۱۳۹۲ دی ۱, یکشنبه

قهرمانان کاریکاتوری!




مسیح علی نژاد را بعضاً می توان قربانی فرهنگ منحط «جمال سالاری غرب» دانست که دون کیشوت وار برای یابش و استقرار همان فرهنگی می جنگد که بالاجبار با هر بار تلاش بیشترش به همان میزان در همآن اشتیاق بیشتر دفن می شود و فرو می رود!
علی ایحال ظاهراً نامبرده در این نبرد مفروض هنوز نتوانسته تکلیف اش را با خود روشن کند و ناتوان از فهم چیستی روزنامه نگار و تفاوت آن با فعال سیاسی در خلسه خود خبرنگار بینی هم زمان می کوشد توامان «جمیله بوپاشا» را با «اوریانا فالاچی» ایفای نقش کند! جهدی بی ثمر که محصولش تلفیقی از کمدی ـ تراژدی را بجای می گذارد.
آخرین نمونه آن مصاحبه وی با یک زندانی سابق بنام «حميد رضا محمدی» است که «علی نژاد» در مقدمه آن آورده:
«محمدی يکی از زندانيان سابق ايران است که همبندی‌های وی و اعضای خانواده‌اش او را «ماهان» صدا می‌کنند .... او وقتی در سال ۱۳۸۳ وارد زندان اوين شده بود ۳۵ سال داشت و اما در خرداد سال ۹۰ که به مرخصی آمد مردی چهل و دو ساله بود» !!!!
http://bit.ly/1fT6AzC
یک نفر از ایشان بپرسد:
خوب این یعنی چی!؟ تحت هر شرایطی چه در «زندان اوین» و چه در برج «امپایر استیت» حاصل جمع 42=7+35
مگر قرار است وقتی کسی با 35 سال سن وارد اوین می شود بعد از 7 سال چند ساله شود!!؟
یعنی نویسنده توقع داشتند زندانی مورد اشاره وقتی در 35 سالگی وارد اوین شدند و بعد از گذشتن 7 سال 18 ساله شده باشند یا 92 ساله!!!؟ یا که چی!!!؟
بعضی وقت ها دوستان ازشدت رُمانتیک نویسی به ورطه فکاهی می افتند!

...
جمال سالاری فرهنگ منحطی است در غرب که در آن اعتبار زنان را صرفاً متوجه وجوه فیزیکال و سکشوال و اندام و چهره ایشان می کند و غیر مستقیم زنان را وارد یک ماراتن بی پایان در رقابت بمنظور مطرح شدن از طریق سکس و تنانگی می نمایند که تبعات روانی سنگینی از این ناحیه متوجه زنانی می شود که بنا به ذات خلقت استاندارد هایشان منطبق با استانداردهای القائی غرب نیست. از جنون گسترده جراحی های زیبائی تا رشد خودکشی ناشی از افسردگی منبعث از احساس بیرون ماندن از آن دایره منحوسه تبعات چنان ضدفرهنگی است.
علی نژاد هم نهایتاً تعلق به همان خرده فرهنگی دارد که دون کیشوت وار خود را در خط مقدم مبارزه با جمهوری اسلامی بمنظور بازآفرینی آن فرهنگ در کشورش می بیند غافل از آنکه خود قربانی همآن فرهنگی است که در جستجوی برقراری اش هست!!!





۱ نظر:

ناشناس گفت...

یکی از مشکلات ازابتدای انقلاب منع کردن ، ممنوع کردن و حرام کردن بود. بدون ارائه جایگزینی در مقابل آن . که این خود از نظر من یکی از عوامل دین گریزی جوانان شده . خاطره ای که اینجانب از دوران محصلی به یاد دارم . نوارهای کاست موسیقی غربی را همراه با دوستانی که در منزل خود چنین کاستهائی را از دوران قبل از انقلاب داشتند . بطور مخفیانه به مدرسه آورده و به مانند رد و بدل کردن مواد مخدربه یکدیگر امانت میدادیم ! این موضوع بعد از دوسال به گوش مسئول امور تربیتی و معلم دینی یا بینش اسلامی ما رسید . وی که بسیار جوان تندی هم بود بعد از یک سخنرانی آتشین و هشدار دهنده در کلاس به دو نفر از اعضای انجمن اسلامی مدرسه ما که درواقع افسران SS مدرسه بودند . دستور داد تا اسامی تمامی همکلاسی های خودشان از جمله این بنده را به وی ابلاغ کنند تا گزارشی را تهیه کرده و به عنوان سوء پیشینه وارد پرونده هریک از ما بکند ! تا بعد کنکور و احیانا" قبول شدن و تحقیقات بعداز قبولی در آن زمان به این وسیله جلوی ورود ما دانشگاه به جرم گوش کردن به موسیقی غربی یا به قول خودش موسیقی مبتذل گرفته شود ! درواقع تبدیل شده بودیم به دانشجوی ستاره دار قبل از ورود به دانشگاه ! تصور میکنم همین مطالب به گوش نخست وزیر اسرائیل رسیده که سخن از آزادی برای جوانان ایرانی در پوشیدن شلوار جین و گوش کردن به موسیقی غربی را مطرح کرده است .