ادامه گفت وگو با مدیریت اندیشکده و تلویزیون هما در خصوص اظهارات آقای نبویان در قبال مذاکرات اتمی ژنو.
بخش های نخست این گفتگو را در «اینجا» ببینید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقای یوسفی ـ ضمن پذیرش قانونمندی نظام خلقت در قالب «اشا» اما چنین نگرشی ظاهراً می تواند منجر به یک تقدیرگرائی تاریخی شود.نوعی تقدیر گرائی که استعداد بی عملی و مسئولیت گریزی را دارد.
حتی اگر بپذیریم علی رغم نوشیدن جام زهر توسط امام خمینی تقدیر اللهی یا همان قانون اشا همه مطالبات مشروع و بر حق ایشان را در بلند مدت محقق کرد اما این نمی تواند نافی مسئولیت کسانی باشد که تمهید کننده پذیرش قطعنامه و شرب زهر به ایشان شدند. ظاهراً حرف آقای نبویان هم ناظر بر همین مطلب است و نگرانی خود را از این بابت مطرح کرده که همان تیمی که بستر ساز و تمهید کننده تحمیل قطعنامه 598 به امام شدند مجدداً در پرونده اتمی فعال شده و با در دست گرفتن این پرونده در صدد تمهید جام زهری دیگرند!
از این منظر پاسخ شما چیست؟
پاسخ:
نه این تقدیرگرایی نیست!
نخست اینکه «اشا» یک واژه است. که یکی از معنی آن قانونمندی نظام خلقت است.
ما بخشی از این قانونمندی را با استفاده از گستارپردازی (ریاضیات) ، آوندپردازی (فلسفه) و کارگیری از شگردشناسی (تکنولوژی) رایانه ای، در چهارچوب پژوهِگان های (علوم) نهادشناسی (فیزیک)، کیمیاپردازی (شیمی) و زیستمان شناسی (علوم زیستی) ، به خوبی می شناسیم.
بعنوان مثال ما بر پایۀ دستورنگار (فرمول) های نهادشناسی (فیزیک) می توانیم شمارپردازی (محاسبه) کنیم که:
نیروی (انرژی) برخاسته از شکافت هسته ای (Nuclear Fission) یک آﺧﺸﯿﺞ وارۀ یگانمایۀ پلوتونیم-239 (239Pu) حدوداً MeV207 می باشد.
توضیح:
یگانمایه = یگان+مایه = واحد+ماده = اَتم = Atom
آخشیج = عنصر
آﺧﺸﯿﺞواره = مانند عنصر= ایزوتوپ = Isotope
همانطور که محاسبه بالا تقدیر گرایی نیست، محاسبه پیروزی نگرش «برابری و برادری» بر نگرش «خود برتر بینی» نیز تقدیر گرایی نیست. بلکه علم است و مربوط به علوم اجتماعی می شود که من آنرا بنیان مردمستان شناسی (علوم اجتماعی) ایرانی- اسلامی می دانم.
در واقع اصول دین شیعه که در آموزش های کلاسیک دینی از آن به عنوان «عدل» و «امامت» یاد می شود در پهنۀ مردمستان همان برقراری «برابری و برادری» است.
«عدل» الهی در «اشا» نهفته است و «اشا» الهی حاکم بر پدیدمان (عالم واقعیت) است و این «عدل» و «حاکمیت» در چهارچوب پدیدمان (عالم واقعیات) کاملاً نمایان است.
زیرا که قوانین فیزیکی بخشی از «اشا» است و در گسترۀ پدیدمان (عالم واقعیت)، قوانین فیزیکی، یکسان و استثناء ناپذیر، حکم فرماست. پس یکسان بودن و استثناء ناپذیری قوانین «اشا»، نمایانگر «عدل» الهی است و «اشا» در چهارچوب قوانین فیزیکی حکم فرما است. پس «اشا» الهی در سراسر پدیدمان «حاکم» است.
«اشا»» آشکار و دیدپذیر (دیدپذیر=دید+پذیر=قابل رویت) نیست اما راست (حقیقت، آمیغ) است و درست (کامل، بدون نقص، بدون استثناء) است.
با شناختن قوانین فیزیک ما می توانیم از نیروی نهفته در «اشا» بهره ور شویم همانطور که با شناختن قوانین شکافت هسته ای می توانیم از انرژی هسته ای بهره ور شویم و انرژی هسته ای خود نوعی از نیروی نهفته در «اشا» است.
زیستمان (موجودات زنده و محیط زیست ) زیر مجموعه ای از پدیدمان است پس تابع همان قوانین استثناء ناپذیر فیزیکی است. مردمستان (اجتماع) نیز، زیر مجموعه ای از زیستمان است. پس در پهنۀ مردمستان نیز،قوانین یکسان و استثناء ناپذیر فیزیکی حکم فرما است.
به عقیدۀ من، در فقه شیعه غیبت امام دوازدهم، سمبل «اشا»» است. یعنی حاکمی که آشکار و دیدپذیر نیست اما حکومتش راست است و درست است.
قلمرو حکومت امام دوازدهم در گسترۀ مردمستان است و همان گونه که قوانین یکسان و استثناء ناپذیر فیزیکی نمایانگر عدل الهی نهفته در «اشا»» است، همدلی قلوب شیعیان پدیدآورندۀ نظمی یکسان و استثناء ناپذیر است که نماینگر «عدل» الهی نهفته در عشق به امام دوازدهم است.
پس ظهور کامل امام دوازدهم هنگامی میسر می شود که شیعیان با همدلی کامل بستر ظهور را فراهم سازند. آنوقت، در حد اقل می توان گفت که امام دوازدهم با چشم دل، آشکارا بر شیعیان ظهور کرده است زیرا که در آن هنگام:
چون نگه کردند آن سی- مرغ زود
بی شک آن سی-مرغ همان سیمرغ بود
پس اگر، نظم و قوانین بشری در پهنۀ مردمستان با «عدل» الهی نهفته در «اشا» همخوانی داشته باشد، آنوقت انسانها قادر به بهره وری از قدرت «اشا» الهی در پهنۀ مردمستان خواهند بود.
به عقیدۀ من، «عدل» الهی نهفته در «اشا»، در دو بعد کمیتی و کیفیتی در گسترۀ مردمستان قابل درک است. بعد کمیتی که «برابری» است و بعد کیفیتی که همان «برادری» است. و «امام» در فقه شیعه به معنی رهبر است، و او شایسته ترین کسی است که در راستای همخوانی با «عدل» الهی، توانایی رهبری مردم به سوی برقراری «برابری و برادری» در چیدمان مردمستان را دارد. این شایستگی باید استثناء ناپذیر باشد. پس محدود به گروه خاصی نیست.
پس به عقیدۀ من، می توان گفت که دین شیعه در چهارچوب مردمستان فقط یک اصل دارد و آن استواری «برابری و برادری» است.
اکنون، درست بودن اصل «برابری و برادری» را در وجه مشترک بزرگان تاریخ مانند، کوروش کبیر، مزدک، علی ابن ابوطالب (ع)، گاندی، مارتین لوتر کینگ، مرحوم آیت اله خمینی، نلسون ماندلا و .... می توان دید. زیرا که اهمیت بزرگان تاریخ، از دیدگاه طرفدارانشان، تلاش ایشان در راه برقراری «برابری و برداری» در پهنۀ مردمستان بود. پس به عقیدۀ من، این بزرگان تاریخ، بر طبق اصول فقه شیعه، در هنگام رهبری پیروان خود امام بودند.
پس من می گویم که، محاسبۀ پیروزی نگرش «برابری و برادری» بر نگرش «خود برتر بینی» تقدیرگرایی نیست بلکه علم است.
ولی، باید توجه داشته باشیم که ایران حدود 46 سال پیش (July 1, 1968) با امضای قرارداد ان پی تی، تن به پذیرفتن نگرش «خود برتر بینی» زورمندان جهان داد. پس ایرانیان نباید انتظار داشته باشند که در پروسۀ اتمی، می توانند از نیروی نهفته در«اشا» الهی که برخاسته از برقراری «برابری و برادری» در گسترۀ مردمستان است، استفاده کنند.
مگر اینکه ایران بخواهد از ان پی تی خارج شود که در شرایط فعلی راه تحقق آن هموار نیست و تا زمانی که ایران پیشرفت محسوسی در برقراری «برابری و برادری» در ستون های هفتگانۀ مردمستان به دست نیاورده است خروج از ان پی تی مصلحت نیست.
و ستون های هفتگانۀ مردمستان عبارتند از:
1. ستون خویشِمانی (چگونگی پذیرش خود بودن هر کس در گسترۀ مردمستان)
2. ستون زیستِمانی (چگونگی پذیرش نیازهای زندگانی هرکس در گسترۀ مردمستان)
3. ستون فرهیختِمانی (چگونگی پذیرش آداب، آئین و آرزوهای هر کس در در گسترۀ مردمستان)
4. ستون انگارِمانی (چگونگی پذیرش باور های هر کس در در گسترۀ مردمستان)
5. ستون پژوهِگانی (چگونگی پذیرش دسترسی هرکس به آموختن دانش در در گسترۀ مردمستان)
6. ستون رسانِمانی (چگونگی پذیرش پیوند و گفتمان هرکس با دگران در گسترۀ مردمستان)
7. ستون سامانی (چگونگی پذیرش آفرینش هرکس برای بهبود بازدهی و کارایی در گسترۀ مردمستان)
اما برگردیم به تیم زهر خوراننده!
ببینید، برای آقای نبویان نباید فرقی داشته باشد که آیا حامیان مذاکرات هسته ای، همان تیم زهر خورانندۀ قرارداد 598 است یا نه.
اگر ایشان فکر می کند پذیرش محدودیت های هسته ای به ضرر ایران است، پس ایشان باید نظرات خود را به گوش مردم برساند. مهم نیست که چه گروهی پشت سر این سازش است. حتی اگر تیم خود آقای نبویان حامی سازش هسته ای بود، ایشان وظیفۀ اخلاقی داشت که بر پایه استدلال خود با تیم خود مخالفت کند. به نظر من ایشان به درستی به نکاتی اشاره می کنند که باید مورد توجه مسئولین و مردم قرار بگیرند ولی نکات ایشان همۀ جوانب را در نظر نمی گیرد.
اما متصل کردن این نکات، با گروه زهر خوراننده قطعنامۀ 598 باعث گرایش افکار عمومی به سوی زیر سؤال بردن انگیزۀ ایشان می شود. اکنون معلوم نیست که ایشان برای خیرخواهی مردم ایران این نکات را به زبان آوردند یا برای تخریب رقبای سیاسی خود چنین می گویند. و این زیر سؤال رفتن انگیزه ایشان باعث بی توجهی بخشی از مسؤلین و مردم ایران به هشدار های ایشان می شود.
پس در واقع متصل کردن حامیان مذاکرات هسته ای با حامیان پذیرش قطعنامۀ 598 باعث تضعیف استدلال های ایشان می شود.
پرسش:
آقای نبویان با اشاره به مفاد توافقنامه ژنو اظهار داشته اند طرف ایرانی مطابق کلمه (ensure) موظف به متقاعد کردن یقینی طرف های مقابل از غیر نظامی بودن فعالیت های اتمی ایران شده در حالی که در مقابل اعضا 1+5 برای خود از واژه های کشدار و قابل تاویل استفاده کرده اند که همین امر امکان شانه خالی کردن ایشان از تعهدات شان را فراهم می کند. آیا چنین مسئله ای در توافقنامه مشهود است؟
پاسخ:
اشارۀ ایشان به این نخستین جملۀ توافقنامه می باشد که نوشته:
The goal for these negotiations is to reach a mutually-agreed long-term comprehensive solution that would ensure Iran's nuclear programme will be exclusively peaceful.
این واژه دارای مفهوم گنگی است. زیرا که معنی یقین پیدا کردن می تواند دست طرف مقابل را در بهانه گیری باز بگذارد. پس انتقاد ایشان درست است. اما استفاده از این واژه در مقدمۀ این توافقنامه اشکالی ندارد. زیرا که مفاد توافقنامه در واقع تعریف چگونگی به یقین رسیدن است. پس گنگ بودن واژۀ ensure در ادامۀ توضیحات توافقنامه از بین می رود.
از سوی دیگر هم در مقدمه توافقنامه و هم در متن آن ذکر شده که تعهد طرف مقابل چیست. به عنوان مثال در مقدمه نوشته شده:
This comprehensive solution would involve a reciprocal, step-by-step process, and would produce the comprehensive lifting of all UN Security Council sanctions, as well as multilateral and national sanctions related to Iran's nuclear programme.
که خلاصۀ آن رفع کامل تحریم های هسته ای بر علیه ایران است. اما نکتۀ بسیار مهم در اینجا این است که این توافقنامه مخصوصاً تنها در بارۀ تحریم های هسته ای صحبت می کند و هیچ اشاره ای به تحریم های غیر هسته ای نمی کند. پس بر طبق این متن تحریم های جدید ومشابه به تحریم های کنونی، می تواند به بهانۀ های دیگر مانند نقض حقوق بشر، از نو برقرار شوند. زیرا که این توافقنامه حرفی در بارۀ تحریم های غیر هسته ای نمی زند. ایران باید بدون استثناء، اصرار به رفع همۀ تحریم ها داشته باشد. در توافقنامه باید ذکر شود که "برقراری هر گونه تحریمی از جانب P5+1 یا سازمان ملل بصورت اتوماتیک باعث لغو توافقنامه و پرداخت غرامت به ایران می شود". در غیر این صورت این توافقنامه کاملاً بی ارزش خواهد بود.
پرسش:
تا چد حد اظهارات آقای نبویان قابل وثوق است که گفته اند بیشتر ماموران آژانس که قرار است از تاسیسات اتمی ایران بازرسی کنند جاسوسند؟
پاسخ:
به نظر من این حرف ایشان صد در صد درست است. اصلاً این توافقنامه برای قانونی کردن جاسوسی از مجتمع های هسته ای ایران است. اما بحث جمع آوری اطلاعات و استفاده از آن بر علیه ایران یک بحث تخصصی است و اطلاعات من در این زمینه به اندازه کافی نیست که به توانم پاسخ درستی ارائه کنم. بهتر است مسؤلین امنیتی کشور پاسخ این پرسش را بدهند. اما در جایگاه یک شهروند عادی و غیر متخصص چهار نکتۀ به فکر من می رسد که دوست دارم مسؤلین دولتی کمی در این باره اطلاع رسانی کنند.
1. شناسایی تکنولوژی تجهیزات هسته ای ایران.
به نظر من، تکنولوژی هسته ای ایران از طرف مقابل عقب تر است. پس طرف مقابل چیز جدیدی از جاسوسی از ایران نمی آموزند. ولی دلم می خواهد جواب کارشناسان را بشنوم.
2. شناسایی اماکن و ساختمان های مربوط به برنامۀ هسته ای ایران.
من فکر می کنم هم اکنون، این نوع اطلاعات کمابیش در اختیار نهادهای جاسوسی امریکا هست. پس اطلاعات بدست آمده از راه جاسوسی آژانس از اماکن ایران تأثیر چندانی نخواهد داشت. اما شاید در اشتباه باشم. باید در این باره نظر کارشناسان را پرسید؟
3. شناسایی دانشمندان و کارکنان نهاد های هسته ای ایران.
به نظر من، این مسئله خیلی جدی است و ایران باید به دنبال راهی برای جلوی گیری از شناسایی دانشمندان و کارکنان نهادهای هسته ای خود باشد.
4. خراب کاری در تأسیسات ایرانی.
به نظر من، این مسئله نیز باید با جدیت پی گیری شود و ایران باید مفادی را در قرار داد بگنجاند که تضمین کنندۀ جلوگیری از خراب کاری باشد. مثلاٌ اگر هر کشوری مانند امریکا یا اسرائیل اقدام به خراب کاری کند، باید اتوماتیک باعث توقف هرگونه مانیتورینگ و بازرسی از تأسیسات ایرانی توسط آژانس تا آخر مدت توافقنامه شود و آژانس موظف به پرداخت غرامت خراب کاری باشد. در صورت شک به وقوع خرابکاری، اثبات عدم خرابکاری باید به عهدۀ آژانس باشد