۱۳۹۵ آبان ۲, یکشنبه

پایان تاریخ!


خداوند بر برکات عمر استاد جمشید مشایخی بیافزاید. متاسفانه در اخبار آمده بود «استاد» به دلیل عارضه ریوی حال مساعدی ندارند. ان شاء الله با دعای خیر مردم رفع کسالت شود و سایه پر برکت ایشان سال های سال بر سر جامعه هنری ایران مستدام باشد.
خروش غیرت مندانه چندی پیش «استاد» بعد از سوء تفاهم ناشی از ادبیات نامتعارف «رضا عطاران» و تقید و تعصب قابل تقدیر «استاد» بر لزوم رعایت ادب کلامی بویژه از جانب هنرمندان خاطره ای ارزشمند از ایشان را در حافظه جمعی ایرانیان به یادگار گذاشت.
اینجا
غیرتمندی و آداب دانی استاد در کنار گنجینه حجیم و عمیق و عظیم ایرانیان در ادبیات کلامی و عرفانی و نوشتاری و شعر و نظم و نثر و سجع ... جملگی مبانی هویتی و فرهنگی ایرانیان را در مقام یک تمامیت و مدنیت تاریخی و اخلاقمند عهده داری می کنند.
این در حالی است که در نقطه مقابل این تمدن، موجودیتی بنام «تمدن آمریکائی» قرار گرفته که از منتهی الیه تبختر تا همین چندی پیش فوکویامای فیلسوف شان «پایان تاریخ» را در بهشت لیبرال دمکراسی آمریکائی نوید می داد و سالهاست دولتمردان اش، ایران را به توحش و بربریت و عقب ماندگی و توسعه نیافتگی و هزار عیب و نقص و ایراد دیگر متهم کرده و می کنند و اینک کارشان بجائی رسیده که باید حسرت کش برخورداری از یک «جمشید مشایخی آمریکائی» باشند تا این «کثافت تمدنی» را شماتت کند!
تمدنی که «مدونا» هنرمند شاخص شان از عمیق ترین لایه های لجن کلامی بمنظور ترغیب هم وطنانش به رای دادن به «هیلاری کلینتون» در تریبون عمومی شادباش آن را می دهد که:
هر کس به هیلاری رای دهد از جانب ایشان به یک وعده «blow job» میهمان خواهد شد!
طرفه آنکه هیچ با شعوری نیز در این بهشت لیبرالیسم پیدا نشد تا به رگ غیرت اش بربخورد و به دهان این جرثومه کثافت بزند و مُحیّرالعقولانه ماجرا با کمال مسرت و شادکامی ختم به خیر شد!
لجنزاری که مهتران هنری اش چنین بهائمی باشند حال چه تفاوتی می کند که مهتران سیاسی اش کثافتی مانند کلینتون باشد یا بلاهتی مانند ترامپ!؟ که نه آن «عجوزه» بر خود لازم دید تا به دهان امثال مدونا بزند و نه آن «قـُلتشن» شعوری در فهم ناصوابی چنان گند چاله دهانی ها دارد.
ظاهرا و برخلاف آنکه فوکویاما نظریه «پایان تاریخش» در آمریکا را پس گرفت گریزی از این واقعیت نمی توان داشت که حسب قرائنی مشهود، تاریخ در آمریکا به «پایان انسانیت» رسیده و مدت هاست آمریکائیان شعور و شرافت را در «سطل زباله لیبرالیسم» قی کرده اند!


.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نظربه دشمنی همیشگی شما و بسیاری از تندروها در ایران در قبال کشوری که رهبری بزرگترین پیشرفتهای علمی و تکنولوژی بشروحتی پیشرفتهای فرهنگی دربرخی زمینه ها را از بعد از جنگ جهانی دوم در دست گرفت.عرض میشود : اولا" اعدامهای دسته جمعی سالهای 60 ، 67 و همچنین تجاوز به زندانیان زن و مرد در زندانها در پی اعتراضها به انتخابات بهار88 در یک کشوراسلامی ، خود نوعی توحش بود . در ثانی تلاش برای جلب حمایت و کسب آراء از سوی فاسدان و فاسقانی به مانند همجنسگرایان در کل دنیای غرب امری عادی و شناخته شده است . اضافه شود ، بعد از سفر خاتمی به آلمان در دوران ریاست جمهوری وی و تکاپو درجهت تبلیغ اسلام و فرهنگ اسلامی ازجمله مناظره با دو پروفسور آلمانی . نمایش فیلمهای سکسی ازشبکه های تلویزیونی مختلف در این کشور دو برابر شد ! و چندین شبکه تلویزیونی هم فیلم " بدون دخترم هرگز " را پخش کردند تا مبادا آزادی سکس ، این بزرگترین لذت زندگی از ایشان سلب نشده ودر معرض خطر محدودیتهای فرهنگ اسلامی قرار نگیرد !