۱۳۹۱ شهریور ۷, سه‌شنبه

جیگـــــــرها!



ماجرای ممنون التصویر شدن «خری» عروسکی بنام «جیگر» بدلیل بد آموزی در تلویزیون ایران اگر صحت داشته باشد خالی از ملاحت نیست.

هر چند شخصاً اجراهای «خر مزبور»! را ندیده ام اما با شناخت قبلی از کارهای «ایرج طهماسب» و «حمید جبلی» در خلق عروسک های موفق و سرشناس و دوست داشتنی چون «کلاه قرمزی» و «پسر خاله» می توان «جیگر» را نیز «ندیده» اقبال کرد!
تنها سابقه آشنائی من با «جیگر» به گزارشی باز می گردد که روز گذشته تلویزیون فارسی BBC در مورد ممنوع التصویری این «خر عروسکی» پخش کرد و اتفاقاً با دیدن آن شناختی اجمالی از «جیگر» و بدآموزی محتملی که از اجراهایش می تواند به بیننده انتقال دهد برای اینجانب مستفاد شد.

ظاهراً ماجرای «جیگر» ماجرای خری است که از خر بودن خود و به تعبیری دیگر از هویت و چیستی فعلی اش ناراضی است و برای فرار از این بودن و استتار آن «ناخرسندی از خر بودن» دست به جعل کاراکتری بنام «جیگر» برای خود زده که منطبق با خوشآیند و شخصیت مطلوب و ایده آلش است. شخصیتی که هر چند شاید انطباق و سازگاری با مبانی هویتی و شخصیتی و ذاتی اش نداشته باشد اما بقول آمریکائی ها:
 ?Who cares
مهم آن است که «خر» داستان ما از طریق هم ذات پنداری بین خود با «جیگری» که مایل است باشد به یک انبساط خاطر و خلسه روحی و رضایت روانی می رسد.
جیگر نماد یک روان پریشی آشنا و مسبوق به سابقه در فرهنگ «ذلیل انگاری» نزد اقشاری است که از بنیان های شخصیت سست و متزلزلی برخوردارند و همواره در مقام انکار خودند و خودشان را تکذیب می کنند و بمنظور جبران این حس حقارت می کوشند برای خود جعل هویت کنند.
داستان جیگر داستان «مش حسن» مهرجوئی است که با ابتلا به «این همانی» با گاوش فریاد می زند:
من «مش حسن» نیستم ـ من «گاو مش حسنم»!
همان طور که خره طهماسب فریاد می زند من خر نیستم ـ من جیگرم!
داستان جیگر داستان آشنای «کرگدن» اوژن یونسکو است!
داستان جیگر داستان آشنای «الیناسیون» دکتر شریعتی است!
««« تصادفاً داستان «جیگر» بی ارتباط با تلویزیون BBC فارسی هم نیست و بنوعی همان طور که پیش تر در دو مقاله «کلاه قرمزی ها» و «آفتاب پرست ها» اشاره کرده بودم مثل ایشان مشابه آن رندی است که سالها هویت و اصالت بومی خود را گم کرده و در یابش و بازتعریف آن هویت گمگشته آدرس عوضی می دهد! با این مضمون که ما ایرانی ها متمدن ترین، باهوش ترین، زیباترین، پیشرفته ترین و البته غربی ترین هائیم! ایرانی که بغایت متمدن و پیشرفته و آلامد است و تنها یک مشکل دارد و آن اینکه اساساً وجود خارجی ندارد و صرفاً برساخته در ذهنیت ایشان است.
همان کاری که پاسبان چشم و ابرو مشکی و دژم و سیه چرده معروف در «نون و گلدونه» مخلمباف کرد و در گزینش «نوجوانی خود» پسرکی خوش سیما و سفید رو و زاغ بور را بجای خود برگزید و با اصرار می کوشید مخملباف و دیگران را متقاعد کند در کودکی واقعاً چنان زیباروی بوده!»»»

نمونه برجسته تر آن تجربه یکی از مخبران اناث BBC فارسی است (فرناز قاضی زاده) که دو سال پیش در وبلاگش نوشت:
وقتی فرزندش در مواجهه با دیگر هم کلاسی های مسلمان اما مقیدش در لندن برخوردار از پرسش شده و از مادرش پرسیده:
مگر ما مسلمان نیستیم پس چرا نماز نمی خوانیم؟
مادر مزبور در مقام حل مسئله، فرزندش را منتقل به یک مدرسه مسیحی کرده (!) و طبعاً تصور کرده صورت مسئله را نیز موفق شده پاک کند غافل از آنکه تنها در حال انتقال «خود جیگربینی» اش به فرزندی است که در دورانی به سر می برد که لزوماً باید تحت مشاورت پدر و مادر مبانی هویتی و شاکله شخصیت اش با اتکای بر ملاطی استوار برای ورودی اجتناب ناپذیر به جامعه در آینده ای محتمل «با اعتماد بنفس» شکل بگیرد.
طرفه آنکه وقتی در همان تاریخ از ایشان پرسیدم چه پاسخی به پرسش فرزندتان دادید؟ مشارالیه تنها تغیـّـُر کرد و ظاهراً از یادآوری یا انعکاس این تصویر به خود که شما «جیگر» نیستید و بکوشید «خود» باشید و شخصیت فرزند تان را نیز سالم پی ریزی کنید به زبان بی زبانی و اما عصبانی به اینجانب فریاد زد:
ما جیــــــــــــــــگریم!

علی رغم همه اینها، معلوم نیست چرا «جیگر» باید ممنوع التصویر شود در حالی که با ذکاوت به اثبات رسیده در کاراکتر سازی های «طهماسب» و «جبلی» منطقاً می توان انتظار داشت تا ایشان با ظرافت و با توسل به «جیگر» آنومی قدیمی و آشنای «خود دیگربینی» منتج از «خود حقیربینی» تاریخی و هویتی کسری قابل اعتنا از ایرانیان را با زبان کودک و عروسک آسیب شناسی کنند.



آفتاب پرست ها:
کلاه قرمزی ها:

۲ نظر:

Unknown گفت...

این خبر هم مثل بسیاری از اخبار دیگری که در سایت های سبز سر در می آورند دروغ بود!

ناشناس گفت...

tamameh karkonaneh bbc jegaran bavar koned!!! motasefaneh
khosh-halam ke dorogh bod va beshtar khosh-haltaram ke elam kardand ke dr haleh sakhtaneh film hastan