۱۳۹۲ آذر ۱۷, یکشنبه

وادادگی سیاسی!


جنبش سبز و شهرآشوبی هایش در سال 88 هر اندازه امنیت و منافع ملی ایران را بخطر انداخت اما نمی توان منکر آن شد که آن غائله عاری از برکت هم نبود و لااقل موجبات سرند ناخالصی ها و عریانی ناصادقی ها و شناخت ناشناختی بخشی از مدعیان اصلاحات از مبانی و مفاهیم و مصادیق بدیهی بُن مایه انقلاب اسلامی و اسلام خمینی و نظام برآمده از این دو شد!
اظهارات اخیر دکتر علی شکوری راد عضو حزب مشارکت بمناسبت درگذشت «نلسون ماندلا» سند مُسَجّلی از بضاعت مُعـَوّج ایشان و طیف همفکران ایشان با عمق و ژرفای مبانی معرفتی اسلام و انقلاب اسلامی است.
سندی که شوربختانه یادآور آن گوشزد رندانه و تلخ و واقع بینانه دکتر شریعتی بود که:
«پیروزی قبل از خودآگاهی فاجعه است!»
محل نزاع بازگشت به آن بخش از اظهارات دکتر شکوری راد دارد که در تمجید از «نلسون ماندلا» ابراز داشتند:
« این بزرگمرد کسی بود که در جهان امروز، پیام صلح و دوستی داد و مبارزات خود را با خردمندی و عقلانیت به پایان برد و برای مردم کشور خود آزادگی و دموکراسی را به ارمغان آورد. اگر نلسون ماندلا مسلمان نبود، اما آ‌موزه‌های اسلامی را در وجود او بیش از کسانی می‌توان یافت که ادعای اسلام دارند اما با آموزه‌های اسلام بیگانه‌اند. او راستگو و امانت‌دار بود و به مردم خدمت می‌کرد و صلح را به جنگ و آزادی را به بند و گرفتاری ترجیح می‌داد. اگرچه خود را مسلمان نمی‌نامید، اما بر اساس آموزه‌های قرآنی و رسول خدا (ص) و علی (ع) عمل می‌کرد ... من نمی‌توانم تأسف خود را از اینکه چنین شخصی به رحمت خدا رفت، پنهان کنم و اینکه می‌بینیم برخی از کج‌اندیشان و کسانی که جنگ‌طلبی هویت آنها و خشونت‌ورزی طریقه آنهاست نمی‌توانند منافع ملی را تشخیص دهند و برای مبارزی مثل نلسون ماندلا درود بفرستند و به جای این کار شروع به تخطئه او کردند و می‌گویند او یک انقلابی بود اما نهایتاً سازش کرد. ماندلا می‌تواند برای جوانان جهان و کشور ما الگو باشد»
چنین اظهاراتی موید این واقعیت گریز ناپذیر است که کسری از رهبران جنبش اصلاح طلبی ایران قبل از پایمردی در اصلاح طلبی بشدت به شناخت توام با باور عقلی از مبانی اعتقادی اسلام محتاجند.
هر چند چنین اظهاراتی خالی از سابقه نیست و شیخ السفرای چنین کژتابی هائی از اسلام و تاریخ اسلام را می توان منسوب به «اکبر گنجی» کرد که بسیار پیش تر از شکوری راد مقاله «خون به خون شستن محال آمد» را در تاریخ مطبوعات ایران بنام خود سند زد!
آنچه گنجی در آن تاریخ ادعای کشفش را داشت همانی است که امثال آقای شکوری راد امروز و با تاخیر و با استناد به سلوک و شعار معروف ماندلا (ببخش اما فراموش نکن) متقاضی آن از طریق الگو برداری جوانان ایران از رهبر فقید آفریقای جنوبی شده اند!
گنجی در آن تاریخ با پناه گرفتن در گارد «اسلام رحمانی» منادی کلمه حق یراد بهاالباطلی شد که گوهر کلامش آن بود:
خشونت دامن زننده به خشونت است و خون را با خون نباید شست. همان طور که کشته گان «جنگ احد» محصول خشم و کینه و انتقام و خون خواهی بازماندگان کشته گان «جنگ بدر» بودند!!!
هر چند در همان تاریخ نقد های بسیاری در نفی بدآموزی مقاله «خون به خون شستن محال آمد» تحریر شد اما ناب ترین حرف را می توان در کلام اخیر حجت الاسلام «هادی غفاری» دید که اظهار داشت:
«گنجی فردی است که بدون فرهنگ دینی بزرگ شده و تربیت اسلامی ندارد»
قدر مسلم اظهارات غفاری را نباید طعنه محسوب کرد و پیشینه و خاستگاه گنجی نیز موید بی اطلاعی و شناخت معوج وی از آموزه های دینی است در غیر این صورت باید می فهمید در هیچ کدام از غزوات و سریه های رسول الله عنصر کینه و خشم و نفرت و انتقام موضوعیت نداشت تا اینک گنجی و ماترک گنجی بکوشند با قرائت رحمانی از دین صلح دوستی و خشونت ستیزی را بنام خود یا امثال ماندلا «برای اسلام» سند بزنند!
سالها پیش نیز که «تونی بلر» نخست وزیر وقت انگلستان در فردای عملیات تروریستی یازده سپتامبر با عجله خود را به آمریکا رساند و یک شبه عالم و زاهد شد و طی سخنرانی در کنگره از موضع اسلام شناسانه مشابه امروز و دیروز آقایان فرمود:
«اسلام دین صلح و رحمت است»
به سهم خود و تکلیفاًً از ایشان پرسیدم:
«« آیا نخست وزیر انگلستان می خواهند دین ما مسلمانان را به خودمان بیآموزانند!؟
خیر جناب نخست وزیر! اشتباه به عرض تان رسانده اند!
اسلام بالذات دین صلح طلبی نیست! هم چنان که اسلام بالذات دین جنگ طلبی هم نیست. در اسلام «مهر و کین» ، «جنگ و صلح» فاقد اصالتند و طریقیت دارند و نه موضوعیت! اینها بالذات فاقد محوریت و اصالتند و آنچه در اسلام بالذات برخوردار از اصالت و ارزش است «عدالت خواهی» و «حق طلبی» است.
گوهر اسلام برای نیل به این دو (حق و عدالت) هر کجا لازم باشد توصیه به جنگ و جهاد عقیدتی و نه کینه جویانه کرده و می کند!هم چنان که هر کجا هم که لازم دیده امر بر صلح و دوستی و مودت داده و می دهد»» (1) و (2)
این کمال کوته اندیشی و فقد بضاعت دینی است که مجاهدت های حق طلبانه و عدالت خواهانه در تاریخ اسلام را در سفسطه ها و مغلطه ها و تخطئه ها و خوانش های مضیق و خویش کامانه و بزک کرده، مستوره و مصادره کنیم!
آقای شکوری راد که ماندلا را به اعتبار جهد و اهتمامش در جنبش ضد تبعیض نژادی الگوی جوانان ایران معرفی و پیشنهاد می کنند مگر غافلند که 14 قرن پیش تر از ماندلا این محمد ابن عبدالله بود که با ندای توحید بر تارک جنبش برابری طلبی انسانها نشست!؟
آقای شکوری راد (ایضاً امثال گنجی ها) که با ترشروئی بر «خشونت و کین ورزی» به استقبال عطوفت و مهر ورزی می روند و ماندلا را در مقام الگوی رحمانیت به جوانان پیشنهاد می کنند عنایت دارند که برای جوان شیعه صدها ماندلا نیز به اندازه تار موئی از علی ابن ابیطالب ارزش ندارند که 14 قرن پیش از ماندلا در نبرد خندق درس اخلاق در کشتن بدون بغض و کینه را در ماجرای «عبدود» به دنیا داد!؟
اگر تا این اندازه تحت تاثیر جنبش «ببخش و فراموش نکن» جناب ماندلا قرار گرفته اید دیگر چرا 1400 سال است در سالگرد فاجعه کربلا در مقام خونخواهی «حسین» (ع) اشک ریخته و حسرت خورده و نوبه و استغاثه می کنید!؟
یک بار و برای همیشه با تاسی به تک فرمان «ماندلا» یزید و اصحاب یزید را در آن شناعت عظمی ببخشید ولو آنکه فراموش شان نفرمائید!
گذشته از آنکه چرا امثال آقای شکوری راد روی دیگر سکه «ماندلا سالاری» را نمی بینند!؟
هر چند ماندلا و مجاهدت ایشان بر علیه نظام آپارتاید غیر قابل انکار و شایسته تکریم است اما مگر می شود خود را به جهالت زد و متوجه کوبیدن نامتعارف بر طبل «ماندلا سالاری» توسط ائمه جهانی ظلم و جور و جنایت نشد!؟
مگر می شود ندید یا نخواست که دید، رندان در حال مصادره خشونت و تفکیک خشونت به «خشونت خوب» و «خشونت بد» اند!؟
مگر می شود منکر قرائت اصحاب قدرت جهانی از «ماندلا سالاری» شد که با لطائف الحیل و با تظاهر به خیراندیشی و مسالمت جوئی در حال انتقال و تزریق این پیغام به دنیایند که:
«« ای محرومان و مظلومان و رنجبران و مستضعفان و ستمدیدگان و مستمندان جهان!
اگر بر حسب تصادف مبارزات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه و حق جویانه تان علیه ما و مظالم ما به موفقیت رسید آنگاه تاسی به «ماندلا» کنید و ما را ببخشید ولو آنکه نتوانید فراموش مان کنید!!!
خشونت بد است ـ اما برای شما!!!
حق انحصاری استفاده از خشونت تنها تعلق به ما دارد و ما اجازه انحصاری داریم تا در برخورد با شما بدون پروا اعمال خشونت کنیم و بکـُشیم و بدریم و جنایت کنیم اما اگر احیاناً شما بر ما پیروز شدید:
لطفاً ببخشید ولو آنکه نمی توانید فراموش کنید»» (3) و (4)


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


1ـ مقاله نفرین بودا

http://dariushsajjadi.blogspot.com/2013/05/blog-post_3737.html

2ـ وقتی دژخیم می گرید!

http://dariushsajjadi.blogspot.com/2013/05/blog-post_3677.html

3ـ مقاله خشونت بد ـ خشونت خوب

http://sokhand.blogspot.com/2013/12/blog-post_7917.html

4 ـ مقاله نه می بخشم و نه فراموش می کنم

http://sokhand.blogspot.com/2013/07/blog-post_31.html



۲ نظر:

ناشناس گفت...

باورهای مذهبی اشخاص نمیتواند بار سیاسی و عقلانی داشته باشد ، به ویژه آنکه طرف بحث را در فضای خشن مذهبی قرار میدهند و حقانیت باور های خود را طلب میکنند .
بیش از یک میلیارد مسلمان در جهان هستند که بخش اعظم آنها ماجرای حسین ابن علی را نه تنها باور ندارند که عمل وی را تشویش اذهان دانسته و معتقدند رفتار حسین ، موجب نافرمانی و آشوب شده است .
مهم این است که داریوش سجادی که ادعای روشن فکری دارد ، در هیچ یک از مطالب خود نتوانسته است بدون هزینه کردن شخصیتهای مذهبی ، دلیل منطقی دیگری عنوان کند و معتقدم اهداف ایشان بیشتر سیاسی است و نتونسته است بعنوان یک تحلیلگر بانی روشنگری هموطنانش گردد.
نلسون ماندلا پس از آزادی ، بارها اعتراف نموده است که بعنوان یک سیاستمدار ، جایگاه جهانی ندارد و در مقایسه با شخصیتی چون مهاتما گاندی که ابداع کننده ی شیوه ی عدم خشونت بوده است ، هیچ بنظر میرسد.
او اضافه کرده است که در طول اسارت خود به حقایقی برخورده است ، که به او ثابت شده ظلمی که به مردم روا میشود ، بیشتر بدلیل نادانی خود مردم است . او با این عقاید اگر در مقابل ظلمهائی که به او شده است ، گذشت نموده ! بدون فکر و درک او نیست و فردی در حد داریوش سجادی نمیتواند درکی از آن داشته باشد . متأسفم که باید بگویم داریوش سجادی برای دکترین نلسون ماندلا جایگزینی ندارد جز آنکه از احساسات بخشی از مردم سو استفاده کند .

ناشناس گفت...

omedvaram khoda omreh javdan be shoma bedahad EY PEDAREH azez
emroz besyar sargarddan bodam az in hameh tablegh va sar o seda to tv oropa va amreka khele khele tajob kardam ,, sargardan bodam az in hameh taref va tamjed ke in ha dr bareh MANDELA mekardan
ta mesleh hamesh amadam khaneh pedareh azezam va dalelash ra fahmedam
MERSE PEDAREH AZEZAM MOCHAKERAM man 1ky ra aram karde az in hameh tajob pedar dosetan daram
fahmedam mandela vaslehe ast barayeh in khonkharan va adamkosh-h na chezeh degare
mandela ta moghey khob bod ke dr barabareh in jenayat karh vastad bad motasefaneh degeh kharab kard