۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

من نمی ترسم!


سالها پیش بود که در یکی از انیمیشن های تولید شده توسط کمپانی والت دیسنی، گربه ای را به تصویر کشیده بودند که در شبی بارانی و پر رعد و برق و در یک منزل اعیانی اما تاریک و تنها از هیبت تاریکی و خروش تـُندر بشدت ترسیده بود و آخرین راهکارش برای تفوق بر ترس اش آن بود که با صدای بلند این شعر را با خود تکرار می کرد:
من نمی ترســــــــــم! من نمی ترســـــــــم! من نمی ترســـــــــم! من نمی ترســـــــــم!
(با ضربآهنگ: دیـریم دیـریم دیـــــــــــــــــم ـ دیـریم دیـریم دیـــــــــــــــم!)
نکته جالب آنجا بود که گربه خائف وقتی مواجه با یک بچه گربه دیگر شد و در مقابل این پرسش قرار گرفت که: داری چی کار می کنی؟ گفت:
دارم نمی تــــــــرسم!!!
و دوستش به وی گفت:
میآی با هم نـــــــــــترسیم!!!
و سپس و به اتفاق هم خوانی کردند که:
ما نمی ترسیـــــم ـ ما نمی ترســــیم.
ما نمی ترســـــیم ـ ما نمی ترســــیم!
این قسمت از انیمیشن فوق می تواند معرف وضعیتی باشد که در حال حاضر دولت مردان و نظامیان اسرائیل را به خود مبتلا کرده!
تهدیدهای ریز و درشت و گاه و بی گاه اخیر دولت اسرائیل مبنی بر حمله نظامی به پایگاه های اتمی ایران را می توان نوعی فرافکنی و تلاش بمنظور رساندن صدای تپش ضربان قلب خود به گوش پدرخوانده شان در کاخ سفید دانست تا بدینوسیله ایشان را ترغیب به آنی کنند تا برای تسلی خاطر ایشان «کاری بکنند»! یا لااقل بیآیند با هم نـــــــــــــــــترسند!
سابقه نظامی اسرائیلی ها نشان می دهد ایشان زمانی در تصمیم گیری های خود متوسل به حمله نظامی به دشمن شان می شوند که از تفوق نظامی خود نسبت به دشمن موجود به اطمینان قطعی برسند. در آن حالت نیز برای عملیاتی کردن اهداف نظامی شان هرگز دشمن مزبور را تهدید نکرده و بدون جنجال و از موضعی قدرتمندانه دست به تهاجم نسبت به اهداف تعیین شده در خاک دشمن می زنند.
تهاجم جنگنده های ارتش اسرائیل به نیروگاه «اوسیراک» در خاک عراق در سال 1981 نمونه برجسته ای از سنت جنگآوری ارتش صهیونیستی است که طی آن بدون پیش زمینه و رجز خوانی و تهدیدهای قبلی ناگهان دنیا را مواجه با این خبر کرد که نیروگاه «اوسیراک» در تهاجم جنگنده های نیروهای هوائی ارتش اسرائیل بصورت کامل نابود شد!
عملیاتی کاملاً موفق که عراق را در مقابل یک عمل انجام شده قرار داد و در مقابل نیز صدام نتوانست یا نمی توانست هیچ واکنشی از خود نشان دهد!
تهاجم گسترده ارتش اسرائیل به مواضع حزب الله لبنان در سال 85 نیز نمونه دیگری از سنت جنگآوری صهیونیست ها بود با این تفاوت که در این تهاجم اسرائیلی ها این بار دچار یک اشتباه محاسباتی شدند و بدون داشتن برآوردی واقع بینانه از توان نظامی ـ عقیدتی حزب الله خود را درگیر جنگی با نیروهای حسن نصرالله کردند که نهایتاً و با تلخکامی مجبور شدند جنگ مزبور را تحت عنوان «جنگ 33 روزه» در کارنامه «هزیمت های نظامی» خود ثبت کنند.
لذا و برخلاف «هل من مبارز» تل آویو با ایران بر سر پایگاه های اتمی، صحنه نبرد اصلی و واقعی اسرائیل با ایران را باید در سوریه کاوید.
تل آویو در سکوتی پرمعنا و تلاشی هویدا تمام اهتمام خود را به استعداد میدان داری واشنگتن و لندن و حمایت مالی و سیاسی عربستان و ترکیه صرف به زانو درآوردن ایران در سوریه کرده و به اتفاق دنبال آنند تا از طریق شکستن نخستین و مهم ترین خاکریز ایران در حد واسط تل آویو ـ تهران مسیر فتح تهران را از دمشق هموار سازند.
استراتژی صهیونیست ها در این مرحله بر آن قرار گرفته تا لفظاً با تهدید نظامی ایران، وحشت خود از توان نابود کننده ایران را اختقا کرده و در خفا در کنار «واشنگتن» و «لندن» و «ریاض» و «آنکارا» عملیات «راه تهران از دمشق می گذرد» را عملیاتی کنند.
عملیاتی که جمهوری اسلامی ایران از طریق مدیریت مشاوره ای و به استعداد پایمردی دولت دمشق تاکنون موفق شده کامیابی «پنتاگون فتنه» را به تعویق بیاندازد.

هیچ نظری موجود نیست: