۱۳۹۲ خرداد ۱۴, سه‌شنبه

افغانستانی مجازی!




خبرگزاری BBC فارسی روز 14 خرداد «خبر داد» که علی رغم برگزاری مراسم بزرگداشت آیت الله خمینی در کابل تعدادی از جوانان افغانی ضمن تجمع در محل برگزاری مراسم مزبور، مخالفت خود را با برگزاری این جلسه بدلیل ماهیت «بیگانه پرستانه» چنین مراسمی اعلام کردند (!)
نکته جالب توجه در این تجمع اعتراضی پلاکاردهائی بود که در دست این معترضان قرار داشت که بر روی آن نوشته شده بود:
«خودگریزی و بیگانه پرستی بس است»!
بدون مقدمه و سفسطه و تطویل کلام باید به این جوانان گوشزد کرد:
از کدام خود گریزی و بیگانه پرستی حرف می زنید؟
افغانستانی که کل موجودیت و خودیت و رسمیت و اعتبارش را مدیون شیطنت دولت انگلستان در تحمیل «معاهده پاریس» در سال 1235 به حکومت وقت و بی کفایت ایران است و پیش از این و بیش از این تمام تاریخ و جغرافیا و فرهنگ و سنت و عرف و هنجارهای خود را با ایران و در کنار ایران حفاظت و حراست و پاسداری کرده اینک چنان جوانانی از کدام خودیت حرف می زنند؟
اساساً ایرانی که کل تاریخ تمدن 3000 ساله خود را مدیون دین و دین ورزی و رجال دینی و علما و مبارزین دینی اش بوده و اگر دین و علمای دینی را از ایران با آن همه ادعای تاریخ و تمدن و فرهنگ بگیرند چیزی برای بالیدن در اختیارش نمی ماند حال افغانستانی که همواره و در طول تاریخ در ذیل این ایران و با ایران و فرهنگ و تمدن و تاریخ و سنت مشترک بین خود و ایران مانوس بوده و بالیده اینک بر فرض پذیرش درخواست چند جوان خام اندیش که در توهم خودیت، خمینی را بیگانه و خمینی دوستی را خودگریزی معنا می کنند! با پذیرش چنین توهمی آیا چیزی برای افغانستان باقی می گذارند تا جوانان اش بتوانند به آن ببالند؟
خمینی تعلق انحصاری به ملیت ایران ندارد که اکنون چند جوان خام اندیش افغان دلبستگی هم وطنان خود به ایشان را بیگانه پرستی معنا کنند!
خمینی اسم رمز حریت و شجاعت و پارسائی و عزت نفس همه مسلمانان در مقابل اجانبی است که سالها همچون بختک بر جان و مال و هویت و شخصیت مسلمانان چنگ انداخته بودند.
هر چند خمینی به صفت خاستگاه ایرانی بود اما آنچه خمینی را بر تارک اقبال مسلمانان نشاند سلوک ناب مسلمانی ایشان بود که وی را مبدل به قهرمان جهان اسلام کرد.
قهرمانی که ایرانی ها بابت هدیه ایشان به جهان اسلام نه ادعائی کرده اند و نه منتی را بر گردن هم دینان خود از قبال آن دُردانه گذاشته اند. همان طور که پیش تر نیز بابت هدیه کردن سید جمال اسد آبادی شان به جهان اسلام و بویژه جامعه افغان ها ادعائی نداشته و ندارند!


۶ نظر:

Unknown گفت...

با احترام به نظر وقضاوت جناب شما اقای سجادی تحلیل شما کاملایک جانبه واز زا ویه دولت خود به قضیه نگاه نمودید .نباید فراموش نمود که همین مردم مظلوم افغانستان درطی چند دستخوش همین کشور های همسایه از جمله دولت دیکتاتوری ایران قرار داشته وتمام زیربناهای که دراین کشوربود همه توسط دسیسه های انها از بین رفته میپزریم که ایران در چند سال تعداد از محاجرین افغان را در خود جای داد ولی هزار مرتبه منافع خودرا توسط این عمل خود تامین نمود.هزارها افغان در زندانهای ایران اعدام شدند وهنوزهم جریان دارد روند اعدام فراموش نمودید که صدها افغان هدف گلوله های سربازان ایرانی در مرز قرار گرفتند ومثل این هزار بدبختی را بالای مردم مظلوم افغان وارد کردند درحال حاضر صدها موسسه جاسوسی در افغانستان بنام خیریه فعالیت دارد که هیج کار موثر را ما از آنها شاهد نبودیم به روی نوسنده های افغان اگر بخاطر داشته باشید اسید پاشاندن واز قبیل این هزار درد دیگر به این مردم وارد کردند وهمیشه این کشور که در حالت ضعیف بودند قرارداشت وسیله خود قرار دادند.به هرحال از دید یک طرفدار دولت خود به مسله نگاه نکنید لطفابالای واقیعیت ها پانگذارید درکشور یک متل خوب وجود دارد که دشمنی پاکستان بهتر است از دوستی ایران که کاملا درست است.ممنون

داریوش سجّادی گفت...

جناب فضلی بر فرض صحت فرمایشات جنابعالی اینها چه ربطی به بیگانه انگاری خمینی توسط چند جوان افغان دارد. آن حکومت های ایرانی هم که در طول تاریخ خون ملت افغان را در شیشه کردن قبل از افغان ها خون ملت خود را در شیبشه کرده بودند و از همین جا هست که خمینی برای شما و ما مبدل به نقطه عطف می شود. در مورد برادران افغان که در ایران اعدام شده اند متاسفانه نمی توان این واقعیت را کتمان کرد که ایشان در کنار ایرانیان درگیر با قاچاق مواد مخدر اعدام شده اند اما چرا نیمه پر لیوان را نمی بینید که بسیاری از برادران افغان شانه به شانه ایرانیان در جنگ 8 ساله با صدام جنگیدند و شهید هم دادند؟ هم چنان که بیش از 30 سال است که بالغ بر 1 میلیون افغانستانی در ایران میهمان ایرانیان اند هر چند می پذیرم در طول این سالها اجحاف هم در حق میهمانان بسیار شده اما به هر حال کشوری بوده که خود تا بن دندان مشکل داشت و درگیر جنگ و تبعات جنگ بود هر چند خدمات برادران افغان در جنگ و بازسازی بعد از جنگ در ایران نیز نه قابل کتمان است هم چنانکه شایسته تقدیر هم هست. به هر حال جغرافیا و تاریخ و دین مشترک ما و شما را ملزم به برادری و برابری کرده و خمینی می تواند فصل مشترک و افتخار مشترک برای ایرانی ها و افغانی ها و همه مسلمانان باشد

قاسم قاموس گفت...

جناب سجادي، شما دچار توهم شديدي هستيد. من در باره اين يادداشت شما در صفحه فسبوكم يادداشتي گذاشته ام. شما در همينجا هم با عنوان "افغانستاني مجازي" به اين بشر توهين كرده ايد. البته شما تقصيري نداريد. اين از برتري طلبي انسان ناشي مي شود كه متاسفانه در شما هم وجود دارد. شما به بيگانه خطاب كردن خميني تاخته ايد در حالي افغاني در همه سالهاي مهاجرت و تا همين حالا هم در ايران يك اتباع بيگانه است. اگر اطلاعي نداريد. سري به دفاتر اتباع بيگانه در شهرهاي ايران بزنيد تا واقعيت جمهوري اسلامي ايران براي تان روشن شود. باز هم اگر روشني بردار باشيد كه من بعيد مي دانم. حالا چگونه است افغاني در ايران بيگانه است اما ايراني در افغانستان بيگانه نيست؟!
كدام منطق اين را مي پذيرد؟
و خيلي مسايل ديگري كه حوصله مطرح كردن يكايك آنها نيست.

ناشناس گفت...

آقای سجادی لطف نموده این نوشته را بخوانید تا قضیه برای تان واضح شود.
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2013/06/post-589.html

ناشناس گفت...

... اگر دین و علمای دینی را از ایران با آن همه ادعای تاریخ و تمدن و فرهنگ بگیرند چیزی برای بالیدن در اختیارش نمی ماند ... ؟؟؟!!!
نمونه ای از این علمای دینی : تختی، امیر کبیر، فراهانی، دلواری، مزدک، مازیار، حافظ، سعدی، فردوسی، رازی، فارابی و از همه مهم تر فردوسی و کورش کبیر
--------------------------
--------------------------
... آنچه خمینی را بر تارک اقبال مسلمانان نشاند سلوک ناب مسلمانی ایشان بود که وی را مبدل به قهرمان جهان اسلام کرد...
جناب سجادی همین سلوک ناب محمدی بود که کشتارهای سال 60 و 67 و نیز ادامه جنگ و کشته شدن هزاران جوان ایرانی و مسلمان را تنها برای رسیدن به نیات داخلی مطمح نظر رفسنجانی ( به استناد خاطرات حضرت آیت الله منتظری در ) توجیه کرد ؟
راستی ببخشید دو واژه ایران و اسلام را در کنار هم استفاده کردم چرا این روزها گویا برای شما از هر دشنامی بدتر است.

سینا گفت...

با سلام و درود فراوان خدمت جناب سجادی.
پرسشی را که این دوست عزیز در مورد کشتارهای سال 60 و 67 از شما پرسیده اند را به خاطر دارم چندین بار دیگر از شما پرسیده شده است و بدون جواب مانده است. خواهشمند است لااقل برای یک بار هم شده پاسخی به آن بدهید تا با نقطه نظر جناب عالی نیز در این زمینه آشنا شویم. چرا که با توجه به اینکه نقش آیت الله در آن اتفاقات غیر قابل انکار است مطمئنا باید پاسخ بسیار منطقی ای باشد که نگذاشته است از حب شخصیت فرهیخته ای مثل حضرت عالی به امام، ذره ای بکاهد

با تشکر