۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

قانون زلزله!


چند سال پیش و بعد از زلزله بم مقاله ای نوشتم که در آن بر این نکته تاکید کردم میزان تخریب و کشتار در هر زلزله ای نسبت مستقیم با اقتدار قانون و امنیت دارد! (عنوان مقاله را فراموش کرده ام. ممنون می شوم اگر کسی آدرس آن را دارد راهنمائی فرماید)
در آن مقاله آورده بودم ملاحظه آوارهای بجا مانده از زلزله بم نشان دهنده وجود دیوارهای «حمال» و حتی «حائل» 30 سانتی در بناهای تخریب شده است که از نظر فنی نامفهوم است.
دوستانی که در آمریکا زندگی می کنند می توانند بر این واقعیت صحه بگذارند که بر اساس اصول مهندسی حاکم بر صنعت ساختمان سازی در این کشور تقریباً عموم ساختمان های مسکونی در آمریکا از دیوارهائی برخوردارند که با یک یا چند لگد محکم می توان آنها را فرو ریخت! و اکثراً این دیوارها برخلاف سنت معماری در ایران چینه آجر نبوده و عموماً چوب یا گچ اند با پوششی نازک از سیمان و کلاف تور آهنی.
بر همین اساس حتی زلزله های 7 ریشتری و بیشتر هم در آمریکا کمترین میزان تلفات را دارد.
طبیعی است تفاوت سقوط سقف و دیوار چوبی یا گچی بر سر ساکنین آن منزل با سقوط دیوار و سقف آجری با قطر 30 سانت بر سر ساکنان تفاوت مرگ و زندگی است!
در واقع در سنت معماری آمریکائی بجای اهمیت دادن به دیوارهای ضخیم برای منازل اهتمام اصلی صرف قدرتمند کردن فونداسیون و پی ساختمان می شود تا با بروز زلزله ولو آنکه دیوارها فرو بریزند اولاً زیر ساخت منازل مقاومت در مقابل زلزله داشته باشند و ثانیاً زیر دیوار ماندگان نیز بدلیل سبکی دیوارها مواجه با خطری جدی نشوند.
برخلاف ایران که در معماری بیشترین اهمیت به دیوارهای ساختمان و ضخیم سازی آنها داده شده اما چندان دلنگران بالا بردن هزینه برای تقویت فونداسیون ساختمان نیستند.
منطق چنین رفتاری اتکای بر این گزینه دارد که دیوارها را باید قوی ساخت تا مانع از دسترسی سهل سارقان باشد. در واقع دغدغه در چنین معماری دغدغه امنیت است. لذا بنای بیرونی را ضخیم سازی می کنند بمنظور مقاوم سازی جهت بالا بردن امنیت در مقابل خطرات انسانی (!) اما در مقابله با خطرات طبیعی مانند زلزله منطق حاکم در چنان معماری آن است که:
مرگ و زندگی دست خداوند است و اگر تقدیر به زلزله و مردن از این طریق باشد، گریزی از آن نیست! لذا از صرافت خرج بیشتر برای برخورداری از بنای مستحکم تر از حیث زیر بنا جهت مواجهه با پدیده هائی مانند زلزله می افتند!
چرائی این تفاوت معماری در آمریکا و ایران بازگشت به یک عنصر اساسی دارد و آن شدت و ضعف امنیت و اقتدار قانون است!
اگر شهروند آمریکائی بر خلاف شهروند ایرانی در ساختن منزل مسکونی اش بیش تر نگران فونداسیون است تا استراکچر به آن دلیل است که آمریکائی ها وظیفه تامین امنیت در منزل مسکونی خود را محول به قانون کرده اند و قانون و اقتدار قانونی در این کشور جهت تامین امنیت شهروند توسط نیروهای موظف تا بالاترین سطح تامین می شود.
بر همین اساس هم وقتی شهروند ایرانی ترجیح می دهد منزلش ولو فاقد فونداسیون مستحکم اما برخوردار از بدنه ای سنگین و قدرتمند باشد چنین امری ناظر بر ناامنی یا احساس ناامنی از ناحیه اقتدار قانون در مواجهه با سارقان و اشرار قانون شکن است.
برآیند چنان معماری در ایران برخورداری از دژهائی مسکونی بر روی پایه هائی ضعیف است که هر اندازه در مقابل اشرار مستحکم است اما با درصدی خفیف از لغزش فرو می ریزند و زندگانی هائی را نیز فرو می ریزانند!

۲ نظر:

ناشناس گفت...


Dear Mr Sajadi,

In the US, most single family houses are built on a wooden (prevalent in North and East) or steel (more recent) frame, because wood and steel are abundant and cheap. In Iran, most of the Middle East, and North Africa, houses are built using bricks (and in the case of Bam, using mud bricks), because that is the only material available and relatively cheap. In both Iran (especially in the last 20-30 years) and the US, tall buildings are built on a steel frame.

Comparing the sense of security and safety in ones home in the US and Iran is much more complicated: One has to look at crime rates and the sense of security. Guns are readily available in the US, and in most states, one can carry concealed weapons (even to class rooms in colleges in some of them). Western culture is also much more violent than our culture.

ناشناس گفت...

che jaleb man in tafafotha ra nemedanestam
vali man fekr mekonam har keshvari beshtar, az masalehei ke tabeat an mantagheh darad estefadeh mekonad iran khakeh zeyad darad va oropa o amreka chobeh zeyad