۱۳۹۲ مهر ۲۶, جمعه

راز مانائی!

سفر اخیر «اکبر هاشمی رفسنجانی» به کرمانشاه که برخلاف انتظار ایشان و «پرستندگان ایشان» سفری کم فروغ و بدون اقبال گسترده از جانب کرمانشاهیان از کار درآمد موید عرائض 3 ماه پیش بنده در مقاله «ماجرای هاشمی» شد که به تلخی خدمت آیت الله گوشزد کردم پایگاه اجتماعی ایشان منحصر به طبقاتی خاص در تهران است:
«تیر ماه سال 84 وقتی هاشمی بشکلی ناباورانه مجبور به پذیرش شکست در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در مقابل «محمودی گمنام» شد آن قدر فراست داشت تا علی رغم آن شکست و بعد از توفیق اش در انتخابات مجلس خبرگان که برخوردار از بالاترین رای از سوی شهروندان تهرانی شد به قوت بفهمد پایگاه اصلی اش را باید در تهران و نزد همان طبقه شبه متوسطی بجوید که مولود سیاست های انحصاری دوران ریاست جمهوری اش بودند»

چرائی این بی فروغی و کم اقبالی را باید در جائی جوئید که نقطه اختلاف شخصیت ایشان با بنیانگذار جمهوری اسلامی است. هر چند هاشمی بارها خود را «شاگرد امام» معرفی کرده اما همانطور که در «ماجرای هاشمی» آوردم ایشان کمترین تقید یا تفطنی به آموزه های بنیان گذار حمهوری اسلامی ندارند.
آمریکا ـ هاشمی و شیطان جملگی ویژگی مشترکی دارند که توجه به آن می تواند به آشنائی با روحیات هاشمی کمک کند.
شیطان مطابق روایات قرآنی موجودی است که در مقابل انسان «خود برتر بین» است! تفاخر وی به ذاتش از آتش در مقابل ذات انسان از خاک و تمردش از فرمان خداوند جهت تکریم انسان موید این «خود برتر بینی» است. اما پیش از آن اتهام اصلی شیطان «خود بینی» اش در مقابل خداوندی است که جمیع بندگان و مخلوقات در مقابلش «هیچ» نیستند و همه وجودشان را مدیون و مخلوق اویند.
همان چیزی که «امامه هاشمی» از آن تحت عنوانِ:
نیستم نیست که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمائی
یاد می کند و بر خلاف آن «خود هاشمی» در نقطه مقابلش نافروتنانه خود را «استوانه انقلاب» «شناسنامه انقلاب» «پدر انقلاب» «مادر انقلاب» «مالک انقلاب» «صاحب انقلاب» «هویت انقلاب» و .... فهم و معرفی و القاء می کند.
همین «خود بینی» است که مانع از فهم چرائی مانائی اقبال به خمینی و افول ستاره اقبال هاشمی در سپهر سیاسی ایران شد و می شود.
بزرگ ترین مشکل هاشمی «بودن» ایشان است!
آن هم خیلی بودن!


۴ نظر:

m گفت...

KHODAYA ma ra 1 lahzeh be hale khod va magzar
AMEN
BAVAR KARDANASH BARA MAN SAKHT AST KE HASHEME BE CHEH ROZE OFTADEH
shodeh montazere 2vom
ostadeh azezam merse ke hasted
salamate shoma ra az khodavandeh bozorg khastaram
ghol beded zod be zod beyayed ta ma negaraneh shoma nashavem

ناشناس گفت...

جناب سجّادی سلام،

سالهاست که شما را به عنوان یک روزنامه نگار دنبال می‌کنم و وبلاگ شما را بدون استثنا می‌خوانم. ولی‌ تازگیها سرد شدم چون منحصراً در مورد رفسنجانی‌ مینویسید. دیگر خبری از سوژه‌های متنوع سابق نیست. یک بعدی شده اید.

این وسواسی که شما از خود نسبت به رفسنجانی‌ و هر چیزی که مربوط به اوست نشان می‌دهید سالم نیست.

جواد

داریوش سجّادی گفت...

جناب جواد
با سلام متقابل و تشکر از توجه تان
به هر حال توجه بیشتر به هاشمی را درست یا غلط ناشی از نقش مخرب و خطرناک ایشان برای آینده کشور می دانم
انشاالله خواهید بخشید

ناشناس گفت...

اگر آمریکا مظهر غرور و خودبینی است شما برای چه در آن مملکت ماندگار شدید؟ بنظرتان این رفتار شما کمی تا قسمتی دارای تناقض نیست؟