۱۳۹۵ مهر ۲۰, سه‌شنبه

نیستان!


برادران نیستانی (مانا و توکا) دو کارتونیستی هستند که با فاصله ای دو ساله دو طرح با مضمونی مشابه اما با سوژه هائی متفاوت را طراحی کرده اند که هر دو طرح قبل از آنکه بتوانند مخاطب را به «ما برون را بنگریم و قال را» دعوت کنند ناخواسته و از طریق هدایت مخاطب به «ما روان را بنگریم و حال را» گوهر و ماهیت اندیشه پنهان طراحان در طرح های مزبور را عریان سازی و در دسترس قرار داده اند.
به عبارت دیگر کارتون مانا نیستانی (مغزهایشان) در کنار کارتون توکا نیستانی (ذهن بیمار) شاخصی قابل استناد از حدیث نفس این دو برادر است که که رغم افاده فروشی و منزه نمائی و اصرار ایشان بر پاک چشمی و پاک مغزی خود، می توان آن را فرار و فرافکنی این دو از واقعیتی ذاتی و عادی در عداد طبایع خداداد نرینگان محسوب کرد. (*)
مانا نیستانی در کارتون «مغزهایشان» کوشیده است تا به استناد یک خبر سازی جنسی توسط نشریات منسوب به جبهه اصولگرایان ایشان را بیمارانی جنسی توصیف کند که در مخیله شان جز سکس و روابط جنسی به چیز دیگری در مناسبات حاکم بین زن و مرد قائل نیستند.
همین مضمون و با همین صراحت در کارتون «ذهن بیمار» توکا نیستانی مشهود است که مستند آن ظاهراً داستان تخیلی ـ جنسی نشریه یالثارات تحت عنوان «سونامی کثیف آلبالوهای جنسی» است و کارتونیست از آن طریق کوشیده تا به سنت برادرش مخیله نویسندگان داستان مزبور و ایضاً جناح مزبور را آغشته به انحرافات جنسی و نگاه صرفاْ جنسیتی و شهوت بازانه به زنان و مناسبات فی مابین ایشان و ناهم جنسان ایشان، القاء و انشاء نماید.
اساساً گوهر و جوهر، کلام و دوات این دو برادر و ایضاً گوهر و جوهر و ادعا و اعراض و اعتراض اسلاف این دو برادر در دیگر حوزه های متباین با جمهوری اسلامی ناظر بر این لُغُز و لن ترانی است که «جمهوری اسلامی چیان» مشتی بیمار جنسی و خود کردگانی اند که به اعتبار ذهن بیمار و نگاه صرفاْ سکشوال و شخصیت شهوتران شان از سوئی مبادرت به عایق بندی و مفصل گذاری در مناسبات آزاد بین زنان و مردان در جامعه می کنند و از سوئی دیگر در تنگنای روحیات شهوترانه و مضیق و ناتوانی های جنسیتی ، حریصانه چیزی جز سکس و نگاه جنسیتی و شهوت جنسی را در مناسبات بین زنان و مردان برسمیت نمی شناسند!
به زعم ایشان حکایت «جمهوری اسلامی چیان» حکایت آن «دست شان کوتاه و خرما بر نخیلان» و نقل آن «زنجیریانی است که مُردار زنان را دوست می دارند و در رؤیایِشان هر شب زنی در وحشتِ مرگ از جگر برمی‌کشد فریاد»!
حکایتی فرافکنانه که در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و در غافلگیرانه ترین شکل ممکن و بصورتی ناخواسته از جائی و از جانب کسی و مستند به رفتار کسی، بی اعتباری چنان محاکاتی مسجل شد که علی الظاهر در نقطه مقابل این متهمین به ناداری و ناتوانی و زن بارگی، بارگذاری و معناشناسی، شده بودند.
ماجرای «دونالد ترامپ» و رسوائی افشای گفتگوهای جنسیتی اش با زنان، مهر باطلی است به دواعی همه آن مدعیان به نظرپاکی و نقض انتساب تردامنان به نظربازی!
قدر مسلم پدیده ای مانند ترامپ را به اعتبار جامعه آمریکا با مناسبات کاملاً آزاد و بدون محدودیت اش بین زنان و مردان و به اعتبار موقعیت و تمکن مالی و مولتی میلیاردی ترامپ نمی توان در عداد کسانی قرار داد که از جوار کمبود منابع مالی یا کمبود منابع سکسی دچار کمپلکس های جنسیتی از نوع اسکوفیلیا ـ Scopophilia (تماشاگری جنسی) و یا پرآپوزیشن ـ Proposition (متلک جنسیتی) شده باشد.
قطعاً فردی در اندازه ترامپ با آن موقعیت مالی آن هم در جامعه پول سالار و شُل اخلاق آمریکا هر آئینه اراده می کرده می توانسته با هر زنی معاشقه و هم بستری داشته باشد. لذا افشاگری فوق را جز هیاهوسالاری بظاهر اخلاق گرایانه و متداول در رقابت های انتخاباتی نمی توان چیز دیگری محسوب کرد و تلخ یا شیرین گویش جنسیتی افشا شده از ترامپ امری استثنا نیست و چنان گویشی امری رائج و دائر در غالب خلوت ها و گعده های مردانه و در جمیع جوامع و جغرافیا و فرهنگ ها ملل و نحل موضوعیت و موجودیت داشته و دارد!
بدین منوال افشای گفتگوی جنسیتی ترامپ را می توان یک سیلی محکم به صورت مدعیان نظرپاکی و متظاهرین به قدیسی و آن «خود جنتلمن نمایان» دروغین محسوب کرد که از موضعی اخلاق محورانه و پارسا کیشانه مشکلات جنسیتی در ایران را محصول تنگ نظری ها و انسدادهای جنسیتی حاکمانی «هورنی» و ناتوان از فهم استعلائی از «زن» توصیف و ترسیم می کردند و می کنند.
ماجرای ترامپ برون ریخت یک واقعیت بود که همه می دانستند اما در بیانش ماخوذ به حیا بودند.
واقعیتی ناظر بر این بداهت که نگاه مرد به زن بیرون از مجامله یا مبالغه یا مداهنه نگاهی بالذات سکس سالار است.
امری که بالذات نه مذموم است و نه ممدوح و تنها چیزی که آن را مذموم یا ممدوح می کند شیوه مرتفع کردن و استحصال اخلاقی یا غیر اخلاقی این نیاز ذاتی و غیر ارادی اما مدیریت پذیر مردانه و تنانه است.
نیازی که جوشش آن در مرد، فقیر و غنی و اصولگرا و اصلاح طلب و باسواد و بی سواد و شهری و روستائی را برنمی تابد و جملگی مانند «ترامپ» اند کز «نیستان» تا ایشان را بُبریده اند؛ از نفریرش «مانایان و توکایان» نالیده اند!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* ـ نگاه کنید به مقاله «زندگی زن و دیگر هیچ» ـ

هیچ نظری موجود نیست: