۱۳۹۲ تیر ۲۵, سه‌شنبه

راه ها و کژراهه ها!



بالغ بر 40 سال پیش «علی شریعتی» به درستی معتقد بود:
درد امروز جامعه ما «بی سوادی» مردم ما نیست! «نیم سوادی» روشنفکرها و تحصیل کرده های ماست!
بر سیاق «دکتر» معتقدم دغدغه امروز ما نیز حرکت بر مسیر اعتدال و احتراز از افراط و تفریط نیست!
مصیبت ما تندروی و یا کندروی نیست تا تشفی خاطرمان را در اعتدال بجوئیم.
درد ما «رهروی» و «کجروی» است.
ماجرای ما ماجرای اصلاح طلب و اصولگرا نیست.
گسلی است به قامت تاریخ در حد فاصل پاکی و پلیدی و پوچی!
به تعبیر همان دکتر:
به هر حال سه ره پیداست:
«پلیدی» «پاکی» و «پوچی»
سه راهی که پیش پای هر انسانی گشوده است،
و تو یک کلمه نامفهوم و وجودی بی‌ماهیتی و «هیچی» که بر سر این سه راه ایستاده‌ای.
تا ایستاده‌ای، هیچی. چون ایستاده‌ای، هیچی.
یکی را انتخاب می‌کنی، براه می‌افتی،
و با انتخابت راه «رفتن»ات را «خود»ات را انتخاب می‌کنی و معنی می‌شوی.
به بیان شاعرانه اخوان ثالث:
سه ره پیداست:
نوشته بر سر هر یك به سنگ اندر
حدیثی كه اش نمی خوانی بر آن دیگر
نخستین : راه نوش و راحت و شادی
به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی
دو دیگر : راه نيمش ننگ ، نیمش نام
اگر سر بر كنی غوغا ، و گر دم در كشی آرام
سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام
... من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی كه می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمانه هر كجا، آیا همین رنگ است؟

هیچ نظری موجود نیست: