۱۳۹۵ آبان ۲۷, پنجشنبه

زندگی در ترس!


پایان آبان ماه سال جاری مصادف است با آغاز هجدهمین سال اقامت اینجانب در ایالت آریزونا واقع در غرب ایالات متحده آمریکا.
آریزونا از حیث پراکندگی گونه های اپوزیسیون سیاسی ایرانی به کم سوادترین و در عین حال پر مدعاترین اقشاری از ایرانیان تعلق دارد که علی رغم عمق مطالعاتی قلیل و بضاعت اندیشگی نحیف، در حوزه سیاست برای خود قائل به ساحتی استعلائی اند!
بدون اغراق معدل سواد سیاسی این بخش از اپوزیسیون ایرانی متظاهر به سیاست دانی در آریزونا چیزی در سطح اکابر است که خودفریبانه این نحافت را در زرورقی از جلالت مستوره و پنهان و کتمان کرده و می کنند.
تنها با یک بار مجالست با ایشان به وضوح می توان به بضاعت مزجات این کُلنی مُعوج، تفطن یافت. هر چند نمی توان این واقعیت را نیز نادیده انگاشت که در تحلیل نهائی دنباله این اپوزیسیون در الباقی ایالات متحده نیز در وضعیتی مشابه و رقت آور به سر می برند.
پیش تر در یکی از مقالات خود متذکر این واقعیت شدم که محمد رضا پهلوی هر چه بود لااقل از حیث اپوزیسیون خارج از کشور برخوردار از نیروهائی سنگین وزن و قدرتمندی بود که یک طرفش روح الله خمینی در نجف بود و طرف دیگرش علی شریعتی در پاریس و ایضاً کنفدراسیون دانشجوئی در اروپا و ظاهراً اکنون این از اقبال بلند و یا شاید بی اقبالی جمهوری اسلامی است که اپوزیسیون خارج از کشورش چیزی در قامت «کاریکاتور» است!
علی ایحال چندی پیش فرصتی دست داد تا توسط یکی از دوستان از داوری و شناخت ایشان نسبت به خود مطلع شوم دائر بر آنکه سیاسی نمایان مزبور از منتهی الیه فاضل نمائی مدعی اند «سجادی» مزدور جمهوری اسلامی است که بدلیل «خطرناک بودن» باید از وی پروا و اعراض و اجتناب داشت!
مشابه این داوری و تجربه را بالغ بر ۲۵ سال پیش در ایران داشتم که در نامه ای خطاب به مهتر این بخش از اپوزیسیون متوهم ایرانی (مسعود بهنود) بدین شکل آن را شرحُ بسط و گوشزد کردم که وقتی از میانه این اقشار اینجانب را طعنه زدند که: طوری راه برو (زندگی کن) که مردم ازت نترسند! خدمت شان معروض داشتم:

شما از جانب بنده به «مردم» بفرمائید طوری زندگی کنند تا از کسی نترسند! اشکال از بنده نیست. اشکال از آن مردمانی است که با «ضعف نفس» عنصر ترس را در خود پرورانده اند و بدین اقتفا زیستی خائفانه را پیشه کرده اند!
(مقاله آقای بهنود دیر رسیدید؛ تمام شد ـ روزنامه ابراز ۵/مرداد/۷۰)

اکنون نیز ناگریز و با همان استدلال می بایست ادامه آن جماعت داخل کشور در خارج از کشور را بدین روال شماتت نمایم که:

شنوندگان و ببیندگان عزیز توجه فرمائید! اشکال از گیرنده تان است. فرستنده را لعن نکنید!


توبه تزویرتان را بشکنید و پرده پندارتان را بدرانید! آنچه شما را خائف کرده مخوفی سجادی نیست خفت تان از اعتماد بنفس و عُسرت تان در معرفت است!

هیچ نظری موجود نیست: