«من سرهنگ نیستم» عنوان فیلم تبلیغاتی حجت الاسلام حسن روحانی است که ظاهراً ریشه در مناظره سوم نامزدهای انتخابات دارد. در آن مناظره بود که بعد از باز شدن بحث اغتشاشات دانشجوئی 18 تیر سال 78 و افشای این مطلب از طرف قالیباف که در سالگرد آن ناآرامی ها دکتر روحانی توصیه به بی اعتنائی نسبت به خواست دانشجویان معترض داشت، روحانی در واکنش و در مقام طعنه به قالیباف گفت:
من سرهنگ نیستم. (اشاره به این که فاقد روحیه و رویکرد و شخصیت نظامی و پادگانی است)
«سرهنگی» کردن در عرصه فرهنگ اصطلاحی بود که برای نخستین بار توسط دکتر عبدالکریم سروش و ذیل اظهارات آیت الله خامنه ای در سال 74 وارد ادبیات سیاسی ایران شد. در آن سال دکتر سروش بعد از آنکه نقدی در باب فقه و فقهای حوزه علمیه نوشت و بعد از واکنش رهبری مبنی بر آنکه: « اینان نیتهای بدی ندارند ولی ملتفت نیستند كه حرف و عملشان چه تبعاتی دارد» سروش در مقام پاسخ اظهار داشت:
«سخن مقام محترم رهبری كه مطاع و متبوع رسالتنویسان هم هست زحمت این سرهنگی كردنها را بحمدالله از سر ملت كم كرد و به منكران باز نمود كه چنین بدبینانه در سخن نیكخواهان ننگرند.»
هر چند بعد از روی کار آمدن سید محمد خاتمی در سال 76 و تکرار برخوردهائی خشن توسط مخالفان تندروی سروش در تهران و چند شهر دیگر ایشان بار دیگر زبان به اعتراض گشود و ذیل نامه ای خطاب به رئیس جمهور از سرهنگی ها در عرصه فرهنگ شکوه و گلایه کرد!
علی ایحال هر چند می توان دکتر سروش را در گلایه های خود از سرهنگی سرهنگان در عرصه فرهنگ مُحق دانست و هر چند ایشان نیز در دامن زدن و ترویج و تشجیع مخالفانش به سرهنگی «بی تقصیر» نبود! اما بدون تردید کمال سفاهت است که بتوان «روحانی» را به اقتفای «سروش» «ناسرهنگ» یا «سرهنگ گــَزیده» محسوب کرد!
جناب آقای روحانی
واقع آن است که جنابعالی برخلاف ادعای خود «سرهنگ» هستید!
بلاشک اگر سرهنگی بمعنای متابعت از مقام ارشد و ترجیح برخورد خشن و انقباظی در حوزه تحت مسئولیت باشد رویکرد جنابعالی در سال هائی که شورای عالی امنیت ملی را در تیول خود داشتید کاملاً سرهنگی بود.
نیم نگاهی به موضع خود در قبال درگیری های دانشجوئی سال 78 و امریه ها و وصایای خود بیاندازید:
«« اهانت به مقام ولایت، اهانت به ملت است. اهانت به ایران است. اهانت به اسلام است. اهانت به مسلمانان است. اهانت به همه آزادگانی است که قلبشان برای ایران به عنوان امالقرای جهان اسلام میتپد، بنابراین این حرمت شکنی نه برای مردم ما و نه برای عاشقان انقلاب در سراسر جهان قابل تحمل نیست ... در کدام کشور جهان، حرکتهای آشوبطلبانه این چنین تحمل میشود اینها خیلی پستتر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم. در کجای دنیا و در کدام کشور و توسط کدام دولت، آشوب، تخریب و بر هم زدن نظم جامعه، تحمل میشود. مگر دولت مقتدر جمهوری اسلامی ایران مسئولین امنیتی نظام، این گونه حوادث را تحمل خواهند کرد. این صبر و متانت، در یکی دو روزه برای این بود که ماهیت این چند صد نفر اوباش به خوبی برای مردم ما روشن میشود و همه به خوبی بدانند اینها چه کسانی هستند و دارای چه ماهیتی هستند ... خوشبختانه اکثر این عناصر در ظرف دیروز و دیشب دستگیر شدهاند. همه این افراد مورد بازجویی قرار خواهند گرفت. در میان این افرادی که دستگیر شدهاند افراد شرور، جنایتکار و سابقهدار، وابسته به گروهکهای معاند و ورشکسته، افرادی که به نوعی از سوی دستهای مشکوک تطمیع شده بودند همه اینها دیده میشوند که در فرصت مناسب ماهیت این افراد به مردم معرفی خواهد شد. بیتردید آنهایی که به آشوب و تخریب اموال عمومی و تعرض به نظام در این چند روز مشغول بودهاند، در دادگاههای صالحه ما محاکمه خواهند شد و طبق قوانین و مقررات به مجازات خواهند رسید ... من فکر میکنم ریشه حرکتهایی این یکی، دو روز اخیر به تحلیل غلط دشمنان انقلاب و مزدورانشان از نظام جمهوری اسلامی و تحلیل نادرست نسبت به هوشیاری و آمادگی ملت بزرگوار و حاضر در صحنه ایران برمیگردد. اولا آنچه که رادیوهای خارجی برای آتش زدن چند اتوبوس برای حمله به چند باجه و کیوسک تلفن، کف زدند و برای عربدهکشی چند نفر شرور امید بستهاند. باید بدانند نظام ما و انقلاب ما یک انقلاب مردمی است، ریشه در اعماق جان مردم دارد مردم خود این انقلاب را به پیروزی رساندهاند. »»
جناب آقای روحانی
قطعاً رویکرد سرهنگانه شما در کسوت دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی و در قبال آن ایام، ما به ازائی قابل فهم و وثوق بود و اولین توقع از «شورای عالی امنیت ملی» تامین امنیتی است که بقول جنابعالی توسط مشتی شرور و جنایتکار و سابقه دار و وابسته به گروهک های معاند و ورشکسته مخدوش شده.
اما پرسش آن است اگر مطابق فرمایش خود می پذیرید حرکت های آشوب طلبانه در هیچ کجای جهان تحمل نمی شود چرا شان سرهنگی خود را اینک و در انتخابات ریاست جمهوری فراموش کرده اید و خود را در میانه همان کسانی نامزد ریاست جمهوری کرده اید که در سال 88 تمامی شهر را در آشوب زیاده خواهی و گستاخی خود به آتش کشیدند؟
جز آنکه قول و فعل «جناب سرهنگ» تحت امر «مقام ارشد» به منصه ظهور می رسد!؟
جناب آقای روحانی
واقعیت آن است که حضور انتخاباتی امروز جنابعالی در عرصه ریاست جمهوری نیز چیزی جز امریه «مقام ارشد» به «سرهنگ تحت امر خود» نمی تواند معنا یابد! حضوری که متاسفانه و مجدداً با تکیه بر فقد حافظه تاریخی نزد نسل جوان و نشستن بر موج هیجان زدگی و احساسات تهییج و تحریک شده ایشان می رود تا بدون تفطن و آشنائی ایشان از «بازی ها و رقابت های پنهان و پیچیده اصحاب قدرت» و بر سر «سهم متوقع شان از کیک قدرت» جامعه را مبتلا به فریبی دیگر در تاریخ تحولات سیاسی ایران کرده و بار دیگر بستر حلول و ظهور یک منجی و قهرمانی ولو مجازی را تمهید نماید!
جناب آقای روحانی
عقب بنشینید و شرط حزم بجا آورید. این «بازی» بازی شما نیست. جنابعالی در قد و اندازه و استاندارد این جدال نیستید!
«قبله عالم» خود نیز دیگر توان مدیریت چنین بازی هائی را ندارد و اگر دوراندیش بود می توانست از ماجرای «رد صلاحیت» نقطه عزیمتی را برای نشستن بر کرسی خوش فرجامی خود در «پائیز پدرسالارش» ابتیاع نماید!
جناب آقای روحانی
سهم شما از این «جنگ پنهان قدرت» چیزی بیش از سهم ژنرال های قبلاً قربانی شده ایشان نخواهد شد!
فراموش کردید «کرباسچی» که زمانی دُردانه و «سنمار» ایشان بود چگونه «روز واقعه» در حسرت حداقل حمایت «پیشوا» در اوین سوخت!؟
بخاطر ندارید حتی «فائزه» نیز از ناحیه مصلحت اندیشی قدرت محورانه «پیشوا» نتوانست حداقل عوائدی از معظم له را بنفع خود در ماجرای روزنامه زن کسب نماید!؟
جناب آقای روحانی
این جنگ پنهان بر سر تصاحب کرسی ریاست جمهوری نیست. ترشح چرک و خونابه از زخمی ناسور و 25 ساله از بعد از تحمیل قطعنامه 598 به امام و سپاه امام است که در عصر سازندگی بدخیم شد و در دوران اصلاحات چرکین شد و اکنون در حال پختن است!
جناب آقای روحانی
برای «اهل دل» چینش نامزدها در مناظره سوم، رزمآیشی بود با آرایشی نظامی که جنابعالی و دکتر ولایتی را در خط مقدم جبهه پیشوا می دیدند و قالیباف و رضائی و جلیلی را بنمایندگی از نسل جنگ در جبهه مقابل و با تحفظ همه بغض ها و غبن ها و اجحاف های 25 ساله گذشته. در این صف آرائی پر غیظ، حداد و غرضی محلی از اعراب نداشتند و خوشبختانه «دکترعارف» نیز ولو با بی اخلاقی مسبوق به سابقه «خاتمی» عاقبت بخیر شد! پیرمرد سلیم النفس تر و دوست داشتنی تر از آن بود که در این نبرد پنهان بتوان وی را مستحق آسیبی دید.
تاسف را باید بر خاتمی خورد که ثابت کرد کماکان ساده تر از آن است تا بتواند مغلوب بازی های زیرکانه «پیشوا» نشود و همان کاری را با «عارف» کرد که سال 84 ناجوانمردانه در حق کروبی مرتکب شد و دبیر مجمعی که خود در آن عضویت داشت و کروبی متحد قدرتمندش بود را به فتانه «پیشوا» فروخت!
فروختنی که بدون تردید تاریخ سیاسی اخیر ایران را مبتلا به تغییری پر هزینه و جبران ناپذیر کرد! در حالی که با کمی خویشتن داری و درایت می توانست با نفروختن کروبی و نشاندن وی بر کرسی ریاست جمهوری ،جامعه ایران را از بختک پیشوا و کابوس احمدی نژاد به سلامت عبور دهد!
آقای روحانی
به آخرین پرده های این «جدال بزرگ» نزدیک می شویم. عقب بایستید و دستار محکم کنید. این قبا بر قامت شما ساز نیست! سهم جنابعالی در این نبرد نهائی چیزی جز شکست نیست. توقع اقبال آرای اکثریت را توهم بدانید و بر فرض بعید از پیروزی در انتخابات چیزی جز له شدن در میانه بازی قدرت نصیب نخواهید بُرد!
در پایان متمنی است زحمتی متقبل شوید و در ملاقات با «پیشوا» سلام اینجانب را خدمت ایشان برسانید و بفرمائید:
روباه خیلی چیزها می داند، اما خارپشت فقط «یک چیز خیلی مهم» می داند!
بیش از این باشد در توفیق مجالست محتمل با پیشوا!
۳ نظر:
سلام آقاي سجادي
امكان داره منبع مواضع آقاي روحاني در مورد وقايع سال ٧٨ رو هم بفرمائيد؟
ممنونم
حسب الامر جناب حامد
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920319000749
سلام آقای سجادی
روحانی رای آورد.
شما سرویس شدید
ارسال یک نظر