پیآمدهای سیاسی شهرآشوبی های سال 88
این مقاله به درخواست یکی از نشریات داخل کشور تحریر شد اما بنا به دلائلی قابل فهم از انتشار باز ماند!
گزارش 100 روزه دکتر حسن روحانی برخلاف انتظار قبل از آنکه مُبین عملکرد و رسام نقشه راه دولت باشد موید تداوم پیآمدهای سیاسی شهر آشوبی سال 88 و ادامه آن در سال های منتج به انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بود.
گزارش 100 روزه دکتر حسن روحانی برخلاف انتظار قبل از آنکه مُبین عملکرد و رسام نقشه راه دولت باشد موید تداوم پیآمدهای سیاسی شهر آشوبی سال 88 و ادامه آن در سال های منتج به انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بود.
هر چند برخورد «ظنانه» جناح های مختلف سیاسی با گزارش مزبور نشان از آن داشت که این گزارش بمثابه «فیل مولاناست در تاریکخانه» که هر کس بنا بر استعداد و علائق و مواضع و ظن خود آنرا مُراد می کند. اما بدون تردید مقرون به صحت ترین نگاه به این گزارش تبیین سعید حجاریان از آن بود (با لحاظ یک تبصره) که در مصاحبه با ایسنا بر آن اذعان داشت:
«پس از ارائه این گزارش عدهای روحانی را متهم کردند که وی «سیاهنمایی» کرده است. «سیاهنمایی» یک گزاره است که یا ناظر بر «نشر اصادیق» است، یا ناظر بر «نشر اکاذب». شاید منظور آنها این بوده که روحانی «نشر اکاذیب» کرده است و اگر اینگونه باشد، رییسجمهور باید دادگاهی شود. اما سیاهنمایی به معنای بیان کردن سیاهیها و تباهیهاست، یعنی کسی جرمی مرتکب میشود و کسی که این جرم را گزارش میدهد در واقع سیاهنمایی کرده است. از این منظر، به نظر من آقای روحانی سیاهنمایی کرده است زیرا وی تباهیها و سیاهیها را گزارش کرد. به نظر من سیاهنمایی بد نیست؛ هرچند برای عدهای خوش نباشد، چراکه گاه حقیقت تلخ است»
حجاریان در تشریح این مساله، به تابلوی «گرنیکا» از آثار پابلو پیکاسو نقاش مشهور اسپانیایی اشاره کرد و افزود:
«گرنیکا شهری در اسپانیا بود که هیتلر آن را بمباران کرد و ژنرال فرانکو توانست آن را اشغال کند. پیکاسو آن زمان در پاریس نمایشگاهی برپا کرده و تابلوی گرنیکا را در آنجا به نمایش گذاشته بود. یک افسر آلمانی به نمایشگاه آمد و از پیکاسو پرسید «این تابلو کار شماست؟» و پیکاسو در جواب گفت «خیر، کار شماست!». حالا هم وضعیت این چنین است؛ شخص دیگری سیاهکاری و سیاهبازی کرده و وقتی بخشی از آن سیاهیها بیان میشود، میگویند سیاهنمایی است.»
حجاریان در تشریح این مساله، به تابلوی «گرنیکا» از آثار پابلو پیکاسو نقاش مشهور اسپانیایی اشاره کرد و افزود:
«گرنیکا شهری در اسپانیا بود که هیتلر آن را بمباران کرد و ژنرال فرانکو توانست آن را اشغال کند. پیکاسو آن زمان در پاریس نمایشگاهی برپا کرده و تابلوی گرنیکا را در آنجا به نمایش گذاشته بود. یک افسر آلمانی به نمایشگاه آمد و از پیکاسو پرسید «این تابلو کار شماست؟» و پیکاسو در جواب گفت «خیر، کار شماست!». حالا هم وضعیت این چنین است؛ شخص دیگری سیاهکاری و سیاهبازی کرده و وقتی بخشی از آن سیاهیها بیان میشود، میگویند سیاهنمایی است.»
تشبیه حجاریان از گزارش 100 روزه هر چند رندانه و هنرمندانه است اما ظاهراً ایشان با رویکرد «تجاهل العارف» می کوشد یک واقعیت را در این میان نادیده بگیرد.
برای فهم بهتر گزارش 100 روزه روحانی بازبینی بستری که منجر به اقبال اکثریتی ایرانیان به روحانی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری شد ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
هر چند شخصاً در آبان ماه گذشته بر این نکته تصریح داشتم که:
انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد ماه سال 92 از حیث برآیند نه یک «حماسه سیاسی» بود و نه می توان آن را «پیروزی نظام» محسوب کرد و در تحلیل نهائی این انتخابات بنوعی پیروزی آمریکا و عقبه آمریکا از میانه جناح پراگماتیسم ها در داخل ایران بود که با حزامت موفق شدند از طریق تحریم های اقتصادی و ایجاد بحران معیشت با «مهندسی انتخابات» جامعه اکثریتی شهروندان ایرانی را زیر فشار اقتصادی به استیصال و فلاکت کشانده و از این طریق و بصورتی نامحسوس و غیر مستقیم ایشان را مدیریت و هدایت جهت پناه بُردن به گزینه ای کنند که علی الظاهر مدعی تعامل و مفاهمه با «دنیا» (بخوانید آمریکا) است! (1)
علی ایحال اینک رئیس جمهور اوباما نیز در سخنرانی دی ماه خود در انجمن «سابان» به صراحت اعلام می دارد:
«ما تحریمهای بیسابقهای علیه ایرانی ها اعمال کردیم که ضربه زیادی به اقتصادشان زد، فروش نفت آنها را به شدت کاهش داد، ارزش واحد پولشان را به شدت پایین آورد... روی کار آمدن «حسن روحانی» رئیسجمهور ایران در نتیجه اعمال تحریمهای جهانی علیه این کشور بوده»
هر چند اظهارات اوباما را می توان واقعیتی غیر قابل کتمان تلقی کرد. اما این «همه واقعیت» نبود و «همه واقعیت» را باید در افقی کاوید که آغازش بازگشت به بخشی مهم از خطبه نماز جمعه خرداد سال 88 به امامت آیت الله خامنه ای دارد که ایشان در آن فراز «اشارتی خاص» به «مخاطبی خاص» در کرسی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام داشت!
در این خصوص پیشتر و به تفصیل در دو مقاله «شوکران دوم» و «دامچاله های سیاسی» توضیح داده ام ـ (2) و (3)
تحقیقاً اگر بتوان برای عمر سیاسی اکبر هاشمی رفسنجانی نقاط عطفی قائل شد بلاتردید 29 خرداد 88 و بخش زیر از خطبه های نماز جمعه رهبری یکی از آن نقاط عطف است. آنجا که آیت الله خامنه ای برخلاف توقع هاشمی اظهار داشت:
«من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف نظر داریم، كه طبیعی هم هست؛ ولی مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگری فكر كنند. البته بین ایشان و بین آقای رئیس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینه مسائل خارجی اختلاف نظر دارند، هم در زمینه نحوه اجرای عدالت اجتماعی اختلاف نظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلاف نظر دارند؛ و نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیكتر است»
هر چند بیان چنین صراحتی می توانست و توانست ذائقه هاشمی رفسنجانی را تلخ کند که علی رغم رفاقت دیرینه چرا برخلاف توقع، رهبری از میان دو گانه «اکبر ـ محمود» ایشان را برنگـُزید! اما این اظهارات به همان اندازه هم هاشمی را برخوردار از انگیزه می کرد تا بتواند و بخواهد ضمن نشستن در موضع «حالا حالت رو می گیرم!» و کسب فرصت به شکست کشاندن «گزینه نزدیک تر به رهبری» از این طریق رفیق دیرینه اش را پشیمان و متنبه از «عدم انتخاب خود» کرده و فخر فروشانه، قوت و قدرت پیش گوئی های خود را به ایشان و جامعه جعل و القا نماید.
تلخکامی از خطبه های آیت الله خامنه ای بیشتر از آن ناشی می شد که در 19 خرداد 88 با استناد به اظهارات احمدی نژاد در مناظره با میرحسین موسوی، هاشمی نامه معروف و سرگشاده خود خطاب به رهبری را منتشر کرده بود و اینک و بعد از دو هفته انتظار خود را مواجه با پاسخ ناخوشآیند رهبری می دید!
قطعاً اگر بتوان محوریتی برای فتنه سال 88 قائل شد بدون تردید نامه 19 خرداد 88 هاشمی را می توان سرآغاز آن محسوب کرد خصوصاً آنجا که هاشمی کف بینانه در نامه خود از آینده ای مهیب خبر می داد:
«بجاست که به این حقیقت هم توجه شود که احتمالاً عوامل دولت از نظر اینجانب مطلعند که من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور نمیدانم و خود جنابعالی هم از این نظر من مطلعید و دلایل آن را هم میدانید. ولی این نظر را رسانهای نکردهام و خود عوامل دولت در این مورد بزرگنمایی کردهاند که هدف بزرگنمایی در آن مناظره روشن شد. با اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشان هایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم.
رهبری معظم انقلاب؛
اکنون که امام راحل (ره) آن پیر فرزانه و حلّال مشکلات و ملجاء همه و یار صبور و دیرینه هر دوی ما آیتالله شهید مظلوم دکتر بهشتی و بسیاری از همسنگران قدیم که یا به فیض عظمای شهادت رسیدند و یا به دیار باقی شتافتند ؛ در بین ما حضور ندارند، شما ماندهاید و من و معدودی از یاران و همفکران قدیم. از جنابعالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنههای خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح میدانید اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعلهورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید. لذا در فرصت باقیمانده ضروری به نظر میرسد خواسته حق حضرتعالی و مردم در خصوص انجام انتخاباتی سالم و پرابهت و حداکثری تحقق یابد. کاری که میتواند عامل نجات کشور از خطر و باعث تحکیم وحدت ملی و اعتماد عمومی باشد و فتنهگران نتوانند با حدس و گمان نصّ پیامتان در مشهد و در مرقد امام راحل را با هوس خود تحریف کنند و با نادیده گرفتن قانون، بنزین بر آتشافروخته بریزند.
سر چشمه شاید گرفتن به بیل ، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل دوست، همراه، و هم سنگر دیروز، امروز و فردایتان»
رهبری معظم انقلاب؛
اکنون که امام راحل (ره) آن پیر فرزانه و حلّال مشکلات و ملجاء همه و یار صبور و دیرینه هر دوی ما آیتالله شهید مظلوم دکتر بهشتی و بسیاری از همسنگران قدیم که یا به فیض عظمای شهادت رسیدند و یا به دیار باقی شتافتند ؛ در بین ما حضور ندارند، شما ماندهاید و من و معدودی از یاران و همفکران قدیم. از جنابعالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنههای خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح میدانید اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعلهورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید. لذا در فرصت باقیمانده ضروری به نظر میرسد خواسته حق حضرتعالی و مردم در خصوص انجام انتخاباتی سالم و پرابهت و حداکثری تحقق یابد. کاری که میتواند عامل نجات کشور از خطر و باعث تحکیم وحدت ملی و اعتماد عمومی باشد و فتنهگران نتوانند با حدس و گمان نصّ پیامتان در مشهد و در مرقد امام راحل را با هوس خود تحریف کنند و با نادیده گرفتن قانون، بنزین بر آتشافروخته بریزند.
سر چشمه شاید گرفتن به بیل ، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل دوست، همراه، و هم سنگر دیروز، امروز و فردایتان»
همین بخش از نامه هاشمی بود که بعدها محل اعتبار و افتخار و استناد وی و شیدائیان وی شد از جمله آنجا که در چهارم فروردین 92 هاشمی در دیدار با مدیر مسئول ، دبیر و کارکنان سایت شخصی اش خویش کامانه اظهار داشت:
«در سخت ترین شرایط نیز می شود با روشنگری دقیق در مقابل غبار شانتاژها ایستاد ... مهم ترین انگیزه من در نگارش دو نامه (نامه 59 و 88) اطمینانم از میزان اعتماد امام و رهبری به خودم بود و امروز مشابه فحوای نامه سال 59 شاهد آن هستیم که پیش بینی های نامه سال 88 نیز قدم به قدم از سوی جریان انحرافی فعلی در حال وقوع است»
ایشان همچنین یکم آذر ماه 92 طی دیدار با مردم استان کرمان با مقایسه شرایط روز كشور با سال های پس از جنگ بمنظور تبیین سیاهی های منتجه از عملکرد «گزینه نزدیک تر به رهبری» گفت:
«آن خرابیها معلول یك جنگ 8 ساله بود و در 8 سال گذشته هم شرایطی داشتیم كه در مقابل بدهیهای 12 میلیاردی سال 68، رئیس جمهور از بدهیهای چند صد هزار میلیاردی میگوید كه مطمئناً جبران آنها سالها طول میكشد»
و به تاسی از مراد است که آنک مریدان نیز بمنظور اثبات ذکاوت «استوانه و شناسنامه و ولی انقلاب» وارد میدان شدند از جمله «علی مطهری» شورمندانه در توصیف سجایای هاشمی اظهار داشت:
«ایشان (هاشمی) از اول میگفتند این روش مدیریت کشور غلط است و کسی گوش نکرد. منظورشان خشونت نبود، یک نوع هشدار به دولت بود که قانونگریزی را کنار بگذارد. ایشان یک شاهکاری کرد. تنها کسی که در کشور فریب آقای احمدینژاد را نخورد ایشان بود و گفت او برای کشور خطر دارد. این هنری بود که ایشان داشت و امروز هم روشن شد که حرفهای ایشان درست بوده است»
مطهری تا آنجا پیش رفت که وقتی «حیدر مصلحی» وزیر اطلاعات سابق در پاسخ به ان قلت هاشمی اظهار داشت:
«کسی که خود را پیشگوی حوادث 88 عنوان می کند و می گوید "من گفتم، من بیانیه دادم" در حقیقت پیشگویی نکرده است، ما اطلاعات دقیقی داریم که این آقا در فتنه دست داشته است»
مطهری نیز در مقام دفاع از مراد سیاسی اش گفت:
«در مورد جملهای که گفتهاند آن کسی که حوادث امروز را پیشبینی کرده در فتنه دست داشته، باید بگویم که بهتر است وزیر اطلاعات به این مطلب بپردازند که آیا پیشبینی درست از کار درآمده یا نه؟ به نظرم پیشبینیها درست از کار درآمده و اتفاقا نامه آقای هاشمی به مقام معظم رهبری نامهای تاریخی بود»
اکنون و با این تفاصیل می توان «همه واقعیت» محمول بر انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران را وجدان کرد.
واقع آنست «روحانی» را باید میهمان ناخوانده انتخابات ریاست جمهوری سال 92 محسوب کرد و همه شواهد و قرائن موید آن بود که «هاشمی رفسنجانی» از یک سال قبل در یک وحدت آرمانی و غیر رسمی با طرف خارجی خود را مهیای خیزی بلند و جسورانه جهت اشغال کرسی ریاست جمهوری دهم ایران می کرد تا بدآنوسیله آخرین پروژه ها و منویات و معوقات بجا مانده از ریاست جمهوری قبلی اش را در آخرین فصل از حیات سیاسی اش محقق نماید. (4)
مهر ماه سال 91 به اعتبار تنگ تر کردن حلقه تحریم ها که می توانست بنفع اقبال به هاشمی در قامت منجی در انتخابات تمام شود و قابلیت ژلاتینی و سیالیت شخصیت هاشمی در جذب هم زمان آرای سبزها و سنتی ها و مخالفین رهبری از ورود قطعی هاشمی و پیروزی تضمین شده وی در صورت عدم رد صلاحیت سنی اش در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 خبر دادم. (5) و (6)
پیش بینی پر وضوحی که درک و فهم آن محتاج هوشی سرشار نبود و تنها با رصد کردن رفتار هاشمی و عقبه وی به راحتی می شد آن «خیز بلند» را گمانه زنی کرد!
هاشمی برای ورود و پیروزی تضمین شده اش به انتخابات ریاست جمهوری نمی توانست و نمی خواست ریسک کرده و دست بسته بنشیند و به همین منظور عقبه سیاسی ـ اقتصادی وی در داخل و خارج از کشور طی 4 سال منتج به سال 92 تمام قد کوشیدند تا به منظور اثبات انتخاب اشتباه رهبری از میان دو گانه «اکبر و محمود» با تمام قوا دولت مورد وثوق رهبری را در حوزه اقتصاد بر زمین بزنند. هر چند نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که احمدی نژاد نیز در دو سال آخر و بعد از سرکشی اش در جریان تغییر وزیر اطلاعات تعمداً با واگذار کردن مسئولیت و بی عملی در حوزه اقتصاد در مقام باج خواهی از نظام برآمده بود!
همه شواهد و قرائن موید آن است که احمدی نژاد هوشمندانه اهتمام خود را طی دو سال باقیمانده از دوران ریاست جمهوری از طریق بازی کردن با کارت رهبری صرف باج گیری از نظام از طریق سرکشی و دهان کجی به نُرم های سیاسی حاکم بر مناسبات قدرت در ایران کرده بود.
علی الظاهر محور بازی احمدی نژاد طی این ایام به گروگان گرفتن رهبری نظام بود!
رفتارهای معنادار احمدی نژاد اعم از پاسخگوئی نامتعارف وی در قبال سوال مجلس از خود و به مضحکه و شوخی و استهزا کشاندن و دست انداختن پارلمان، تا انتصاب های مسئله دار و هزینه زای افراد ناخوشنامی مانند سعید مرتضوی و ملک زاده و صدور امریه ژاژخواهانه علیه مجلس به زیر مجموعه دولت مبنی بر استنکاف از قوانین پارلمان، جملگی می تواند حاکی از رفتار از سر سیری احمدی نژاد بمنظور عصبانی کردن حریف و ترغیب ایشان به «زدن وی» بعد از ناکامی در انتخابات مجلس نهم باشد.
استقبال احمدی نژاد از گزیده شدن، زخم برداشتن و حتی قربانی شدن توسط رقیب ناظر بر فراست وی در بازبینی خطبه های نماز جمعه آیت الله خامنه ای در 29 خرداد سال 88 بود. با توجه به حمایت تمام قد و شاید لازم التصریح آیت الله خامنه ای از احمدی نژاد در آن مقطع و در آن نماز جمعه اکنون که ستاره اقبال محمود کم فروغ شده ایشان هوشمندانه در مقام خرج کردن و نقد کردن آن سرمایه برآمده بود!
تحریک و تعمد احمدی نژاد در عصبانی کردن رقیب ناظر بر این برآیند بود که به اعتبار صراحت رهبری در تائید وی در سال 88، هرگونه «زدن وی» در معادلات سیاسی بمعنای «زدن رهبری» نظام معنا خواهد شد.
احمدی نژاد هم به اندازه کافی شعور داشت تا بداند سیستم برای تنبیه وی شاید تا مرز گوشمالی وی جلو برود اما به اعتبار نماز جمعه سال 88 و لزوم حفظ شان رهبری، نظام هرگز به جراحی رئیس جمهور از بدنه حکومت (در موقعیتی که مشارالیه مفتخر به تائید آنموقع آیت الله خامنه ای شده) تن نخواهد داد.
گذشته از آنکه بعد از ناکامی احمدی نژاد و عقبه اش در انتخابات مجلس نهم از آنجا که وی از نظر روانی خود را در فرآیند بازی قدرت در فردای پایان دوران ریاست جمهوریش، عنصری تمام شده می دید لذا به «رفتارهای خودزنانه که منجر به اخراج اش از حاکمیت شود» نیز چندان بی تمایل نبود.
فی الواقع احمدی نژاد با زیرکی و باج خواهانه می کوشید سیستم را به یک دو راهی گریزناپذیر برساند:
از طرفی به اعتبار تائید رهبری از خود، با رفتار و گفتار جسورانه سیستم را تحقیر و تسلیم به زیاده خواهی خود کند همچنان که هم زمان بی تمایل نبود تا با گذراندن آستانه صبر سیستم و جراحی و حذفی «مظلوم نمایانه» خود را در قواره قهرمانی ملی که قربانی جنگ عدالت طلبانه اش با اغنیا شد در حافظه توده هائی که کماکان وی را «رابین هود» ضد اشراف فهم و اقبال کرده بودند، تداعی معنا کند. (7)
علی ایحال هاشمی در سوی دیگر جبهه و با گوشه چشمی به احمدی نژاد و رفتارهایش مشغول مدیریت بازی خود برای حضور پر وثوق خود در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو بود.
اظهارات چندی پیش «جواد منصوری» معاونت سابق وزارت خارجه در دوران ریاست جمهوری هاشمی بخوبی موید این مطلب است که هاشمی به اعتبار رویکردهای اقتصادی اش در دوران ریاست جمهوری، خود را از عقبه ای قدرتمند در بخش آریستوکراتیک و بوروکراتیک و تجار صنعتی کشور برخوردار کرده بود که به اتکای این عقبه براحتی می توانست و می تواند هر دولتمردی را در ایران به خاک یا افلاک بکشاند.
منصوری تابستان گذشته در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم با تاکید بر شکلگیری مدیران "قدرت" و "ثروت" در دولت هاشمی اظهار داشت:
«در دوران سازندگی گفتند اگر قرار باشد که دستگاههای اجرایی کار خودشان را انجام دهند، باید آزادی عمل داشته باشند و برای اینکه آزادی عمل داشته باشند، طبیعتا قوه قضائیه باید مقداری نسبت به دستگاههای اجرایی کشور بیتفاوت باشد و لذا در دوره سازندگی عملاً قوه قضائیه نسبت به دولت تعطیل بود. از این رو، در دوره سازندگی مجموعهای از افراد شکل گرفتند که بعداً مدیران "ثروت" و "قدرت" شدند، به گونهای که در واقع "دولت در سایه" یا "دولت ثروتمندان" را تشکیل دادند و آن دولت در سایه همچنان ادامه دارد ... دولتی که شما امروز شاهد هستید، قریب به 60 هزار میلیارد تومان به بانکهای کشور بدهکار هستند و هیچ کاری نمیکنند، زیرا همان طبقه مدیران ثروت و قدرت اینگونه به مقامات و قوای کشور القا کردند که اگر قرار باشد اقتصاد کشور در شرایط مناسب باشد، باید هر کاری که ما میخواهیم، شما انجام دهید و برای ثروتمندان قدرتمند نیز اصلا مهم نیست که چه دولتی سر کار باشد، زیرا آنها به تدریج دولتها را دور میزنند و حتی استحاله میکنند و حتی دولت آقای خاتمی و وزرای ایشان میبینید که در بحث اقتصاد تعیین کننده نبودند.آقای خاتمی در دولت اصلاحات کمترین اطلاعات را در مورد اقتصاد داشت، بنابراین هیچ تاثیرگذاری در اقتصاد کشور نداشت. وزرای اقتصادی هم در اختیار این مجموعه ثروت و قدرت بودند. در دوره آقای احمدینژاد تصور این بود که این مجموعه به هم بریزد ولی اینطور نشد، بلکه این مجموعه آرام آرام دولت را استحاله کردند. دولتی که قرار بود سمبل مبارزه با فقر و فساد و تبعیض باشد»
از سوی دیگر و با افشای مکالمات تلفنی «مهدی هاشمی» فرزند جسور و ناخوشنام هاشمی با عناصری در خارج از کشور مواجه با این واقعیت شدیم که ظرفیتی آشنا در کشور می کوشد تا بمنظور ترغیب بیشتر غربی ها به افزایش تحریم های اقتصادی به نیت به زانو در آوردن و به شکست کشاندن «دولت مورد وثوق رهبر» جهت اثبات تیزبینی و صلاح اندیشی و خیرخواهی و صحت نظر و طبعاً متابعت از آن دُردانه و استوانه و شناسنامه «رنجیده خاطر از خطبه های خرداد 88» بستر را برای «اقبال به منجی» و «ادبار از مخالفان منجی» فراهم کنند!
مهدی هاشمی در بخشی از این فایل صوتی طی گفتگو با نیک آهنگ کوثر می گوید:
«هنوز هم معتقدیم باید به رهبری فشار آورد. این هزینه اش از همه چیز کمتر است ... باید به آنهایی که در داخل کشور در حال جنگ (شهرآشوبی های سال 88) هستند کمک کرد، الان بار بر دوش آنهاست ... حرف هایی که ماها می زنیم، حرف هایی که بابای من زد، از همه حرف های آقایون (اصلاح طلب) تندتر بود. ما تقسیم کار کرده ایم هر کسی کار خودش رو می کند. بابا کار خودش رو می کند... من وظیفه ای برایم تعریف شده که آن را انجام می دهم. دعوای من با بابا اینست که ما باید تهاجمی تر بشویم با اینها ... کارهایی که من کرده ام صد برابر بدتر از سخنرانی های شماهاست و نظام هم می داند که من دارم چه کار می کنم. و اینها هم می دانند اخلال هایی که در زمان رفتن رییس جمهور ایران (احمدی نژاد) به سازمان ملل ایجاد شد، توسط من بوده است و این مساله حتی به تاج زاده و بهزاد نبوی و رضا خاتمی و اینها هم بر خورده است! طرف های من می فهمند که من کی ام و می فهمند من دارم چه کاری علیه نظام می کنم و با من بد هستند ... اینکه من الان بخواهم رو بازی کنم خیلی زود است. البته من حرف های شما را قبول دارم که اقای هاشمی باید فتیله را بکشد بالا. ماها هیچ امتیاز عملی الان نمی توانیم از رهبری بگیریم و خیالت راحت باشد نظام هیچ امتیازی الان به ما نمی دهد»
ایضاً بشهادت کوثر همین آقازاده در جائی دیگر متقاضی تشدید تحریم ها جهت تمهید بستر بازگشت متفوقانه پدرش به قدرت به بهای شکست «دولت مورد وثوق رهبر» می شود:
«یک آقازاده در ۱۳ اکتبر ۲۰۱۰ از تلفن دوبی خود به من زنگ زد و خواست با مقامهای وزارت خزانهداری ارتباط برقرار کنم تا تحریمها علیه ایران افزایش یابد ... این آقازاده که بارها تاکید کرده بود که همه کارهای خانوادهاش هماهنگ انجام میشود، معتقد بود که تحریمها برای ضربه به حاکمیت و دولت بسیار موثر هستند. وقتی از او پرسیدم که چگونه ممکن است فرزند یکی از سران نظام، خواستار افزایش تحریمها علیه نظامی بشود که خود به نحوی جزیی از آن است؟ جواب ساده بود: «خب دیگه...!» وقتی هم بعداً در این باره با یکی از دوستان عضو یکی از اتاقهای فکر واشینگتن حرف میزدم، او نیز تایید کرد که با افرادی دیگر تماس گرفته شده بود»
هر چند در این میان نمی توان و نباید از این واقعیت چشم پوشید که در کنار تمامی شگردهای به شکست کشاندن «دولت مورد وثوق رهبری» صاحب آن دولت نیز در میانه راه نشان داد به اندازه کافی برخوردار از استعداد سرکشی و خود رائی و خیره سری بود تا بتواند آن «شطرنج دوگانه» را «ثـُلاثی» کند!
مجموعاً و در انتها می توان تبیین حجاریان از گزارش 100 روزه و تشبیه هنرمندانه آن با تابلوی «گرنیکای» پیکاسو را بدین گونه بازخوانی کرد که:
وضعیت سیاسی ـ اقتصادی به ارث رسیده از دوران احمدی نژاد با التفات به بی مبالاتی مدیریتی وی، محصول مشترک تحریم های اقتصادی و آثار مخرب آن بر سقف معیشت شهروندان در کنار مدیریت مخرب آنانی است که برای پشیمان کردن «کم التفاتی رهبری به خود در خطبه های خرداد 88» مصمم شدند «ترجیح ایشان» را به هر بهائی ولو تحریم های اقتصادی و کشیدن تسمه از گـُرده مردم، به شکست بکشانند!
با استظهار به چنین پشتوانه ای است که می توان بر این واقعیت اذعان کرد:
هاشمی رفسنجانی در نامه خرداد 88 خود به آیت الله خامنه ای وضعیت و آینده سیاسی ـ اقتصادی ایران در دوران احمدی نژاد را «تیزهوشانه» پیش بینی نکرد. بلکه «خویش کامانه» تـَعیّــُن چنان وضعیتی را «امر» و «تمهید» کرد!
مردانی که بجای «در انتظار تقدیر نشستن» دست به ساختن «تقدیر مطمح نظر خود» می زنند!!!
اکنون و با تفطن به چنین مختصاتی از پرسپکتیو سیاسی ایران برخلاف سعید حجاریان بجای آنکه وضعیت مبتلابه موجود ایران را در تابلوی «گرنیکای» پیکاسو شماسازی کرد می توان مخاطب را به بخشی از «عروسی خوبان» مخملباف دهه 60 هدایت کرد که در آن «مهری» نامزد «حاجی» ضمن برپائی نمایشگاهی از «تابلو نقاشی» های خود، نهایتاً بیننده را در فریمی طلائی در موقعیت یک تابلو قرار داده و ضمن آنکه از منظر «مهری و دو میهمانانش» مستقیم چشم در چشم تماشاچیان به تماشا نشسته در سالن سینما و بالتبع جامعه دارد، با هوشمندی از «مخاطب» می پرسد:
نظرتون در مورد «این تابلو» چیه!!!؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ مقاله شوکران دوم ـ http://sokhand.blogspot.com/2013/10/blog-post_3343.html
2ـ شوکران دوم ـ http://sokhand.blogspot.com/2013/10/blog-post_3343.html
3ـ دامچاله های سیاسی ـ http://sokhand.blogspot.com/2013/09/blog-post_8773.html
4ـ ماجرای هاشمی ـ http://sokhand.blogspot.com/2013/07/blog-post_21.html
5ـ خیز بلند هاشمی ـ http://sokhand.blogspot.com/2012/10/blog-post_2.html
6 ـ گلوله های کاغذی ـ http://sokhand.blogspot.com/2012/07/blog-post_26.html
7 ـ بوف کور سیاست ـ http://sokhand.blogspot.com/2012/05/blog-post_12.html
ایشان همچنین یکم آذر ماه 92 طی دیدار با مردم استان کرمان با مقایسه شرایط روز كشور با سال های پس از جنگ بمنظور تبیین سیاهی های منتجه از عملکرد «گزینه نزدیک تر به رهبری» گفت:
«آن خرابیها معلول یك جنگ 8 ساله بود و در 8 سال گذشته هم شرایطی داشتیم كه در مقابل بدهیهای 12 میلیاردی سال 68، رئیس جمهور از بدهیهای چند صد هزار میلیاردی میگوید كه مطمئناً جبران آنها سالها طول میكشد»
و به تاسی از مراد است که آنک مریدان نیز بمنظور اثبات ذکاوت «استوانه و شناسنامه و ولی انقلاب» وارد میدان شدند از جمله «علی مطهری» شورمندانه در توصیف سجایای هاشمی اظهار داشت:
«ایشان (هاشمی) از اول میگفتند این روش مدیریت کشور غلط است و کسی گوش نکرد. منظورشان خشونت نبود، یک نوع هشدار به دولت بود که قانونگریزی را کنار بگذارد. ایشان یک شاهکاری کرد. تنها کسی که در کشور فریب آقای احمدینژاد را نخورد ایشان بود و گفت او برای کشور خطر دارد. این هنری بود که ایشان داشت و امروز هم روشن شد که حرفهای ایشان درست بوده است»
مطهری تا آنجا پیش رفت که وقتی «حیدر مصلحی» وزیر اطلاعات سابق در پاسخ به ان قلت هاشمی اظهار داشت:
«کسی که خود را پیشگوی حوادث 88 عنوان می کند و می گوید "من گفتم، من بیانیه دادم" در حقیقت پیشگویی نکرده است، ما اطلاعات دقیقی داریم که این آقا در فتنه دست داشته است»
مطهری نیز در مقام دفاع از مراد سیاسی اش گفت:
«در مورد جملهای که گفتهاند آن کسی که حوادث امروز را پیشبینی کرده در فتنه دست داشته، باید بگویم که بهتر است وزیر اطلاعات به این مطلب بپردازند که آیا پیشبینی درست از کار درآمده یا نه؟ به نظرم پیشبینیها درست از کار درآمده و اتفاقا نامه آقای هاشمی به مقام معظم رهبری نامهای تاریخی بود»
اکنون و با این تفاصیل می توان «همه واقعیت» محمول بر انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران را وجدان کرد.
واقع آنست «روحانی» را باید میهمان ناخوانده انتخابات ریاست جمهوری سال 92 محسوب کرد و همه شواهد و قرائن موید آن بود که «هاشمی رفسنجانی» از یک سال قبل در یک وحدت آرمانی و غیر رسمی با طرف خارجی خود را مهیای خیزی بلند و جسورانه جهت اشغال کرسی ریاست جمهوری دهم ایران می کرد تا بدآنوسیله آخرین پروژه ها و منویات و معوقات بجا مانده از ریاست جمهوری قبلی اش را در آخرین فصل از حیات سیاسی اش محقق نماید. (4)
مهر ماه سال 91 به اعتبار تنگ تر کردن حلقه تحریم ها که می توانست بنفع اقبال به هاشمی در قامت منجی در انتخابات تمام شود و قابلیت ژلاتینی و سیالیت شخصیت هاشمی در جذب هم زمان آرای سبزها و سنتی ها و مخالفین رهبری از ورود قطعی هاشمی و پیروزی تضمین شده وی در صورت عدم رد صلاحیت سنی اش در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 خبر دادم. (5) و (6)
پیش بینی پر وضوحی که درک و فهم آن محتاج هوشی سرشار نبود و تنها با رصد کردن رفتار هاشمی و عقبه وی به راحتی می شد آن «خیز بلند» را گمانه زنی کرد!
هاشمی برای ورود و پیروزی تضمین شده اش به انتخابات ریاست جمهوری نمی توانست و نمی خواست ریسک کرده و دست بسته بنشیند و به همین منظور عقبه سیاسی ـ اقتصادی وی در داخل و خارج از کشور طی 4 سال منتج به سال 92 تمام قد کوشیدند تا به منظور اثبات انتخاب اشتباه رهبری از میان دو گانه «اکبر و محمود» با تمام قوا دولت مورد وثوق رهبری را در حوزه اقتصاد بر زمین بزنند. هر چند نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که احمدی نژاد نیز در دو سال آخر و بعد از سرکشی اش در جریان تغییر وزیر اطلاعات تعمداً با واگذار کردن مسئولیت و بی عملی در حوزه اقتصاد در مقام باج خواهی از نظام برآمده بود!
همه شواهد و قرائن موید آن است که احمدی نژاد هوشمندانه اهتمام خود را طی دو سال باقیمانده از دوران ریاست جمهوری از طریق بازی کردن با کارت رهبری صرف باج گیری از نظام از طریق سرکشی و دهان کجی به نُرم های سیاسی حاکم بر مناسبات قدرت در ایران کرده بود.
علی الظاهر محور بازی احمدی نژاد طی این ایام به گروگان گرفتن رهبری نظام بود!
رفتارهای معنادار احمدی نژاد اعم از پاسخگوئی نامتعارف وی در قبال سوال مجلس از خود و به مضحکه و شوخی و استهزا کشاندن و دست انداختن پارلمان، تا انتصاب های مسئله دار و هزینه زای افراد ناخوشنامی مانند سعید مرتضوی و ملک زاده و صدور امریه ژاژخواهانه علیه مجلس به زیر مجموعه دولت مبنی بر استنکاف از قوانین پارلمان، جملگی می تواند حاکی از رفتار از سر سیری احمدی نژاد بمنظور عصبانی کردن حریف و ترغیب ایشان به «زدن وی» بعد از ناکامی در انتخابات مجلس نهم باشد.
استقبال احمدی نژاد از گزیده شدن، زخم برداشتن و حتی قربانی شدن توسط رقیب ناظر بر فراست وی در بازبینی خطبه های نماز جمعه آیت الله خامنه ای در 29 خرداد سال 88 بود. با توجه به حمایت تمام قد و شاید لازم التصریح آیت الله خامنه ای از احمدی نژاد در آن مقطع و در آن نماز جمعه اکنون که ستاره اقبال محمود کم فروغ شده ایشان هوشمندانه در مقام خرج کردن و نقد کردن آن سرمایه برآمده بود!
تحریک و تعمد احمدی نژاد در عصبانی کردن رقیب ناظر بر این برآیند بود که به اعتبار صراحت رهبری در تائید وی در سال 88، هرگونه «زدن وی» در معادلات سیاسی بمعنای «زدن رهبری» نظام معنا خواهد شد.
احمدی نژاد هم به اندازه کافی شعور داشت تا بداند سیستم برای تنبیه وی شاید تا مرز گوشمالی وی جلو برود اما به اعتبار نماز جمعه سال 88 و لزوم حفظ شان رهبری، نظام هرگز به جراحی رئیس جمهور از بدنه حکومت (در موقعیتی که مشارالیه مفتخر به تائید آنموقع آیت الله خامنه ای شده) تن نخواهد داد.
گذشته از آنکه بعد از ناکامی احمدی نژاد و عقبه اش در انتخابات مجلس نهم از آنجا که وی از نظر روانی خود را در فرآیند بازی قدرت در فردای پایان دوران ریاست جمهوریش، عنصری تمام شده می دید لذا به «رفتارهای خودزنانه که منجر به اخراج اش از حاکمیت شود» نیز چندان بی تمایل نبود.
فی الواقع احمدی نژاد با زیرکی و باج خواهانه می کوشید سیستم را به یک دو راهی گریزناپذیر برساند:
از طرفی به اعتبار تائید رهبری از خود، با رفتار و گفتار جسورانه سیستم را تحقیر و تسلیم به زیاده خواهی خود کند همچنان که هم زمان بی تمایل نبود تا با گذراندن آستانه صبر سیستم و جراحی و حذفی «مظلوم نمایانه» خود را در قواره قهرمانی ملی که قربانی جنگ عدالت طلبانه اش با اغنیا شد در حافظه توده هائی که کماکان وی را «رابین هود» ضد اشراف فهم و اقبال کرده بودند، تداعی معنا کند. (7)
علی ایحال هاشمی در سوی دیگر جبهه و با گوشه چشمی به احمدی نژاد و رفتارهایش مشغول مدیریت بازی خود برای حضور پر وثوق خود در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو بود.
اظهارات چندی پیش «جواد منصوری» معاونت سابق وزارت خارجه در دوران ریاست جمهوری هاشمی بخوبی موید این مطلب است که هاشمی به اعتبار رویکردهای اقتصادی اش در دوران ریاست جمهوری، خود را از عقبه ای قدرتمند در بخش آریستوکراتیک و بوروکراتیک و تجار صنعتی کشور برخوردار کرده بود که به اتکای این عقبه براحتی می توانست و می تواند هر دولتمردی را در ایران به خاک یا افلاک بکشاند.
منصوری تابستان گذشته در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم با تاکید بر شکلگیری مدیران "قدرت" و "ثروت" در دولت هاشمی اظهار داشت:
«در دوران سازندگی گفتند اگر قرار باشد که دستگاههای اجرایی کار خودشان را انجام دهند، باید آزادی عمل داشته باشند و برای اینکه آزادی عمل داشته باشند، طبیعتا قوه قضائیه باید مقداری نسبت به دستگاههای اجرایی کشور بیتفاوت باشد و لذا در دوره سازندگی عملاً قوه قضائیه نسبت به دولت تعطیل بود. از این رو، در دوره سازندگی مجموعهای از افراد شکل گرفتند که بعداً مدیران "ثروت" و "قدرت" شدند، به گونهای که در واقع "دولت در سایه" یا "دولت ثروتمندان" را تشکیل دادند و آن دولت در سایه همچنان ادامه دارد ... دولتی که شما امروز شاهد هستید، قریب به 60 هزار میلیارد تومان به بانکهای کشور بدهکار هستند و هیچ کاری نمیکنند، زیرا همان طبقه مدیران ثروت و قدرت اینگونه به مقامات و قوای کشور القا کردند که اگر قرار باشد اقتصاد کشور در شرایط مناسب باشد، باید هر کاری که ما میخواهیم، شما انجام دهید و برای ثروتمندان قدرتمند نیز اصلا مهم نیست که چه دولتی سر کار باشد، زیرا آنها به تدریج دولتها را دور میزنند و حتی استحاله میکنند و حتی دولت آقای خاتمی و وزرای ایشان میبینید که در بحث اقتصاد تعیین کننده نبودند.آقای خاتمی در دولت اصلاحات کمترین اطلاعات را در مورد اقتصاد داشت، بنابراین هیچ تاثیرگذاری در اقتصاد کشور نداشت. وزرای اقتصادی هم در اختیار این مجموعه ثروت و قدرت بودند. در دوره آقای احمدینژاد تصور این بود که این مجموعه به هم بریزد ولی اینطور نشد، بلکه این مجموعه آرام آرام دولت را استحاله کردند. دولتی که قرار بود سمبل مبارزه با فقر و فساد و تبعیض باشد»
از سوی دیگر و با افشای مکالمات تلفنی «مهدی هاشمی» فرزند جسور و ناخوشنام هاشمی با عناصری در خارج از کشور مواجه با این واقعیت شدیم که ظرفیتی آشنا در کشور می کوشد تا بمنظور ترغیب بیشتر غربی ها به افزایش تحریم های اقتصادی به نیت به زانو در آوردن و به شکست کشاندن «دولت مورد وثوق رهبر» جهت اثبات تیزبینی و صلاح اندیشی و خیرخواهی و صحت نظر و طبعاً متابعت از آن دُردانه و استوانه و شناسنامه «رنجیده خاطر از خطبه های خرداد 88» بستر را برای «اقبال به منجی» و «ادبار از مخالفان منجی» فراهم کنند!
مهدی هاشمی در بخشی از این فایل صوتی طی گفتگو با نیک آهنگ کوثر می گوید:
«هنوز هم معتقدیم باید به رهبری فشار آورد. این هزینه اش از همه چیز کمتر است ... باید به آنهایی که در داخل کشور در حال جنگ (شهرآشوبی های سال 88) هستند کمک کرد، الان بار بر دوش آنهاست ... حرف هایی که ماها می زنیم، حرف هایی که بابای من زد، از همه حرف های آقایون (اصلاح طلب) تندتر بود. ما تقسیم کار کرده ایم هر کسی کار خودش رو می کند. بابا کار خودش رو می کند... من وظیفه ای برایم تعریف شده که آن را انجام می دهم. دعوای من با بابا اینست که ما باید تهاجمی تر بشویم با اینها ... کارهایی که من کرده ام صد برابر بدتر از سخنرانی های شماهاست و نظام هم می داند که من دارم چه کار می کنم. و اینها هم می دانند اخلال هایی که در زمان رفتن رییس جمهور ایران (احمدی نژاد) به سازمان ملل ایجاد شد، توسط من بوده است و این مساله حتی به تاج زاده و بهزاد نبوی و رضا خاتمی و اینها هم بر خورده است! طرف های من می فهمند که من کی ام و می فهمند من دارم چه کاری علیه نظام می کنم و با من بد هستند ... اینکه من الان بخواهم رو بازی کنم خیلی زود است. البته من حرف های شما را قبول دارم که اقای هاشمی باید فتیله را بکشد بالا. ماها هیچ امتیاز عملی الان نمی توانیم از رهبری بگیریم و خیالت راحت باشد نظام هیچ امتیازی الان به ما نمی دهد»
ایضاً بشهادت کوثر همین آقازاده در جائی دیگر متقاضی تشدید تحریم ها جهت تمهید بستر بازگشت متفوقانه پدرش به قدرت به بهای شکست «دولت مورد وثوق رهبر» می شود:
«یک آقازاده در ۱۳ اکتبر ۲۰۱۰ از تلفن دوبی خود به من زنگ زد و خواست با مقامهای وزارت خزانهداری ارتباط برقرار کنم تا تحریمها علیه ایران افزایش یابد ... این آقازاده که بارها تاکید کرده بود که همه کارهای خانوادهاش هماهنگ انجام میشود، معتقد بود که تحریمها برای ضربه به حاکمیت و دولت بسیار موثر هستند. وقتی از او پرسیدم که چگونه ممکن است فرزند یکی از سران نظام، خواستار افزایش تحریمها علیه نظامی بشود که خود به نحوی جزیی از آن است؟ جواب ساده بود: «خب دیگه...!» وقتی هم بعداً در این باره با یکی از دوستان عضو یکی از اتاقهای فکر واشینگتن حرف میزدم، او نیز تایید کرد که با افرادی دیگر تماس گرفته شده بود»
هر چند در این میان نمی توان و نباید از این واقعیت چشم پوشید که در کنار تمامی شگردهای به شکست کشاندن «دولت مورد وثوق رهبری» صاحب آن دولت نیز در میانه راه نشان داد به اندازه کافی برخوردار از استعداد سرکشی و خود رائی و خیره سری بود تا بتواند آن «شطرنج دوگانه» را «ثـُلاثی» کند!
مجموعاً و در انتها می توان تبیین حجاریان از گزارش 100 روزه و تشبیه هنرمندانه آن با تابلوی «گرنیکای» پیکاسو را بدین گونه بازخوانی کرد که:
وضعیت سیاسی ـ اقتصادی به ارث رسیده از دوران احمدی نژاد با التفات به بی مبالاتی مدیریتی وی، محصول مشترک تحریم های اقتصادی و آثار مخرب آن بر سقف معیشت شهروندان در کنار مدیریت مخرب آنانی است که برای پشیمان کردن «کم التفاتی رهبری به خود در خطبه های خرداد 88» مصمم شدند «ترجیح ایشان» را به هر بهائی ولو تحریم های اقتصادی و کشیدن تسمه از گـُرده مردم، به شکست بکشانند!
با استظهار به چنین پشتوانه ای است که می توان بر این واقعیت اذعان کرد:
هاشمی رفسنجانی در نامه خرداد 88 خود به آیت الله خامنه ای وضعیت و آینده سیاسی ـ اقتصادی ایران در دوران احمدی نژاد را «تیزهوشانه» پیش بینی نکرد. بلکه «خویش کامانه» تـَعیّــُن چنان وضعیتی را «امر» و «تمهید» کرد!
مردانی که بجای «در انتظار تقدیر نشستن» دست به ساختن «تقدیر مطمح نظر خود» می زنند!!!
اکنون و با تفطن به چنین مختصاتی از پرسپکتیو سیاسی ایران برخلاف سعید حجاریان بجای آنکه وضعیت مبتلابه موجود ایران را در تابلوی «گرنیکای» پیکاسو شماسازی کرد می توان مخاطب را به بخشی از «عروسی خوبان» مخملباف دهه 60 هدایت کرد که در آن «مهری» نامزد «حاجی» ضمن برپائی نمایشگاهی از «تابلو نقاشی» های خود، نهایتاً بیننده را در فریمی طلائی در موقعیت یک تابلو قرار داده و ضمن آنکه از منظر «مهری و دو میهمانانش» مستقیم چشم در چشم تماشاچیان به تماشا نشسته در سالن سینما و بالتبع جامعه دارد، با هوشمندی از «مخاطب» می پرسد:
نظرتون در مورد «این تابلو» چیه!!!؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ مقاله شوکران دوم ـ http://sokhand.blogspot.com/2013/10/blog-post_3343.html
2ـ شوکران دوم ـ http://sokhand.blogspot.com/2013/10/blog-post_3343.html
3ـ دامچاله های سیاسی ـ http://sokhand.blogspot.com/2013/09/blog-post_8773.html
4ـ ماجرای هاشمی ـ http://sokhand.blogspot.com/2013/07/blog-post_21.html
5ـ خیز بلند هاشمی ـ http://sokhand.blogspot.com/2012/10/blog-post_2.html
6 ـ گلوله های کاغذی ـ http://sokhand.blogspot.com/2012/07/blog-post_26.html
7 ـ بوف کور سیاست ـ http://sokhand.blogspot.com/2012/05/blog-post_12.html
۲ نظر:
اگر چه جدید نبود و قبلا این مطالب را جداگانه نوشته بودید اما جمع آنها مفید بود. جدا حکایات صدر اسلام جلوی چشم انسان رژه می رود. بنده از هاشمی و دار و دسته اش توقعی نداشتم و از بچه هایش که برای کسب قدرت خود حاضرند مملکت را به آتش بکشند هم توقعی نبود. اما خیانتی که احمدی نژاد با لج بازی ها و یک دندگی هایش به جریان عدالتخواه کرد واقعا قابل جبران نیست. اصلاح طلبان که همه نوکر و مواجب بگیر هاشمی هستند. امثال ولایتی هم که نشان دادند چطور بلدند در دفتر آقا کار کنند ولی در بزنگاه انتخابات به نفع هاشمی بازی کنند. محسن رضایی هم که با آن تیم رسانه ای اش (تابناک) نشان داده است چه خواهد کرد. این وسط کی می ماند؟!
آخرین پاراگراف را شاهکاری مهندسی ازجنس مکتوبات قلم ثقیلی چون حجاریان است و لاشک عرضه ای بلامنازع برای خود حجاریان بوده برای نوازش چشمانش.آوردن قابی طلایی وچشم نواز درمقابل تابلوی دهشتناک گرنیکاشاهدی براین سخن وجملاتی ک فحوای درونی ساده باظاهری آهنین دارند.
وچشم نوازبرای عام ،شماره گذاری فریمهای فیلمیست بدون ویرایش برای قاب گذاری توسط سرویراستاری همچو سجادی.
هاشمیون راازابتدا ک درکتابهای درسی هم مفرحانه درگشت وگذاربودند میشناسیم.آن وقتها من تنهاشهری که دیده بودم زادگاهم بود.ولی اینان ب مثابه طیری مواج همه جا دان بودند...
ارسال یک نظر