اظهارات «محمد مُرسی» رئیس جمهور مصر در اجلاس سران غیر متعهدها در ایران هر چند برای بسیاری که تصور یا توقع همدلی وی با جمیع مواضع ایران بویژه در مورد «بحران سوریه» را داشتند اظهاراتی شوکه کننده محسوب شد. اما بالشخصه ضمن عدم اهمیت به این اظهارات معتقدم «مُرسی» حرف های اصلی اش را 3 روز پیش تر از اجلاس تهران طی مصاحبه اش با «خبرگزاری رویتر» زده بود.
چنانچه تحلیلگران مسائل سیاسی بند بند آن مصاحبه را با دقت مورد توجه قرار دهند بخصوص در حوزه نقطه نظرات «مُرسی» در ارتباط با سیاست خارجی مصر متوجه خواهند شد که وی در این خصوص و در این مصاحبه اساساً هیچ چیز دندان گیر و به درد بخوری را مطرح نکرده تا تکلیف مصاحبه کننده و خوانندگان آن مصاحبه را با موضوع و مواضع اش روشن کند.
به بیان دیگر تعمد «مرسی» در دادن پاسخ هائی گنگ و سر دواندن مصاحبه کننده، خود بهترین شناسه در فهم موقعیت رئیس جمهور مصر و معذوریت های قابل فهم «مرسی» جهت اتخاذ چنان گویشی پر ایهام و ابهام و گنگی است.
واقعیت های تاریخی و سیاسی و اقتصادی کلید فهم چرائی این «گنگی اجباری» است.
پیش تر (مقاله بهار عربیه ـ جای امام خالیه) تصریح کرده بودم جنبش موسوم به «بیداری اسلامی» یا «بهار عربی» با فرض بومی و خودجوش بودن فاقد سه رکن اساسی است که در انقلاب اسلامی ایران محوریت داشت.
بیداری اسلامی حال چه در تونس چه در مصر و یمن و دیگر نقاط :
اولاً فاقد یک خمینی هستند.
ثانیاً برخلاف انقلاب ایران فاقد اندیشه تشیع در مقام یک «مکتب راهنما» می باشند.
ثالثاً از عامل پراهمیت «توان اقتصادی» جهت برخورداری از امکان پایمردی بر مواضع و استقلال عمل خود محرومند.
انقلاب اسلامی ایران هر اندازه مدیون رهبری جامع و انقلابی آیت الله خمینی بود و هر اندازه مبانی رفتاری خود را از بطن اندیشه «عدالت محور و ظلم ستیز» تشیع تحصیل می کرد اما یک واقعیت غیر قابل کتمان را نیز نباید نادیده گرفت که اگر انقلابیون در تهران محروم از ثروت خداداد و انبوه «نفت» می ماندند طبیعتاً در مقابل فشارها و مضیقه ها ومضایقه های تحمیلی از جانب آمریکا و متحدین اش نمی توانستند به راحتی پایمردی کنند.
این واقعیتی غیر قابل کتمان است که تشیع، فونداسیون خود را بر روی دو مفهوم محوری «غدیر خم» و «کربلا» بنا نهاده. روئین تنی شیعه با «غدیر خم» و تقیدش به رهبریت فرزانه و پارساکیشانه ومعدلت گستر تضمین شده همچنانکه در تراژدی «کربلا» با توسل به دکترین «انالحیات عقیدة والجهاد» سرحدات اعتقادی خود را تحکیم می کند.
این در حالی است که برخلاف تشیع، اهل سنت اولاً به اعتبار «قاعده تغلب» تسلیم سلطان غالب اند و ثانیاً با هم دلی در شهادت فرزند رسول الله از فقد پرنسیب پایمردی بر عقیده تا مرز شهادت محروم اند.
علی رغم این دو نقطه قوت شیعه، رهبران ایران نباید این واقعیت را نیز نادیده بگیرند که در کنار فرهنگ شهادت و تاسی به محوریت «ولایت فقیه ملهم از غدیر خم» که حسنین هیکل به فراست در وصف اش خطاب به ایرانیان گفت:
من نمیدانم ولایت فقیه چیست اما قدرش را بدانید چون كه در طول تاریخ ایرانیان دو بار به سواحل مدیترانه رسیده اند یك بار به وسیله لشكركشی در زمان هخامنشیان و یك بار هم بدون لشكركشی با ولایت فقیه!
علی رغم چنین مزیت هائی اما به قطع و یقین در صورت نبود منبع لایزال دلارهای نفتی، سخت جانی انقلاب ایران در مقابل سلطه طلبی آمریکائی ها طی 33 سال گذشته بغایت توان فرسا می شد!
این همان چیزی است که نبودش در نمونه ای مانند مصری که همه بنیه اقتصادی اش وابسته به درآمد نحیف توریسم و صادرات کم رونق پنبه و حق ترانزیت کشتی ها از کانال سوئز است باعث می شود تا کسی مانند «مُرسی» یا هر کس دیگری که می توانست بر کرسی ریاست جمهوری مصر تکیه بزند ولو آنکه از دل یک انقلاب ناب و مردمی نیز بیرون آمده باشد و حتی برخوردار از روحیات و صفات شخصی قهرمانانه و سلحشورانه نیز باشد اما در تحلیل نهائی چاره ای نداشت تا این واقعیت غیر قابل اغماض را نیز در جمیع موضع گیری ها و دلیری ها و استقلال طلبی هایش لحاظ کند که:
دولت مصر هم ساله باید چشم انتظار کمک یک میلیارد و پانصد میلیون دلاری آمریکا جهت رتق و فتق امور اقتصادی خود باشد.
بقول ایرانی ها:
آنچه شیران را کند روبه مزاج
احتیاج است احتیاج است احتیاج
همچنانکه آنچه ایرانیان را توانست در مقابل زیاده خواهی و زورگوئی و سلطه طلبی آمریکائی ها تضمین کند:
عدم احتیاج بود و عدم احتیاج بود و عدم احتیاج!
بر همین اساس طبیعی خواهد بود تا مصر از ناحیه محروم ماندن از ثروتی مانند «نفت ایران» و چشم انتظاری سالیانه اش به بنده نوازی میلیاردی واشنگتن برخوردار از رئیس جمهوری شود که ولو برخلاف میل اش موظف باشد در مصاحبه و اظهارات و سخنرانی ها همواره آن گونه حرف بزند که یا چیزی از آن مستفاد نشود و یا آنکه دل همه را بنوعی به دست آورد!
و باز بر همین اساس این بخش از مقاله اخیر روزنامه الاهرام چاپ مصر قابل فهم خواهد شد که:
سنای آمریكا ارایه كمك مالی یک میلیارد و پانصد میلیون دلاری خود به مصر را به متعهد شدن این كشور به قراردادهای صلح با رژیم اسراییل و ادامه روند اجرای طرح های دمكراتیك در سیاست خارجی و داخلی این كشور منوط كرده است. به نوشته الاهرام: به نظر می رسد هدف اصلی این فشارها و شروط غیر منطقی سنای آمریكا «دوری دولت جدید مصر از ایران» باشد.
معروف است بعد از آنکه در جنگ جهانی دوم علی رغم وجود دیوار دفاعی قدرتمند «ماژینو» در حد فاصل مرزهای فرانسه و آلمان، نهایتاً فرانسه از طریق سقوط کشورهای حوزه بنلوکس اشغال شد و دیوار مزبور حتی بدون شلیک یک گلوله بنفع قوای اشغالگر آلمان فرو ریخت «چرچیل» نخست وزیر وقت انگلستان در مقام طعنه فرانسوی ها را مورد شماتت قرار داد که نتوانستند مقابل آلمانی ها مقاومت کنند و در پاسخ «ژنرال دوگل» نیز به ایشان طعنه زد:
دلیل آن هزیمت آن بود که ما مانند شما انگلیسی ها برخوردار از کانال ضد تانک «دریای مانش» نبودیم! (اشاره به خوش اقبالی و غیر قابل دسترسی بودن جغرافیائی انگلستان از طریق زمین بدلیل محصور بودنش در میان دریا)
ظاهراً اینک نیز همان قدر که دریای مانش عامل حفظ استقلال و تمامیت ارضی انگلستان در جنگ جهانی دوم شد و همان قدر که نفت و درآمدهای نفتی در کنار دو عامل دیگر اسباب روئین تنی و سلاست کلام پایوران ایران در مقابل زورگوئی و سلطه طلبی و زیاده خواهی آمریکائی ها طی 33 سال گذشته شده متقابلاً فقدان بنیه اقتصادی و منابع مالی اسباب محجوبیت و ماخوذ به حیا شدن و لکنت زبان و گنگ گوئی و اتخاذ سیاست «کج دار و مریز» دولتمردان مصری در مقابل همسایه ها و طرف های منطقه ای و فرامنطقه ای شان را بشکلی قابل فهم فراهم آورده.
مصاحبه مرسی با رویتر
مصاحبه مرسی با رویتر
۴ نظر:
دیدگاه بسیار خوبی بود، جواب قابل قبولی به بعضی سوالاتم در مورد وقایع اخیر بود، اما در مورد مرسی حزبی رفتار کردنشان هم نباید فراموش شود. اخوان المسلمین عقاید خودشان را دارند که همانطور هم عمل میکنند.
اما مسئله دیگری که ایجاد میشود مصاحبه چندماه پیش یکی از اعضای اخوان المسلمین با شبکه بی بی سی فارسی بود که کاملا از مواضع ایران دفاع کرده بود. ؟؟؟
ممنون پاسخ بعضی از سوالاتم داده شد.
اما در مورد آقای مرسی حزبی عمل کردنشان را هم نباید فراموش کرد، اخوان المسلمین عقاید خودشان را دارند و همانطور عمل میکنند.
ولی مسئله ای که ایجاد میشود حضور یکی از اعضای اخوان المسلمین (ماه ها قبل) و دفاع از مواضع ایران بود ؟؟؟
با سلام
يک سازمايه در تحليل شما مفقود است و آن چيزی نيست به جز «دانش». ما ايرانيان نفت و ثروتِ خدادادی به حمدالله زياد داريم و به پشتوانهی همين ثروت نيز در جهانِ بينالمللی عربدهکشی میکنيم. نکتهای که پنهان میماند نفسِ مقاومت و تهديد نيست، مهم اينجاست که ما طی 33 سال بعد از انقلاب از نظر رشد علمی (و حتی اقتصادی!) به کجا رسيدهايم. آيا درآمدها به صورتِ هوشمندانه و هدفمند مصرف شده يا اکثراً با بیمبالاتی خرجِ دزدپروری و تورمزايی شدهاند. نبودِ همين «دانش» است که در حوزهي مديريت باعث میشود درجا بزنيم. نبودِ همين «دانش» است که در حوزهی امنيت باعثِ انفجارِ پايگاه موشکيمان میشود. نبودِ همين «دانش» است که به نمايندگانِ مجلس اجازه میدهد طرحهای بیپشتوانه و غيرعلمی تصويب کنند. و در نهايت نبودِ همين «دانش» و درس نگرفتن از تاريخ است که باعث میشود حکومت کرامت و شادیِ شهروندانش را قربانیِ هدفِ انگولک کردنِ اسراييل (و نه حتی نابودی آن!) و گسترشِ شيعه در ديگر کشورها کند.
هدفِ حکومت در احقاقِ حقوقِ حقهی فلسطينيان، به فرضِ صادقانه بودنِ آن، هدفی والاست، اما پرسش اينجاست که آيا اولويت بايد در رفعِ بیسوادی و تبعيض و فساد و حفظِ حرمتِ انسان باشد، و يا تلاشِ مذبوحانه برای موش دواندن در نظمِ بينالمللی. «دانش» باعث میشود که يک ملت اولويتبندیِ درست و بابرنامه انجام دهد، و نه نفت.
ارادتمند
با سلام مجدد
در ادامهی نظر قبلی تحليلی در خصوص اين يادداشت شما نوشتم:
http://www.dordikesh.com/1391/06/%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%a8%d9%87%d8%aa%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d8%aa-%d9%8a%d8%a7-%d9%86%d9%81%d8%aa/
اگر مايل بوديد خوشحال میشوم نظر و زاويهی ديد شما را در اين رابطه بدانم.
ارادتمند
پوژن
ارسال یک نظر