۱۳۹۱ شهریور ۲۶, یکشنبه

ارزش های لیــز!



ماجرای تهیه و انتشار فیلم موهن «بی گناهی مسلمانان» و اعتراض گسترده مسلمانان به اهانت و سخافت های نسبت داده شده به ساحت رسول الله در این فیلم بار دیگر تذبذب و تزویر نچندان پنهان دولتمردان آمریکائی و شیدائیان این کشور در جهان و ایضاً برخی از ایرانیان را از عمق به سطح آورد.
سه سال پیش و بمناسبت سالگرد رحلت آیت الله خمینی تلویزیون فارسی BBC اقدام به انجام مصاحبه ای با اینجانب و جوان مدعوی بنام «محمدجواد اکبرین» کرد.
اکبرین که ظاهراً و پیش تر طلبه ای در قم بوده و اینک ضمن ترک لباس روحانیت در اروپا مستقر شده در آن برنامه از موضع منتقد آیت الله خمینی ایشان را از این بابت محکوم و مورد شماتت قرار می داد که: چرا آیت الله خمینی در مقام رهبر انقلاب اسلامی ایران اعتبار (مورد وثوق) آمریکا و غرب را مورد تهاجم قرار دادند!؟
در آن برنامه و در پاسخ به ایشان پرسیدم:
اساساً زیر سوال بردن اعتبار آمریکا و غرب توسط آیت الله خمینی چرا باید مذموم تلقی شود؟ وقتی ایشان چنان اعتباری را فاقد ارزش و حامل تضییع شان و منزلت انسان می دانند دیگر چرا باید ایشان را از این بابت شماتت کرد؟
اعتباری که نافی اخلاقیات و ارزش های انسانی است چرا باید بابت به زیر سوال کشیدن آن توسط آیت الله خمینی معترض ایشان شد؟
هر چند بعد از سه سال با استناد به روند فاصله گرفتن طلبه مزبور از مبانی اسلام و قرابت ایشان با مبانی زیست خوشباشانه تا سقف کسب اعتبار و افتخار از ناحیه گرفتن عکس یادگاری با یک مطرب لوس آنجلسی اینک می توان فهمید دل چرکینی آن روز «اکبرین» و امثال اکبرین از مواضع و رویکردهای آیت الله خمینی قبل از انتقادپذیر بودن مواضع آیت الله، شیدائی و اشتیاق و دلبستگی مشارالیه و امثال ایشان به مبانی تفرج طلبانه غربی است.

اکنون و به سنت همین دلشدگی و باور به اعتبار ذاتی فرهنگ و پارادیم آمریکائی است که «مهدی خلجی» نیز در توجیه و تبرئه سازندگان فیلم «بی گناهی مسلمانان» در مقام تنقیح این عمل از موضع دلبستگی به ارزش های آمریکائی می فرمایند:
«««ـ در داستان فیلمی که برخی مسلمانان را اخیراً به خشونت علیه سفارت‌ها و دیپلمات‌های آمریکایی (وغیر آمریکایی) برانگیخته یک نکته مهم است: از حیث تفاوت ارزش‌های آمریکایی و ارزش‌های غیرآمریکایی (حتا اروپایی) آزادی بیان در آمریکا گسترده‌ترین قلمرو در جهان را دارد. در آمریکا کسی آزاد است با بیان خود دیگران، اکثریت یا جامعه‌ی خود را خشمگین کند. در اروپا آزادی بیان محدودیت‌هایی دارد و از آن به آزادی بیان مسئولانه تعبیر می‌شود. اما در آمریکا آزادی بیان مسئولانه معنا ندارد. آزادی بیان، آزادی توهین و گفتن حرف‌های چرت و خلاف میل دیگران است. در آمریکا محدودیت‌های آزادی بیان بسیار محدودند: مثلاً اگر کسی صریحاً (نه تلویحاً) بگوید باید فلان شخص را کشت و بلافاصله مردم آن شخص را بکشند، می‌توان او را متهم کرد؛ یعنی در صورتی که سخنان‌ نفرت‌آمیز منجر به جنایتِ فوری شود. یا مثلاً کسی با علم به نادرست بودن چیزی دروغی به کسی ببندد که موجب خسارت مادی وی شود. در غیراین صورت هر کس می‌تواند درشت‌ترین حرف‌ها را علیه هر کس حتا رییس جمهوری آمریکا بزند یا هولوکاست را زیر سئوال ببرد. آزادی بیان به این معنای وسیع یکی از ارزش‌های بنیادی آمریکاست که نباید بر سر آن مصالحه کند.
امروز در کاریکاتوری در نشریه‌ی طنز آنیون (پیاز) موسی و عیسی و گانشا و بودا، چهار بنیادگذار ادیان بزرگ تصویر شده‌اند که آشکارا مشغول سکس با هم هستند. بالای این تصویر نوشته: «کسی به خاطر این تصویر کشته نشد ـ»»»
آقای خلجی در حالی در مقام دفاع از آزادی بیان در آمریکا متوسل به ارزش های آمریکائی شده اند که در همین فرهنگ و ارزش های آمریکائی قانون با هر گونه قول و فعلی که منجر به ترویج و اشاعه خشونت شود بشدت برخورد و مقابله می کند.
قطعاً وقتی خشونت بمعنای مجروح و مضروب کردن دیگران معنا می شود بر این اساس چه با مشت بینی کسی را شکستن و چه با بیان و تصویر «غرور» دیگران را شکستن در هر دو حالت فاعل، ضارب معنا می شود و طرف مقابل نیز مضروب خواهد بود و عمل مزبور نیز جریحه دار کردن معنا می یابد که در اولی جسم ضارب جریحه بر می دارد و در دومی روح و روان فرد جریحه دار می شود.
حال چگونه است که علی رغم قانون محوری پرهیز از اشاعه و ترویج خشونت، برای تهیه کنندگان فیلم «بی گناهی مسلمانان» به اعتبار ارزش های آمریکائی باید کف زد اما ترش رویانه از جریحه دار شدن روح و روان یک میلیارد و پانصد میلیون مسلمان دلداده به رسول الله بابت چنان فیلم خشونت آمیزی باید رنجید!؟
گذشته از آنکه چگونه است همان ارزش های آمریکائی مطمح نظر آقای خلجی مبتلا به دبل استاندارد است؟
بنا بر ادعای آقای خلجی آزادی بیان در آمریکا محدود به هیچ مرزی نیست و فرد مجاز است بدون تقید به هیچ محدودیتی و بدون لکنت زبان هر چه می خواهد دل تنگش بگوید. حتی شهروند آمریکا از این حق برخوردار است تا دیگران (حتی رئیس جمهور آمریکا) را با خشن ترین و درشت ترین و اهانت آمیزترین الفاظ و تهدیدات مشروط بر آنکه تهدیدات و اهاناتــش منجر به فعل نشود مورد خطاب قرار دهد و بر همین اساس دولت ایالات متحده حافظ آزادی بیان بدون مرز شهروندان اش می شود و حق هم ندارد کمترین دخالت یا اعمال محدودیتی را در حوزه آزادی بیان شهروندانش روا دارد اما در همین ایالات متحده دولت این کشور با فرمان مستقیم شخص رئیس جمهور شهروند آمریکائی و فرزند 16 ساله وی را بدون رعایت و لحاظ برخورداری آن دو از «حق آزادی نامحدود بیان» در خشونت آمیزترین شکل ممکن می کـُـشد و خود را بی نیاز از پایبندی به حق مزبور می داند!؟
ارتش ایالات متحده وقتی در 30 سپتامبر 2011 «انور العلوقی» را که شهروند آمریکا نیز بود طی یک عملیات نظامی و از طریق هواپیمای بدون سرنشین در یمن کشت و دو هفته بعد و با همین شیوه «عبدالرحمن العلوقی» پسر 16 «انور» را نیز به قتل رساند آن هم تنها به اتهام عضویت در سازمان القاعده چرا امثال آقای خلجی معترض نقض آزادی بیان منجر به قتل وی آن هم توسط ارتش ایالات متحده و به دستور مستقیم رئیس جمهور آمریکا نشدند!؟

مگر العلوقی جز بیان تنفر و کراهت اش از دولت ایالات متحده عملاً کاری نیز کرده بود؟
العلوقی به استناد گزارش مقامات پنتاگون نه یک عنصر عملیاتی بود و نه فرمانده عملیات و نه طراح عملیات خشن علیه آمریکا و صرفاً عضوی از سازمان القاعده بود که با صراحت و باور به حق آزادی بیان مصرح برای شهروندان آمریکائی تنفر خود از دولتمردان کاخ سفید را علناً بیان می کرد. طرفه آنکه پسر العلوقی همین کار را هم نمی کرد وتنها با 16 سال سن مشغول شیطنت های مقتضای سن اش بود.
آیا جناب آقای خلجی و امثال ایشان می توانند به این تناقض پاسخگوباشند که چرا حق آزادی بیان آمریکائی کمیت اش لنگ است و وقتی به حریم مسلمانان می رسد ولو آنکه شهروند آمریکا هم باشند با مشت آهنین ارتش ایالات متحده مواجه می شوند؟
حتی اگر ایالات متحده برای توجیه ترور «العلوقی» و پسرش (!) خود را با توسل به حربه «بخطر افتادن امنیت ملی آمریکا» توسط سازمان متبوعه «العلوقی» تبرئه می کند اکنون شایسته است تا به این پرسش پاسخ دهد:
فعالیت های کلامی العلوقی بیشتر مُخل امنیت ملی ایالات متحده آمریکا بود یا انتشار فیلم اهانت آمیز «بی گناهی مسلمانان»؟
قدر مسلم آن است انتشار فیلمی که در کمتر از یک هفته ضمن جریحه دار کردن احساسات و عواطف مسلمانان منجر به کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی و کشته شدن بالغ بر ده نفر از اتباع این کشور در بنغازی و افغانستان تاکنون شده و منافع ملی آمریکا را در کل جهان اسلام به خطر انداخته بمراتب بسیار بیشتر از العلوقی و اظهارات ضد آمریکائی اش امنیت ملی آمریکا را بخطر انداخته.علی رغم این آقای خلجی بنمایندگی از ارزش های آمریکائی چگونه می توانند از این دبل استاندارد بارز در ایالات متحده آمریکا رفع اتهام کنند؟
آیا ارتش ایالات متحده حاضر هست همان برخوردی را که با العلوقی کرد نسبت به عوامل و سازندگان فیلم «بی گناهی مسلمانان» نیز اعمال کند؟
این حق مسلم آقای خلجی و امثال ایشان است تا از ناحیه شیدائی نسبت به «ارزش های آمریکائی» و تشبث به قاعده «هر چه آن خسرو کند شیرین بُوَد» در مقام توجیه آن ارزش های لیز و فرّار برآیند اما قطعاً ایشان و امثال ایشان متقابلاً باید برای قوه عاقله عقلای جهان این حق را قائل باشند تا با استناد به استانداردهای دوگانه در ارزش های آمریکائی، ادعاهای آزادیخواهانه و بشر دوستانه و لیبرالیستی ایشان را جدی نگیرند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

faghat metonam begam doorod bar shoma mersi