اهمیت انتخابات ریاست جمهوری هشتم نوامبر در آمریکا قبل از پیروزی «دونالد ترامپ» که وی را نزد ناظران سیاسی مُبدل به یک معمای سیاسی کرده، متوجه تکانشی است که از ناحیه انتخاب شدن وی بر هرم قدرت سیاسی ـ اقتصادی ایالات متحده وارد شد. تکانشی که آن منظومه را بلافاصله به واکنش واداشت.
این که در فردای اعلام پیروزی ترامپ خبر از فعال شدن «جورج سورس» از طریق دامن زدن به تظاهرات خیابانی و اعتراضی علیه ترامپ در شهرهای مختلف آمریکا داده شد (*) و دست بر قضا مشابه نمونه «ندا آقاسلطان» در تظاهرات خیابانی «پُرتلند» نیز یک نفر به ضرب گلوله افرادی ناشناس مضروب می شود! چنین امری نشان از واقعیتی عریان دارد مبنی بر آنکه اتاق فکری که دامن زننده فتنه ۸۸ در ایران و بحران اوکراین در ۹۲ (**) و ایضاً آشوب در سوریه بود جملگی ذيل یک مدیریت مشترک و با یک راهکار و منشور مشترک تشریک مساعی و تعقیب دواعی می کنند و اکنون کاهنان سایه نشین همان اتاق فکر انگشت اشاره خود را متوجه «سورپرایز هشتم نوامبر» کرده اند.
این که این دواعی چیست؟ و آن داعیان کیستند؟ کلید واژه ورود به «معمای ترامپ» است.
BREAKING : Bitter Soros Hiring Team of FULL-TIME Anti-Trump Rioters to Wreak Havok in America. Here we go again, once again, presumably George Soros is hiring anti-Trump “protesters” to wreak havok. This time their target is in Palos Verdes, California at the Trump Golf location. Here is the Craigslist ad exposing the truth. Surely the lying mainstream media, spearheaded by the Clinton News Network will cover the protests as if they were “organic” and downplay the truth that they are being orchestrated by this radical leftist madman
این که این دواعی چیست؟ و آن داعیان کیستند؟ کلید واژه ورود به «معمای ترامپ» است.
مهم ترین نقطه برای یابش راز این معما را می توان از بطن ضیافت شام ۲۱ اکتبر بنیاد «آلفرد اسمیت» ردیابی کرد.
ضیافتی که هر چند به سنت مالوف ماهیتی کمیک دارد اما در این میان پیرمردی حضور داشت که کمتر می خندید و حین سخنرانی ترامپ دو ردیف پشت سر وی و در پناه دسته گلی از زنبق های سفید آرام نشسته بود و جلسه را زیر نظر داشت.
این پیرمرد خاموش «هنری کیسینجر» سیاستمدار سرشناسی بود که در آستانه ۱۰۰ سالگی هم چنان هوشمندی خود را حفظ کرده و با دکترین های استراتژیک اش طراح اصلی نظم نوینی برای دنیای سرمایه داری شده که می توان از آن تحت عنوان «نو مرکانتلیسم جهانی» یاد کرد.
نو مرکانتلیسمی که با داعیه جهان محوری درصدد است تا مناسبات پول سالارانه را فائق بر جمیع نحله و گرایشات و گرانشات ملی و مذهبی و عقیدتی قرار دهد.
نو مرکانتلیسمی که به گفته قابل استماع «کیسینجر» در آن ماهیت و فردیت و موجودیت یک شهروند قبل از آنکه در گرو شناسنامه و ملیت وی باشد متکی به کارت استخدامی اش در کمپانی های فرامنطقه ای و جهانی است.
در چنان منظومه ای یک انسان حال چه ایرانی یا سومالیائی یا هندی یا آمریکائی قبل از آنکه مفتخر به ملیت اش باشد می بایست به رابطه استخدامی اش با مایکروسافت کمپانی یا جنرال موتورز یا میتسوبیشی یا لاکهید یا دیگر کمپانی های چند ملیتی و بین المللی مستظهر باشد.
به تعبیر بهتر جهان گرائی «Globalization» اسم مستعار «نو مرکانتلیسمی پول سالار و فرامنطقه ای» است که هر انتخاب یا حرکتی که بخواهد بیرون از «قواعد جهانی تعریف شده» آن منظومه طی مسیر کند، به اشاره خزانه داران نشسته در اتاق فکرش با آن خیره سری برخورد شده و در نهایت آن را محکوم به چالش و فرسایش خواهند کرد.
جمهوری اسلامی ایران از منظر این اتاق فکر یکی از اصلی ترین عناصری است که از بدو تاسیس با رویکردی خودباشانه به قواعد آن نظم «جهانی تعریف شده» و «ناعادلانه» دهان کجی کرده و تن به قواعد آن نداده. به همین اتهام است که طی بالغ بر ۴۰ سال گذشته «ایران» در کانون تهاجم و تخاصم این نظام خویش مهتربینانه قرار داشته و با اتهام خودباشی و سرکشی از نظم «کدخدا محور» مجبور بوده تا بیشترین هزینه ها را پرداخت کند.
اوکراین نیز نقره داغ پوتین به اتهام مشابه ایران بود تا از آن طریق این پیغام به دنیا داه شود در گلوبالیزم پول محور راه دومی قابل قبول نیست و در ازای سرکشی مجبور به جورکشی خواهید شد. همین تاوان را نیز بالغ بر ۶ سال است که مبتلابه سوریه ای کرده اند که در دیکته «گلوبالیزیشن» مشق تمکین ننوشته و با ایران سرکش، هم کنشی کرده است.
در این میان دونالد ترامپ نیز متهمی است که صادقانه یا مُحیلانه توانسته در گلوبالیزیشن کدخدا سالار، با رویکرد وطن خواهانه «America First» خود را نزد توده های آمریکائی حاشیه نشین و تنگ دستان نحیف و محروم نگاه داشته شده مورد اقبال و اعتماد قرار دهد و از آن طریق بصورت میهمانی ناخوانده وارد کاخ سفیدی شود که تا پیش از این در انحصار امربرانی از هر دو جناح دمکرات و جمهوریخواه بود که به تداول در خدمت کاهنان آن «اتاق فکر جهانگرایانه» قرار داشتند.
اما این امر را نباید بمعنای رستگاری یا ریختن آب توبه بر سر ترامپ و خواب نما شدن وی جهت پیوستن اش به آرمان «آمریکا برای آمریکائیان» و نشستن در سنگر دفاع از حق محرومان و مستمندان آمریکائی قلمداد کرد.
ترامپ هر چه که هست قطعاً نه یک قهرمان است که عزم دفاع جان نثارانه از کشورش و محرومان کشورش را داشته باشد و نه یک رهبر ایدئولوژیک است تا بخواهد تا آخرین نفس بر سر دفاع از اصول و آرمان های عقیدتی اش با خازنان و سردابه نشینان گلوبالیزیشن پول سالار، همآوردی کند.
ترامپ تنها یک تاجر و تجارت پیشه ای زبردست است که تا اینجای کار با موفقیت توانسته با نشستن بر کانون اقبال توده های فرو دست سهم بزرگی از اتاق قدرت مهتران نظام سرمایه سالار جهان محور را از آن خود کند.
همین مشی تاجر پیشگی یحتمل تا آن اندازه به ترامپ هوشمندی می دهد که بداند چالش با «مهتران مزبور» می تواند تا نزدیکی نقطه جوش برسد اما نباید و نمی بایست از نقطه جوش بگذرد. ترامپ بوضوح می داند گذشتن از نقطه جوش و گذار از آستانه تحمل جبهه مقابل به حذف فیزیکی یا ترور سیاسی وی منجر خواهد شد!
مشی تجارت پیشه ترامپ نیز تا آن اندازه به وی آموزانده که یک بیزینس من «خوب» بیزینس من «زنده» است و به همین دلیل قطعا دنبال قهرمان بازی و شهید سازی از خودش نیست.
ترامپ بدنبال سهم و حقآبه خودش از گلوبالیزیشن پول سالاری است که عرصه را برای «بیزینس خانواده محور» وی تنگ کرده و به این منظور یحتمل تا آنجا رقیب را زیر فشار می گذارد تا ایشان را مُجاب به «انا شریک» کند. هم چنان که جبهه مقابل نیز قطعا خواهد کوشید که عرصه را بر این میهمان ناخوانده تا آنجا تنگ کند تا نهایتاً طرفین در یک نقطه تعادل به راه حل و سهمینه ای مرضی الطرفین برسند.
اعتراضات خیابانی سازماند دهی شده از فردای پیروزی ترامپ را می توان نخستین مسئله سازی برای گرفتن مظنه توان ترامپ و تخمین استقامت وی در این زورآزمائی محتوم تلقی کرد.
گزینه پایمردی ترامپ و متعهد ماندش به آرای متخذه اش در ۸ نوامبر و «رابین هود» بازی وی در مصاف با «پرنس جان» را نمی بایست گزینه محتملی تلقی کرد.
نه ترامپ توان پنهان شدن و مصون ماندن از آفند رقیب در «جنگل شروود آراء متخذه اش» را دارد و نه «پرنس جان» این داستان تا آن اندازه احمق است که خود را مقابل ترامپ فاقد پدآفند بگذارد.
ایرانیان نیز چندان دلنگران ترامپ و برجام و «حالا چی میشه» نباشند.
دونالد ترامپ بهانه است و تا اطلاع ثانوی برای «کاهنان سردابه گلوبالیزیشن» اصل نظام نشانه است تا بیرون و مصون از گزند این میهمان ناخوانده بماند.
دغدغه اصلی ترامپ «داخلی و شخصی» است و یحتمل ۴ سال آینده اگر منجر به «کندی درمانی» نشود ۴ سالی پر چالش در داخل آمریکا خواهد بود. هر چند قطعاً تبعاتش به خارج نیز سرریز خواهد کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ ورود سورس به ماجرا
**ـ گفت و شنود پیرامون ماجرای اوکراین
* ـ ورود سورس به ماجرا
**ـ گفت و شنود پیرامون ماجرای اوکراین
در نگارش این مقاله از رایزنی با ریاست اندیشکده هما نیز استفاده شده و بزودی و بصورتی تفصیلی در همین مورد با ایشان به گفت و شنودی خواهم نشست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر