۱۳۹۵ مهر ۱۶, جمعه

باکره سن تروپه!


مسیح علینژاد را می توان در قامت یک روستازاده شوریده، ناب ترین نمونه از قربانیان سیستمی محسوب کرد که ناآگاهانه در توهم ژاندارک بودگی برای استواری سیستمی می جنگند که ایشان و امثال ایشان را با فریب «خودباشی» به نخستین قربانیان نگاه جنسیتی و هوس بازانه همان سیستم مُبدل می کند.
«ادونیس کمپلکس ـ Adonis Complex» یا عقده «خود زشت پنداری» و «نفرت از بدن و شمایل خود» تالی فاسد نظام «باربی سالاری» است که از بطن آموزه های لیبرالیسم فرهنگی غرب جوشیده و بخش عمده ای از زنانی در عداد علینژاد را آلوده به خود کرده.
زنانی که مقهور پروپاگاندای فریبنده لیبرالیسم فرهنگی، تسلیم بدآیند «زن یعنی تن» شده و گوسفند وار تنانگی خود را حمل بر زنانگی خود کرده و با دهان کجی به خاستگاه خود می کوشند سهم استحقاقی خود در آن «باربی سالاری مطعون» را کامجوئی و جاه جوئی کنند و وقتی با همان استانداردهای شکل گرایانه تلاش خود را وافی به مقصود نمی یابند در «برزخ ادونیس» یا مبتلا به یاس فلسفی و افسردگی روحی (Depression) می شوند و یا آنکه مانند علینژاد تالمات و آزردگی روحی خود را با غلتیدن در عمق یک شیدائی (هیپومانیا ـ Hypomania) و بیش فعالی (Hyperactive) مستوره می کنند.
در مقام مقایسه فیلم سینمائی «باکره سن تروپه» محصول ۱۹۷۶ آمریکا از منتهی الیه ژانر پورنو در سینمای هالیوود قرینه و مشابهت عبرت آموزی از داستان زندگی علینژاد را تصویر سازی می کند.
آنی دخترکی جوان و روستائی که در سودای شغل و سعادت راهی «ریودو ژانیرو» شد اما در تو در توی فساد سازمان یافته «ریو» با بی رحمانه ترین شکل ممکن مبدل به یک طعمه جنسیتی و کالای فاحشگی شد.
علینژاد نیز مشابه «آنی» با سودای دنیائی شیرین تر سال ۸۸ عزم غربت کرد و در شوق مصاحبه با اوباما خوش باشانه درب های کاخ سفید را کوبید اما وقتی نه واشنگتن به ایشان اقبال کرد و نه جنبش سبزش در تهران کامیاب شد آنک نابردبارانه و بی حزمانه کوشید در توهم ژاندارک بودگی و دون کیشوت وار به مصاف آسیاب های بادی برود و در این جنگ خود ساخته جای دوست و دشمن را بد گمارد و زمانی سر بلند کرد که خود را هم فرجام با «آنی» قربانی نظامی می یابد که دیگر انکار کردنش تفی است سر بالا!
فراخوان «آزادی های یواشکی» علینژاد یک قرشمالی مبتذل و اهتمامی مستهجن از تمام شدگی «مسیحی» بود که در تنگنای شیدائی (هیپومانیا ـ Hypomania) می کوشد تنها افتادگی و خلجان های روح زخم دار خود را از طریق «هم جُرم سازی» از میانه زنان ایران، التیام بخشی کند.
جهدی مفهوم با غایتی مذموم بمنظور رویاروی کردن زنانی از جامعه ایران با مردانی از جامعه ایران که در ملتقای خون چکان خاورمیانه در سنگر نخست مبارزه با حرامیان داعش امنیت مثال زدنی کشورشان را برای همه مردان و زنانش، پایمردی می کنند و آنک آن نامردان داعشی در کنار این «نامرد» بابلی هم افزایانه می کوشند تقاص خیره سری ها و خام اندیشی ها و زیاده خواهی خود را با ترویج ضدیت و تقلیل امنیت در ایران استحصال نمایند.


سرکارخانم علینژاد!
خود کرده را تدبیر نیست. فرجام بد انجام تان در هم سگالی با داعشیان علیه ایرانیان حتمیتی از تمام شدگی ناشی از حرام شدگی است!
اما یک نکته را هرگز فراموش نکنید.
کوشش مذموم تان در رویاروی کردن زنان وطن پیشین تان با حافظان و پاسداران سرحدات شرف و امنیت و حیثیت و غیرت و مردانگی در ایران لکه ننگی است بر فرجام مشترک شما و داعشیان هم سنگرتان!
دختران و زنان سرزمین من، برخلاف امروز شما شرفمندانی اند که از باحجاب تا شل حجاب و بد حجاب اش هجای عصمت و نجابت را بکفایت عامل اند.

سرکار خانم علینژاد!
برای قاسم سلیمانی و مردان قاسم سلیمانی که در خط مقدم مهار وحوش داعش سلحشوری می کنند و امنیتی مثال زدنی برای مردان و زنان سرزمین شان را مهیا کرده اند همان دخترکان و زنان ولو شل حجاب نیز حکم ناموس شیعه را دارند.


مراسم تشییع پیکر ۲۷۰ شهید غواص

همان قاسم سلیمانی ها و مردان قاسم سلیمانی و سربازان خمینی و خامنه ای که از سوی دخترکان شل حجاب جوان سرانه لن ترانی می شنوند اگر احدی از داعشیان بخواهند به همین دخترکان ولو شل حجاب چشم طمع و دست تعدی دراز کنند همان سلیمانی ها و سربازان و بسیجیان خمینی و خامنه ای گردن شان را می شکنند.
مطمئن باشید زنان و دخترکان سرزمین من، ولو شل حجابانش برخلاف عاقبت اسف بار شما قدردان مردان و سلحشوران شانند که قهرمانانه در دفاع از سرحدات و نوامیس کشور، جان عزیز خود را فدیه تحصیل امنیت ایشان کرده اند.
برای سلیمانی و مردان سلیمانی و سربازان و بسیجیان خمینی و خامنه ای همه زنان ایران اعم از با حجاب تا بد حجاب، ناموس کشور محسوب می شوند و حراست از ایشان را رسالت خود می دانند و بر این بداهت هم آگاهند اگر امروز این دخترکان در سودا و شوق جوانانه شان، جوانی می کنند دیر یا زود به صرافت ایمان نهفته در دل های پاک شان افتاده و در فردائی محتمل بانوان و مادران نجیب ایرانی را نقش آفرینی خواهند کرد.

سرکار خانم علینژاد!
شما نیز می توانستید فرجامی بهتر از این شناعت را بیآبید. خود نخواستید هر چند اگر عزمی باشد و فراستی شاید باز هم روزی بازگشتید!

هیچ نظری موجود نیست: