۱۳۹۲ مرداد ۱۸, جمعه

سندروم شیطان!


محمود احمدی نژاد صرف نظر از همه فراز و فرودهائی که طی 8 سال ریاست جمهوریش پشت سر گذاشت از یک جهت خواسته یا ناخواسته بانی اتفاق مهمی در تاریخ معاصر ایران شد و این فرصت را پیدا کرد تا از یک چرک و عفونت تاریخی موجود اما پنهان در حد فاصل مناسبات دو طبقه «سنتی و مدرن نما» پرده برداری نماید.
(تاکید بر «مدرن نما» ناظر بر شمای مدرن این طبقه است در حالی که این طبقه از حیث محتوا طی 100 گذشته علی رغم همه ادعاهای فرهیختگی تنها مطالبه گر و بلعنده و ناتوان از آن بوده که حتی یک اندیشه و رای و مکتب و علم و دانشی نوین از خود عرضه کند و صرفاً در سطح قاری و تکرار کننده مکاتب و آرای اندیشمندان غربی باقی مانده اند)
«آقای احمدی نژاد شما شلتاق می کنید» عنوان مقاله ای بود که شانزدهم خرداد 88 و شش روز قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آن سال تحریر و در بخش پایانی آن خطاب به آقای احمدی نژاد تصریح داشتم:
«جناب آقای احمدی نژاد
جمعه پیش رو تکلیف انتخابات ریاست جمهوری روشن خواهد شد و صرف نظر از تمامی مسائل و مباحثی که در ایام رقابت های انتخابات در سطح جامعه مطرح شد؛ نهایتاً یکی از چهار نامزد موجود، موفق به ورود به کاخ ریاست جمهوری ایران خواهد شد و مطمئن باشید چنانچه جنابعالی پیروز این رقابت شوید اینجانب به عنوان یک نفر از میان دیگر شهروندان ایرانی هر چند به جنابعالی رای نخواهم داد اما قطعاً در صورتی که بار دیگر اعتماد اکثریتی ملت ایران در فضائی سالم و به دور از تخلف بنام جنابعالی در صندوق آرا ریخته شود؛ شخصاً به احترام آرای اکثریت مردم، شان و مقام اجرائی شما را برسمیت شناخته و بدآن احترام خواهم گذاشت. اما مطمئن باشید در تمام آن چهار سال پیش رو نیز اینجانب در کنار دیگر کسانی که به دلائل متعدد از جمله ادله ای که در این نامه مطرح شد، منتقد دلسوز سلوک نامتعارف جنابعالی باقی خواهم ماند»

این عهدی بود که شخصاً و در تمام دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد وفادار به آن باقی ماندم. علی رغم این جنس مواجهه طبقه مدرن نمای ایران با احمدی نژاد از لحظه ورودش به کاخ ریاست جمهوری تا تمامی 8 سال 84 تا 92 و تا بدرقه و خداحافظی اش از کاخ پاستور مجموعاً قبل از آنکه موید ناتدبیری و نسنجیدگی رفتاری و کلامی احمدی نژاد باشد مُبین «روان نژندی» جامعه مدرن نمای ایران بود!
قدر مسلم آن است که احمدی نژاد طی 8 سال گذشته در کنار آن بخش از عملکرد قابل دفاع و استنادش، مرتکب اشتباهات زیاد و غیر قابل کتمان و غیر قابل دفاعی نیز شد اما هم زمان با ارتکاب اشتباهات، خود را مواجه با دو نوع برخورد از جانب مخالفانش کرد.
دو گانه «انتقاد و انزجار» فرجام محتومی بود که در تمامی طول بازه زمانی 92ـ 84 احمدی نژاد را بصورت کامل در احاطه خود داشت.
در این دو گانه، منتقدین احمدی نژاد (از جمله نگارنده) را می توان صورت سنگی هائی فاقد احساس و عاطفه تلقی کرد که موظف بودند به اعتبار خصلت کارشناسانه، احمدی نژاد و رفتار و گفتار احمدی نژاد را بیرون از حب و بغض های شخصی و نفرت و کراهت و انزجارهای فردی و عاطفی مورد نقد و مداقه قرار دهند. (داوری در مورد توفیق در این نقادی بماند بر عهده مخاطب)
اما سهم عمده ای از مخالفت با احمدی نژاد (اعم از نخبگان تا شهروندان عادی) به آن بخش از جامعه ایرانی تعلق داشت که اساساً از احمدی نژاد بشکل چندش آوری منزجر و متنفر بودند.
خواستگاه این تنفر نکته محوری در فهم و یابش چرائی نابردباری ها و ستیزندگی ها و پرخاشگری ها و سرخوردگی ها و کینه توزی های گسترده بین طبقه مدرن نمای ایران با احمدی نژاد را پرتو افشانی می کند.
این «انزجار و نفرت» نزد «حاملان آن انزجار و نفرت» تا حدی بود که ایشان در تمام 8 سال زمامداری احمدی نژاد نتوانستند ریاست جمهوری وی را برسمیت بشناسند و حتی اکنون نیز که وی از پاستور خداحافظی کرده در ادبیات سیاسی و ژورنالیستی و محاوره ای ایشان این گونه القا می کنند کآنه کرسی ریاست جمهوری در 8 سال گذشته غصب شده بود و اینک توسط آرای طبقه مدرن نما فتح و آزاد شده!
ظاهراً ایشان متوجه نیستند یا نمی خواهند به این واقعیت توجه کنند که «احمدی نژاد» فارغ از خوشآیند یا ناخوشآیند مخالفانش، هر چه که بود و هر چه که کرد بمدت 8 سال با اخذ رای اعتماد اکثریت شهروندان ایرانی نماینده قانونی جمهور ایرانیان بود.
علی رغم این یک عامل بصورت مستمر نقش محوری نزد طبقه شبه مدرن ایران در برسمیت نشناختن و «استنکاف پُر غیض» از احمدی نژاد و طبقه حامل احمدی نژاد را عهده داری می کرد.
آیه 34 سوره بقره شاخص مهمی در فهم و یابش چیستی این «استنکاف پر غیظ» را در اختیار قرار می دهد.
(وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ)
مضمون آیه ناظر بر استنکاف متکبرانه شیطان و تـَمُرّد خویش کامانه وی از فرمان خداوند جهت سجده بر انسان است.
مطابق روایات، شیطان به اعتبار برتربینی «ذات از آتش خود» در مقابل کهتر بینی «ذات از خاک انسان» نگاهش به انسان نگاهی آغشته از کبر و سفلگی بود. همین نگاه متکبرانه بود که منجر به طغیان و سرکشی شیطان از فرمان خداوند و برسمیت نشناختن خلقت ایشان شد.
در ماجرای احمدی نژاد نیز به قوت و شدت شاهد فعال شدن گسل تاریخی استوار بر نفرت جامعه مدرن نمای ایران از جامعه سنتی ایران شدیم که ریشه در «برتر بینی خود» و «کهتر بینی غیر خود» داشت.
همین خود برتربینی و خود متشخص بینی و خود زیبا بینی و خود آلامد بینی و خود فرهیخته بینی و خود باسواد بینی و خود باشعور بینی در کنار سفله انگاری و حقیر بینی و بی سواد دانی و بی فرهنگ خوانی و بی شعوردانی و بد قیافگی! و بی اخلاق خوانی طبقه سنتی بود که در تمام 8 سال گذشته مانع از آن می شد تا از جانب ایشان نماینده جمهور ایرانیان برسمیت شناخته شود.
همین خود برتربینی بود که با باور به اعلمیت و اصلحیت و ارشدیت و ارجحیت و افضلیت ذاتی «خود» و «آرای خود» مانع از آن می شد تا این طبقه مبتلا به «سندروم شیطان» با باور به «تهران ایران بینی» نتوانند بیرون از «تهران مدرن» را ببینند و آرای ایشان را نیز برسمیت بشناسند.
هر چند نمی توان این واقعیت را نیز کتمان کرد که احمدی نژاد نیز با اتخاذ گویش نامتعارف خود ظاهراً تعمد داشت تا بر لهیب آن «آتش نفرت» نفت بپاشد!

هیچ نظری موجود نیست: