۱۳۹۲ مرداد ۹, چهارشنبه

نه می بخشم ـ نه فراموش می کنم!

گزاره «می بخشم اما فراموش نمی کنم» بدعت زشتی بود که بنام «نلسون ماندلا» در تاریخ بشریت ثبت شد و جبراً و تبعاً به اعتبار والائی شان و حرمت شخصیت ماندلا متاسفانه اعتبار و حجیت پیدا کرد.
ماندلا هر چند با استواری و رشادت 27 سال از عمر خود را در راه مبارزه با رژیم نژاد پرست پرتوریا به جفا در زندان گذراند اما علی رغم موفقیت خودش و جنبش ضد آپارتاید در به زانو درآوردن دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی ارزنی ایشان حق نداشت تا بر سالها ظلم و جنایات نژاد پرستان با شعار عوامانه «می بخشم اما فراموش نمی کنم» قلم اغماض بکشد!
هر چند مجاهدت 27 ساله ماندلا الی الابد بر تارک مبارزات حق جویانه سیاه پوستان خواهد درخشید اما همه آن مجاهدت ها قاصر از آن است تا ماندلا را به جایگاهی بنشاند تا از موضعی شخصی بتواند جنایات نژاد پرستان در حق میلیون ها نفر از سیاهان را بنام خود مصادره کرده و مالکانه برای همه آن جنایتکاران و جرائم و شناعات شان حکم برائت صادر کند!
مگر تضیع دد منشانه و جنایتکارانه حقوق مشروع و انسانی سیاه پوستان آفریقای جنوبی میراث پدری ماندلا بود تا ایشان بتوانند بدون اعاده حق و با ثمن بخس قلم اغماض بر روی آن همه جنایت بکشد.
گذشته از آنکه اگر عفو و بخشش آن هم در این سطح نازل و ناعادلانه، امری ممدوح و اخلاقی است. چرا چنین بخشایشی تنها از جانب مظلومان پسندیده است و «قدرتمندان جنایتکار» از این قاعده مستثنی اند!؟
چنانچه مُرجح است تا قاعده «می بخشم اما فراموش نمی کنم» در دعاوی خونریزانه و ستمگرانه بین طرفین «ظالم و مظلوم» و «جنایتکار و قربانی» لحاظ شود چرا نوبت به طرف ظالم و غاصب و غالب که می رسد سقف آسمان می تپد و جانیان و جباران برخوردار از رانت و استثنا می شوند!؟
نمونه برجسته آن برخورد کینه ورزانه و انتقام جویانه و تمام ناشدنی دولتمردان آمریکا با اشغال سفارت آمریکا در پائیز 58 تهران است!
گیریم ملت ایران از سر اغماض و اهمال چشم خود را بر روی تمام جنایات آمریکا در کشورش در دوران پهلوی می بست!
گیریم ایرانیان کودتای 28 مرداد 32 آمریکا علیه نخست وزیر مشروع کشورشان را که منجر به حاکمیت 25 ساله نظام کودتائی پهلوی و تسلط نامشروع آمریکا بر مقدرات و منویات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه شان شد، بلند نظرانه می بخشیدند ولو آنکه فراموش نمی کردند!
آیا آنک که ملت ایران بعد از 35 سال به گروگان گرفته شدن خود و کشورشان توسط حکومت تحت امر و تیول آمریکا از بهمن 57 به بعد که تصمیم گرفتند روی پای خود بایستند چرا 34 سال است که ایالات متحده آمریکا برای یک لحظه هم دست از شرارت و جنایت علیه ایشان و نظام شان برنداشته اند و یگانه خاصه خرجی شان هم صرفاً یک ابراز تاسف (و نه عذرخواهی) وزیر خارجه وقت شان بابت آن کودتای کثیف آن هم با تاخیری 50 ساله بود!؟
اگر با یک «ابراز تاسف» بی خاصیت، ملت ایران موظف است همه آن جنایات گذشته آمریکائیان را «ببخشند ولو آنکه فراموش نکنند!» چرا نوبت به واشنگتن که می رسد «آب سربالا می رود» و ایشان حاضر نمی شوند تا تن به قانون طلائی «بخشیدن و فراموش نکردن» دهند!؟
34 سال است که به بهانه اشغال سفارت آمریکا، دولتمردان آمریکائی از «زمین و زمان» و «یمین و یسار» بهانه می جویند و قانون وضع می کنند تا به هر مستمسکی منصوبین نسبی و سببی دیپلمات های گروگان گرفته شده شان را برخوردار از جریمه های میلیونی بابت اشغال سفارت آمریکا کنند! و کینه ورزانه هر آنچه از تهدید و تحریم و جنگ و کودتا بود بر سر ملت ایران ریخته و می ریزند؟ اما وقتی نوبت به «بخشیدن و فراموش نکردن» ایشان می رسد در مقام استماع مبتلا به ثقل سامعه می شوند!؟
ماجرای «فلطسین» هم نماد چنین بی آزرمی تاریخی است.
اولویت در ماجرای فلسطین دعوا بر سر مظلومیت ملت فلسطین و اعاده حقوق تضیع شده ایشان نیست؟
موضوع و محل مناقشه در خاورمیانه مجازات و تنبیه بابت جنایات و توحشات و قتل عام ها و خون ریزی های یک «حکومت جعلی» طی 60 سال گذشته است ولو آنکه تک تک فلسطینی ها اینک همه آن جنایات را ببخشند و فراموش بکنند یا نکنند!
در روز قدس اولویت قبل از دفاع از مظلوم اعتراض به ظلم و مبارزه با ظالم است.
روز قدس ایوان تاریخ جهت صدور کیفرخواست از جانب وجدان بیدار انسانی در مذمت جنایات رژیم صهیونیستی و نژاد پرست اسرائیلی است!
در ماجرای فلسطین مدعی العموم وجدان های بیداری بشری در محکومیت جنایات نژاد پرستان صهیونیستی استد! حال فلسطنیان طوعاً یا کرهاً ببخشند یا نبخشند!
مسئله فلسطین گیریم از حیث «جغرافیای جُرم» مسئله ای فلسطینی باشد.
مسئله فلسطین گیریم از «حیث ملی» ربطی به دیگران نداشته باشد!
اساساً ولو با فرض پذیرش «فلسطینی بودن مسئله فلسطین» و تفویض حق بخشش یا عدم بخشش به ایشان و تن دادن به این گزاره منحط آمریکائی که This is your problem اما از حیث «جنبه عمومی جرم» مدعی العموم که «وجدان های بیدار انسانی است» نمی تواند و نمی بایست ببخشد خصوصاً آنکه مجرم بدون ابراز تنبُه، تجری در جنایت هم می کند!
گذشته از آنکه «دفاع از مظلوم و ستیز با ظلم و ظالم» بیش و پیش از مظلوم نوازی و ظالم ستیزی، ممارست در تهذیب نفس و ستیز با عافیت طلبی و بی حسی و بی غیرتی و بی شرفی و انفعال و سیب زمینی مسلکی و اثبات انسانیت و مسئولیت پذیری و مشق حُریت و خویش پالائی فردی است.
استنکاف از فریاد برائت و شوریدن بر ظلم و ستم ظالمان و ستمگران، بلاهت و «گاو مسلکی» مدرن در تن دادن به خیش ظالم بر گرده های خود با توجیه «ببخش و فراموش نکن» است.
نفرت از ظلم هم حق است و هم وظیفه!
اخلاق قائم به حق است. نه «خوش خـُلقی» لزوماً و بالذات ممدوح است و نه «بد خـُلقی» لزوماً و بالذات مذموم!
کمال هر کدام نشستن در جای خود و در زمان شایسته خود است.
خوشروئی با ظالم قبل از آنکه افاده معنای «مبادی آدابی» باشد ترشروئی با مظلوم است.
خـُلق تنگی با ظالم و ترشروئی با ظلم و جنایت همان قدر واجب و ممدوح است که خوش خـُلقی با ظلم و ظالم و جنایت به همان اندازه مکروه وواجب المذمت!
فریاد اعتراض علیه اسرائیل، اثبات خود و موجودیت خود و شرف و انسانیت و حـُریت و گاو نبودن خود است!
روز قدس روز فریاد اعتراض علیه تمامیت و کلیت ظلم و جنایت در جهان است.
روز قدس روز برائت از تخدیر و تحمیق بزک شده « ببخش و فراموش نکن» است.
جنایت و تجری در جنایت را نه باید و نه می توان بخشید و نه باید و نه می توان فراموش کرد!
روز قدس پژواک گزاره «نبخشیدن و فراموش نکردن» ظلم ظالمان و جنایتکاران است.
بالغ بر ده سال پیش خطاب به «کالین پاول» وزیر خارجه وقت ایالات متحده ذیل مقاله «حق نفرت» تصریح داشتم:
«« ... برای عشق ورزيدن صدها دليل می تواند موجود باشد، اما برای نفرت ورزيدن تنها يک دليل هم کفايت می کند! اکنون پرسش اينجانب بعنوان يک شهروند ايرانی از جنابعالی که سالهاست دولت کشور اينجانب را تحت فشار قرار داده تا ايشان را متقاعد و يا مجبور به عشق ورزیدن به دولت نژاد پرست اسرائيل نمائيد آنست که:
در جهان آزاد و دمکراتيک وعده داده شده شما چگونه می توان مالک احساسات خود بود؟ آيا قرار است در اين جهان آزاد، خشم و مهر خود را نيز در ذيل تيول مبانی ليبرال دمکراسی آمريکائی قرار داده و مطابق با خواست و منافع ايشان اشگ ريخته و لبخند بزنيم؟!
آيا لیبرال دمکراسی شما قرار است مسلمانان را از يگانه حق باقيمانده شان هم مسلوب الاختيار کند؟ »»
اکنون نیز با ابرام بر همان باورها بر این صراحت تاکید می ورزم که:
آزاده گان جهان
در رویاروئی با ظلم ظالمان و ستم ستمگران:
نه ببخشید و نه فراموش کنید!







۵ نظر:

ثابت قدم گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

خوبه که تو حتی یک روز از عمرت را در زندان نگذرانده ای و گرنه خواستار اعدام همه مردم می شدی درک روح بزرگ ماندلا در توان موجود حقیری چون تو نیست

ناشناس گفت...

آقای سجادی
این ها که فحش و بد و بیراه می گویند خودشان از آن قماشی هستند که کمترین گذشتی از حقوق خود نمی کنند و برای یک جای پارک با همسایه سال ها جر و بحث دارند حالا چون بخشش از کیسه همسایه است حاتم طائی شده اند و صحبت از بخشش می کنند.
ما نه فراموش می کنیم جنایات آمریکا را در حق ملت مان و نه می بخشیم. خیلی زیبا نوشتید.
موفق باشید.

Kambiz Khan گفت...

Hazrate Sadjjadi,
I hope you are not dissuaded or disappointed by unfair and rude comments offered on your weblog. They are merely a froth who would disappear with the incoming wave! Don't forget, many believe in stupidity as a virtue. That is the only virtue they have!! Keep going. Ayyaam Bekaam

ناشناس گفت...

mersi javan mard hagha ke farzandeh on phlevan (lote) haste shereh madarat halalat bad ke hagh ra faryad megoye dr in donyayeh vahshe
dorod o 1000 dorod br shoma
hagh negahdareh shoma bad