در فرهنگ لغات Nostalgia را معادل «دلتنگی برای وطن» یا «احساس غربت» تعریف کرده اند.
معادلی که رسائی لازم جهت بیان دقیق مفهوم مستتر در واژه را ندارد.
از آنجا که وطن مفهومی انتزاعی است لذا قبل از آنکه این واژه مشتی خاک و کوه و کتل و دشت و دمن را افاده معنا کند که از حیث ذات و محتوا مشترک الشکل در جغرافیای جهانی است. یا قبل از آنکه برای این واژه برآیندی از مجموعه فرهنگ و ارزش های مشترک یک جمعیت بالنسبه همگون را مراد کنیم. می توان وطن را در قامت یک خاطره جمعی شادکامانه از کامیابی ها و سرخوشی های فرد در مراحل زندگی فهم کرد.
بنا بر چنین تعریفی وطن حکم کشتی بی لنگری را پیدا می کند که برای فرد «هر کجا حال خوشی هست» همان جا در مقام لنگرگاه فهم و اقبال می شود.
بنابراین استماع ضجه ـ مویه ها و ... ناله های جانسوز برخی غربت نشینان را هرگز نباید به حساب «دلتنگی برای وطن» یا «عشق به میهن» و یا «وطن دوستی» و ایضاً «هموطن دوستی» معنا کرد.
نوستالوژی در واقع «تکیدگی روانی» یک مهاجر است که نتوانسته در غربت مدارج رشد و ترقی و موفقیت و کامیابی را طی کند. این نتوانستن می تواند دلائلی متعدد داشته باشد اعم از «بی لیاقتی» یا «بی بضاعتی» یا «بی سوادی» یا «بی امکانی» یا «بی فرصتی» یا «ناتوانی در گویش به زبان کشور محل اقامت».
در مجموع وقتی فرد هجرت کرده بنا به هر دلیلی نتوانسته و نمی تواند در غربت با کسب موفقیت و کامیابی و طی مدارج ترقی برای خود، خاطره شادکامانه ایجاد کند بصورت قهری ضمن ابتلا به سرخوردگی در حسرت خاطرات خوش و کامیابی های پیشین اش در وطن و در جمع هم زبانان و یاران و هم دلان اش مبتلا به تکیدگی روانی بوتیمار گونه می شود.
به همین دلیل آن دسته از مهاجرانی که با تکیه بر توانمندی ها و شایستگی ها و بایستگی ها و اعتماد بنفس شان توانسته و می توانند در غربت خوش بدرخشند و برای خود خاطره جمعی شادکامانه بیآفرینند هرگز مبتلا به غم غربت یا همان نوستالوژی نشده و نمی شوند و سالها با سرخوشی و شادکامی در کشور محل اقامت نوین شان بدون کمترین احساس دلتنگی یا شوریدگی زندگی می کنند.
نوستالوژی فرجام طبیعی و اجتناب ناپذیر افراد ورشکسته به تقصیری است که مایلند تقاص ناتوانی و بی عرضگی خود در تحصیل و تامین یک زندگی شادکامانه در غربت را از طریق «فرار به گذشته و فرو رفتن در خلسه خاطرات خوش در وطنی که پیشتر و در آنجا بالنسبه از امکان و توان ایجاد خاطره خوش و کامیابی جمعی برخوردار بودند» استحصال نمایند.
نوستالوژیست ها (!) قبل از «غمباد وطن» بینوایانی معذور از بالندگی و باشندگی فاخرانه و شادمانه در غربت اند.
برجسته ترین نمونه از نوستالوژیست ها، کُلنی ایرانیان سیاست ورز(!) در «لـُس آنجلس» آمریکایند.
ایشان عموماً مهاجرانی از نسل نخست مهاجرین بعد از انقلاب اسلامی ایران اند که علی رغم سالها اقامت در آمریکا بدلائلی گوناگون نتوانستند در جامعه نوین محل اقامت شان جذب شوند و شهرت یا مکنت یا درآمد و اعتبار و منزلتی اجتماعی را در اقامتگاه نوین شان کسب کنند .لذا ضمن تجمیع با یکدیگر دست به تشکیل کـُلنی مسمی به «تهرانجلس» زدند که کارش صرفاً بازتولید خاطرات خوش ایشان در دوران پهلوی از طریق رسانه های «لـُس آنجلسی» و بالا رفتن از دیوار کوتاه سیاست و فرو بردن قامت خود در تخیل مبارزینی سیاسی برای بازگرداندن عقربه تاریخ به قبل از سال 57 است.
۳ نظر:
Ahsant bar shoooma
Kamelan doroste
Nemome hayeshan dar london ham hast
شما یک بیمارروانی هستید
ارسال یک نظر