اظهارات دو تن از اعضای فراکسیون کوفه (*) در مجلس شورای اسلامی در واکنش به رای اعتماد نمایندگان به وزرای پیشنهادی رئیس جمهور، شایسته دقت توام با شماتت است!
اینکه آقای «علی مطهری» به بهجت فرموده اند: رای اعتماد مجلس به سه وزیر نشان داد که «حربه فتنه» و متهم کردن افراد به «فتنهگر بودن» دیگر حربه مناسبی برای حذف نیروهای کارآمد و انقلابی نیست و متقابلاً آقای «مسعود پزشکیان» نیز در همین راستا ابراز داشته اند: مشکلی که ما داریم و عده ای نمیخواهند از آن دست بردارند، موضوع فتنه است.
چنین اظهاراتی ورای داوری پیرامون صحت انتصاب وزرای پیشنهادی به شهرآشوبی های موسوم به فتنه ۸۸ در حافظه تاریخی ایرانیان، سخنرانی جسورانه امام در سیزدهم خرداد ۴۲ در مدرسه فیضیه قم را تداعی و بازتولید می کند.
در آن سخنرانی بود که متعاقب بروز آلرژی حکومت نسبت به دغدغه های اسلام خواهانه مردم و تلواسه ایشان در ازای نزدیکی حکومت به اسرائیل، امام شجاعانه خطاب به عمال حکومت نهیب زد:
«تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین موضوعات است. اگر ما نگوییم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا اینطور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید؟ ... نصیحت مرا بشنو، از روحانیت بشنو، از علمای اسلام بشنو. اسرائیل به درد تو نمیخورد. بدبخت، بیچاره!»
اظهارات آن روز امام قرینه اظهارات کنونی آیت الله خامنه ای است که به صراحت در قبال ماجراهای ۸۸ ابراز داشتند:
«مواضع من درباره فتنه سال 88 کاملاً صریح است و روی این موضوع حساس هستم و ملاک هم، عدم حمایت از کسانی است که سردمدار فتنه بودند و یا از آن سوءاستفاده کردند و تاکنون نیز اعلام تبری نکرده اند ... مساله فتنه و فتنهگران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است. آقایان وزرا باید همانگونه که در جلسه رأی اعتماد خود بر فاصلهگذاری با آن تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند»
هم چنان که جنس اظهارات آقایان مطهری و پزشکیان نیز خواسته یا ناخواسته، منویات حکام پهلوی در ۴۲ و آلرژی هیستریک و عناد غلیظ ایشان به خمینی و مجاهدت و مدافعه پایمردانه خمینی از سرحدات عقیدتی و ایمانی مردم را در حافظه تاریخی ایرانیان بازتولید می کند.
حکایت این دو و اصرار این دو و امثال این دو بر نگفتن از فتنه و فراموش کردن فتنه، حکایت ترفند آن رندی است که رفیق اش را ترغیب به فریاد زیر آب می کرد! که ترجمه بدون رتوش و تکلف راهکارش در خلاصه ترین و صریح ترین گویش ممکن مبنی بر آن بود که:
لطفاً برو بمیر!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ چرائی کوفی بودن این فراکسیون را در«جارچیان پسر مرجانه» بتفصیل شرح داده ام.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ چرائی کوفی بودن این فراکسیون را در«جارچیان پسر مرجانه» بتفصیل شرح داده ام.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر