باشد اما مزدور بیگانه نباشد؟ متاسفانه در عرصه واقعیت ادعائی کم فروغ است گذشته از آنکه این در صورتی است که بنده نیز مانند شما عامل کشتن آقا سلطان را نظام بدانم در صورتی که در قرائت بنده آن قتل محصول تبانی خارجی بود.
به هر حال بهره بردم و اجازه فرمائید داوری را به مخاطب واگذار کنیم.
باز هم ممنون از تشریک مساعی تان ـ موفق باشید
۳ نظر:
جناب سجادی
این که ندا آقا سلطان رو سرویسهای جاسوسی بیگانه کشتن و انداختن گردن نظام که شکی درش نیست. فرمایش شما رو پیش از شما بی شمارها گفتن. شما میخواید روشنگری کنید در این مورد مطلب بنویسید که رسیدگی به شکایتها در خصوص حمله به کوی دانشگاه و مجتمع سبحان که فیلمش رو بی بی سی پخش کرد و عوامل لباس پلیس تنشون بود به کجا رسید. این قضیه که عرض میکنم برای سه سال پیشه. اگه فکر میکنید هنوز دیر نشده، متذکر بشم که 13 سال پیش هم اتفاقات مشابهی افتاد و رسیدگی به اون هم به سرانجامی نرسید. کمی در مورد مضحکه قضایی پایوران نظام بفرمایید!
aman az dasteh seyasat-madaraneh kasef ke barayeh be hadaf resedaneshan be hr kareh kasefi dast mezanan chon dr asl vojdaneh akhlaghei nadarand bevojdanha
بله شما کاملن درست می فرمایید، کشتن ندا آقا سلطان برنامه از پیش تعیید شده بود. و تعداد موبایل های دوربین دار هم خیلی کم بود و از این که چنین فیلم فوق حرفه ای از کشته شدن این دختر به دست اومده به راحتی میشه فهمید چه نقشه ای پشت ماجرا بوده
ولی سهراب رو کی کشت؟ بقیه کسانی رو که توی خیابون ها بودن کی کشت؟
چه کسی به کوی حمله کرد؟
همه شون عوامل بیگانه بودند؟
عوامل بیگانه حتا به زندان ها نفوذ کردند و ان سه جوان بی گناه را در کهریزک کشتند تا برای نظام گوگولی شما پاپوش درست کنند؟
خجالت بکشید. دست کم بپذیرید که کشته اید و اشتباه کرده اید
ارسال یک نظر