۱۳۹۵ آذر ۱۰, چهارشنبه

خونه!



بابا مدت ها بود کمرش زیر فشار اجاره نشینی و دغدغه اجاره سر ماه خم شده بود. مامان هم از بس اثاث کشی کرده بود و غرغرهای مدل به مدل صاحب خونه های مختلف رو شنیده بود که چرا به دیوارها میخ زدین و چرا انقد بچه هات ظهر تو حیاط بازی می کنن و هزار جور چون و چراهای دیگه کلافه شده بود. ما ۴ تا خواهر برادر بودیم که تو همین وضعیت بچگی می کردیم.
بالاخره بابا همت کرد و بعد از عمری کار کردن مختصر پس اندازی جمع کرد و از چند نفر از دوستاش هم قرض گرفت و مامانم طلاهای عروسی اش رو فروخت و ما بچه ها هم همت کردیم و از ولخرجی و زیاده خواهی و مامان و بابا رو زیر «خجالت نداریم بُردن» دست برداشتیم و با همدلی و همراهی یه خونه نقلی کلنگی خریدیم.
خونه، خونه مجللی نبود. نماش سنگی نبود. روکارش سیمانی بود. سقف اش چکه می کرد. باغچه اش خراب شده بود و حوض وسط حیاط آب نداشت. کولر هم نداشتیم و پنکه سقفی ها با لک و لک کردنشون گرمای تابستون رو قابل تحمل می کردن. زمستونا هم سیستم گرمایش نداشتیم و مامان با همون علاالدین نفتی وسط اتاق هم خونه رو گرم می کرد و هم ناهاراش رو می پخت.
دیوارهای خونه کثیف بود و نقاشی می خواست. یه خط در میونم آب خونه قطع و وصل می شد.
روی هم رفته خونه حقیرانه ای بود اما هر چی بود دیگه خونه خودمون بود و نه دیگه بابا غصه اجاره سر ماه رو داشت و نه مامان نگران اثاث کشی سالیانه و غُرغُرهای صاحب خونه رو! ما هم دیگه می تونستیم تو همون حیاط فکسنی با خیال راحت و بدون نگرانی از داد زدن صاحب خونه هر چقد دلمون می خواست بازی کنیم.
بابا می گفت نگران نباشید. با همت هم یواش یواش دیوار ها رو رنگ می کنیم و تو باغچه گل می کاریم و حوض رو پر از آب می کنیم و چند تا ماهی هم توش میندازیم! خلاصه خونه رو آباد می کنیم. مهم اینه که این خونه دیگه خونه خودمونه و از شر صاحب خونه و اثاث کشی و در به دری خلاص شدیم.
این خونه همون «جمهوری اسلامی» مونه!
هر چی هست. هر کمبودی داره. هر نقصی داره. هر ایرادی داره. اگه به چشم شما حقیره! ذلیله! خواره! آبرومند نیست! استخر نداره! سیستم چیلر و جکوزی و سونا نداره! از سقف اش لوستر کریستال آویزون نیست. اما مهم اینه که مال خودمونه! و یواش یواش با همت خودمون آبادش می کنیم.
فرق ما با شما اینه که خونه شما قشنگه! اعیونی و ویلائی و دوبلکسه! استخر تو حیاط اش کف اش مرمره! دستگیره ها و شیرهای آب اش، آب طلا است. سقف دیوارآش گچ کاریه و لوستراش ایتالیائیه! فرشای کف اتاقاتون ابریشمه! اون پیانوی فرانسوی گوشه پذیرائی تون با اون مبلمان مدل لوئی شونزدهم تون هم، ما رو کشته!
اما فرق اصلیه خونه ما با خونه شما اینه که خونه ما واقعیه! همین جا گوشه شهر تو همین محله قدیمی و آشنا است.
اما خونه شما خیالیه! اصلا وجود خارجی نداره! تخیلی ناب از آرزوها تونه! یه رویا است که سالهاست با چشم و هم چشمی از خونه های محله کدخدا آرزو و رویا شو باور کردین و توی این خونه قشنگ و رویائی و خیالی «خونه داری» می کنین! با این شیوه خود فریبانه بین خودتون و اعیون نشینای محله کدخدا احساس این همانی و هم ذات پنداری می کنین!
سالها است این رویا و این خونه رویائی و این تخیل خونه داری اعیانی رو دارین زندگی می کنین!
بابا می گفت:
ولشون کنین! چی کارشون دارین؟ کسی که می تونه با رویاهاش زندگی کنه چه اصراری دارین بیدارش کنین!؟ بزارین بخوابه و حالشو ببره!
ولی من بهشون و تخیل اون خونه فرمانیه ای شون می گم:
این خونه قشنگه ـ ولی مال مشنگه!


۸ نظر:

ناشناس گفت...

این حرفهای قشنگ را باید کسی بزنه که در ینگه دنیا به خوش گذرانی مشغول نباشه . برای ما که شاهدیم معلم بازنشسته از فقر دست به خودکشی می زنه در حالی که منابع مالی این کشور خرج جنگ افروزی در سوریه و یمن و.... می شه این حرفها تکراری و چرند است

ناشناس گفت...

آقای سجادی شما گفتی "جمهوری اسلامی" پس ایران چی شد این وسط؟ ایران ما غیب شد؟ انقلاب ابتدا استقلال آزادی بعد جمهوری اسلامی بود... به نظر شما الان کجای حکومت ما به "جمهوری اسلامی" میخوره؟

ناشناس گفت...

در 12 بهمن سال 57 مثل اکثریت مردم ما هم در محله نازی آباد و در خیابان شهید رجائی ( آرامگاه سابق ) ایستادیم تا حضرت آقا را که برای سخنرانی راهی بهشت زهرا بود بدرقه کنیم . جوانی بلندگو در دست گرفته بود و مطالبی میگفت از جمله : ... خمینی به خاک خونی ما خوش آمدی ! برخی درمیان جمعیت حاضر و مخصوصا" خانمها شروع کردند به های های گریستن .
هیچ کس نمی دانست بعد از تشریف فرمائی ایشان مملکت آنچنان به خاک و خون کشیده خواهد شد که در تاریخ ایران بی نظیر باشد .

داریوش سجّادی گفت...

البته با این تفاوت که زمان شاه خون جوانان ریخته می شد تا شاه برود و بعد از ۵۷ جوانان با جان فشانی خود در انقلاب و جنگ خون خود را فدیه ماندگاری امام و انقلاب شان کردند

ناشناس گفت...

جنگ افروزی در یمن و سوریه؟؟؟
دوست عزیز در کدام سیاره زندگی میکنید؟
جنگ در یمن و سوریه را ایران راه انداخته یا امثال عربستان؟؟؟؟
مضافا اینکه جنگ در سوریه اگر هزینه ای داشته باشد که دارد، از بودجه دفاعی تامین می شود و نه حقوق معلمان.
بهتر است پیگیر حقوقهای نجومی و اختلاس 8000 میلیاردی صندوق فرهنگیان در دولت تدبیر و امید باشید؟

ناشناس گفت...

فرض کنیم جنگ را امثال عربستان راه انداختند دولت ما اونجا چه غلطی می کنه؟ شما این قدر ساده لوحی که نمی فهمی وقتی کشوری درگیر جنگ شد همه هزینه ها را کاهش می دهد تا هزینه های جنگ را تامین کند. ضمنا هیچ آدم عاقلی از حقوقهای نجومی و اختلاس دفاع نمی کند . به فرض پیروزی در جنگ سوریه هم بدون شک سالها باید ویرانه های اون کشور را آباد کنیم . و مردم کشور خود را در محرومیت نگه داریم

ناشناس گفت...

اگر در اونجا نبودیم و به قول شما غلط نمی کردیم، جنابعالی اینقدر امنیت نداشتی تا با خیال راحت بنشینی و این حرفها را تایپ کنی دوست عزیز.
ویرانه های سوریه را هم مفت و مجانی که نمی خواهیم آباد کنیم، پروژه بر میداریم و پولش را میگیریم؛ مضافا آنکه پایگاه دریایی ایران را در مدیترانه هم میخواهیم تاسیس کنیم.
در ضمن، شما ساده لوحی که هنوز در دوران جنگهای کلاسیک قرن 18 سیر میکنی نه من.
در جنگ تحمیلی هشت ساله، سالیانه 20 درصد بودجه صرف جنگ می شد. در همین امسال هم بودجه نظامی ما کاهش چشمگیر داشت ولی هزینه های جاری دولت به طرز چشمگیری افزایش داشت. پس یا اینکه ما در حال جنگ نیستیم و یا اینکه نظریه شما اشتباه است و نتیجتا اینکه حقیر نیز ساده لوح نبوده ام.

ناشناس گفت...

همانطور که هزار میلیارد دلار خسارتهای جنگ تحمیلی را از عراق گرفتید هزینه های پروژه هاتون در سوریه را هم خواهید گرفت