وحدت آرمانی اصلاح طلبان حول ریاست جمهوری حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی به شکلی اجتناب ناپذیر شروع به تکیدن و واگرائی کرده.
این واگرائی محصول «پیروزی مشاعی» حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری است. واگرائی که آغاز آن از هم اکنون قابل رویت شده و محتملاً با معرفی کابینه روحانی سرعت نیز خواهد گرفت.
مشاع بودن پیروزی انتخابات 24 خرداد ماه مانع از آن شد تا هر کدام از جناح ها بتوانند سهم و وزن و نقش واقعی خود در موفقیت تصاحب کرسی ریاست جمهوری توسط «روحانی» را باسکول کنند.
همین ابهام منجر شد تا هر کدام با مصادره بمطلوب کردن «پیروزی روحانی» برای خود و اردوی سیاسی خود سهمی بالا دستی قائل شوند.
هیجان زدگی محمد خاتمی در قطعی فرض کردن گزینه مطمح نظرش برای وزارت ارشاد (مسجد جامعی) نمونه بارزی از این توهم بود که اصلاح طلبان واقعاً در پیروزی روحانی برای خود نقشی بالا دستی را باور کرده بودند و این تنها برخورد با دیوار سخت واقعیت بود که در کمتر از 48 ساعت توانست خاتمی را محکوم به «Take It Easy» کند و به همان کرسی شورای شهر برای مسجد جامعی قناعت ورزد.
بخش عمده ای از این رفتار اصلاح طلبان طبیعی و قابل فهم است و آن را باید و می توان به حساب بغض ایشان از تضیقات 4 سال گذشته در کنار تصور برخورداری از عشق و اقبال ملی قاطبه ایرانیان به خود گذاشت. علی رغم این و بیرون از خود فریبی اصلاح طلبان واقعیت آن است که انتخابات اخیر تنها یک پیروز داشت و آن «حسن روحانی» بود و تنها کسی که می تواند بشکلی قابل قبول در این موفقیت مدعی باشد شخص هاشمی رفسنجانی است.
(توضیحات بیشتر در این خصوص را در مقاله «پیروز انتخابات» ببینید)
واقعیت تلخی که اصلاح طلبان موظفند به آن تن دهند آن است که با درک نازل محمد خاتمی از بازی پیچیده «هاشمی رفسنجانی» و مُجاب کردن اجباری عارف به کنار کشیدن از عرصه انتخابات که خواسته یا ناخواسته به نفع نامزد هاشمی تمام شد، اکنون اصلاح طلبان باید بپذیرد که از 24 خرداد ماه به بعد و تا اطلاع ثانوی جنبش اصلاح طلبی به کـُما رفته و به حالت تعلیق درآمد و از این تاریخ به بعد بازی کلان سیاسی کشور مُبدل شد به دو گانه «رهبری ـ هاشمی» که در خوش بینانه ترین حالت اصلاح طلبان نقش سیاهی لشکر و گوشت دم توپ را بنفع هاشمی در چالش های پیش رو عهده دار خواهند شد.
هاشمی نیز نشان داده که با چابکی بازی را زودتر از آن که توقع می رفت شروع کرده!
غیبت معنادار هاشمی در نشست روز یکشنبه (30 تیر ماه) سران قوا و مسئولین کشور با آیت الله خامنه ای نشان از آن می دهد که هاشمی در حال دادن این پیغام به رهبری است که «کشتیبان را سیاستی دیگر آمده است» و اکنون که من رد صلاحیت شدم و علی رغم آن جانشینم را با موفقیت و اقبال بالای مردمی رئیس جمهور کردم دیگر نیازی به حضور در مقابل کسی ندارم که برای تائید صلاحیت رفیق 60 ساله اش کمترین واکنشی نشان نداد!
طبیعی است غیبت هاشمی در نشست 30 تیر ربطی به حضور احمدی نژاد نداشت و هاشمی علی رغم کدورت از احمدی نژاد و عدم شرکت در مراسم تنفیذ وی در سال 88 اما بعدها کوتاه آمد و بارها میزبان وی در مجمع تشخیص مصلحت شد.
اما غیبت معنادارش در نشست روز یکشنبه به میزبانی آیت الله خامنه ای بدین معنا می تواند باشد که هاشمی دیگر ضرورتی به نشستن در «کنار رهبری» آن هم در شام آخر رئیس جمهور محبوبش نمی بیند و ترجیح می دهد علی رغم ناکامی اش در تصاحب شخصی کرسی ریاست جمهوری، کمی تامل کرده و در یازدهم مرداد با گردنی افراشته در مراسم تنفید رئیس جمهور مطلوبش و در مقام فرمانده پیروز نبرد 24 خرداد «مقابل رهبری» بنشیند!
۱ نظر:
aali bood
ارسال یک نظر