۱۳۹۹ مرداد ۱۱, شنبه

وقتی ناتورالیست‌ها به کاهدان می‌زنند!




وقتی دوست داری به هر بهائی به قدرت بازگردی و مایلی به هر شکلی در کانون توجه باشی و به هر طریقی دیده شوی! مُبدل به احمدی‌نژادی می شوی که به «بن سلمان» خونریز جنگ یمن نامه می‌نویسد و آن ماموت بجا مانده از دوران پارینه سنگی را در قامت رهبری دلسوز و مهربان خطاب قرار می‌دهد و مُلین‌ٔآنه (!) به ایشان می‌گوید: 

بر هیچکس پوشیده نیست که جنگ در یمن تا هر زمان طول بکشد جز خرابی و مرگ انسان‌های بی‌گناه نفعی برای هیچ یک از طرف‌ها نداشته و اصولاً طرف پیروز نخواهد داشت و همه بازنده و در پیشگاه ملت ها محکوم خواهند بود! 
خیر جناب احمدی‌نژاد!
همزاد شما در «نبرد تنگستان» و همگون با امروز شما «رئیس‌علی دلواری» قهرمان مبارزه با استعمار بریتانیا را به طعنه شماتت کرد که: شما با انگلستان می‌جنگید تا چه به دست آورید؟
و رئیس‌علی نیز حاذقانه به ایشان و «امروز شما» پاسخ داد:

ما نمی‌جنگیم تا چیزی به دست آوریم. می‌جنگیم تا چیزی از دست ندهیم! 
جناب احمدی‌نژاد 
یمنی از سر سیری و زیاده‌خواهی وارد کارزار نشده و نمی‌جنگد برای کسب مصلحت یا منفعتی و می‌جنگد برای دفاع از شرف و حُریت و استقلال و تمامیت کشورش در مقابل ژاندارم‌وشی و گزمه‌کشی و اخفش صفتی حکام نالایق ریاض! 

#داریوش_سجادی
#محمود_احمدی‌نژاد


۱۳۹۹ تیر ۹, دوشنبه

ایرانی‌گری!


عریضه موسوی خوئینی‌ها به آیت‌الله خامنه‌ای و مسبب‌دانی رهبری از وضعیت اقتصادی ـ سیاسی کشور توسط خوئینی‌ها هر چند حجم سنگینی از انتقاد با چاشنی «همزبانی و همدلی با دشمن» را از سوی اصولگرایان متوجه ایشان کرد اما امهات نامه مزبور برخلاف تشر مخالفین امری منطبق با خرده فرهنگ عامه ایرانیان و مسبوق به سابقه است که هر چند قابل قبول نباشد اما قابل فهم است.
سال گذشته طی نشستی در یکی از دانشگاه‌های ایران دانشجوئی مطابق امروز آیت‌الله خوئینی‌ها معترض اینجانب شد و گفت:
ماحصل انقلاب اسلامی آن شده که «رهبری» کشوری را تحویل ما داده که اقتصادش بیمار است و جوانان ناامیدند و بحران اشتغال و بیکاری و تورم و فقر و فساد کشور را فراگرفته.
در پاسخ به ایشان گفتم:
قانون اساسی مسئولیت همه پایوران نظام را تعریف کرده و اتفاقا مطابق قانون اساسی آیت‌الله خامنه‌ای تنها کسی‌اند که در حوزه مسئولیت‌های محوله بالاترین نمره قبولی را می‌گیرند که بر اساس «موظفی خود» که تامین امنیت کشور به اعتبار تفوق ایشان بر قوای مسلحه است توانسته در ناامن ترین منطقه جهان امن‌ترین کشور را برای شهروندانش تدارک و لجستیک کنند.
اما این کمال بی‌معرفتی است که وقتی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کنید به شعارها و وعده و نوید‌های نامزد مورد وثوق خود می‌بالید و به وجد به ایشان رای می‌دهید و اکنون که منتخب‌تان در حوزه مسئولیت‌های محوله ناکام مانده گریبان رهبری را می‌گیرید!
جوان آن روز و خوئینی‌های امروز دلالتی‌اند بر این خرده فرهنگ که:
وقتی نمره امتحان‌مان بیست بود با افتخار می‌گفتیم ۲۰ گرفتیم و آنگاه که صفر می‌شدیم به غیظ ادعا می‌داشتیم:

معلم به ما صفر داد!

............

#داریوش_سجادی
#موسوی_خوئینی‌ها

۱۳۹۹ تیر ۳, سه‌شنبه

خانم کوثری، میشه بسه؟


باران کوثری، در گفتگو با فریدون جیرانی درباره شرایط این روز‌های ایران گفت:
نسل ما یک سرخوردگی گیجی دارد، ما بار‌ها امیدوار شدیم فقط به این دلیل که باور نکنیم خودمان قهرمان هستیم و به یکسری قهرمانِ پوشالیِ تو خالی دل بستیم. برای این ‌که بپذیریم راه نجات این است، همه گول خوردیم و همه برای یک چیز جنگیدیم و بعد یکهو دیدیم که همان جای اول هستیم و حتی جای عقب‌تری هستیم، به بازی گرفته شدیم بله گفتمان ما خشم است، بله ما خشم داریم و نسل خشمگینی هستیم. ما انگار قهرمان فاعل نمی‌شناسیم، جامعه ما را به انفعال دعوت می‌کند. جامعه‌ای که شما را به انفعال و ابتر بودن دعوت می‌کند یعنی همه چیز شما را به سمتی می‌برد که منفعل شوید مبتذل شوید و ابتر شوید.

خانم کوثری ـ شما از چه چیز صحبت می‌کنید؟ ایران و مسائل ایران چه ربطی به شما دارد؟

وطن شما و درد‌های وطن شما از جنس دیگری است! از روزی که پاسپورت و تابعیت آمریکا گرفتید بالغانه و آگاهانه دخالت و اظهارنظر درباره ایران را از خود سلب صلاحیت کرده‌اید!
مستدعی است یکبار دیگر متن تحلیف زیر را که در دادگاه فدرال آمریکا برای آمریکائی شدن قرائت کردید با صدای بلند و در مقابل دوربین گوشی‌تان بخوانید و ضبط شده‌اش را برای دیگران منتشر کنید:

بدینوسیله سوگند می‌خورم کلاً و تمامی وفاداری خود به هر پادشاه یا دولتمرد و دولت و حکومت و مملکتی که تاکنون شهروند آن بوده‌ام را طرد و در برابر کلیه دشمنان داخلی و خارجی به دفاع و حمایت از قانون اساسی و قوانین ایالات متحده آمریکا پرداخته و به آن ایمان و وفاداری واقعی بورزم و هنگامی که قانوناً لازم باشد برای دفاع از ایالات متحده تفنگ بدست خواهم گرفت. من این تعهد را آزادانه و بدون هیچگونه تحفظ و یا نیت طفره روی می‌پذیرم. خداوندآ به من کمک کن!

خانم کوثری ـ من بدون اخذ تابعیت آمریکائی سالها است در کشور شما (آمریکا) زندگی می‌کنم و هم‌چنانکه سالها است شما در کشور من (ایران) ساکن‌اید!
اما تفاوت بنده با جنابعالی آنست که من در کشور شما (آمریکا) پاسداشتی می‌کنم سرحدات سیاسی و فرهنگی و عقیدتی کشورم را در مقابل عداوت کشور شما علیه ایرانم و شما در کشور من (ایران) ساپورتر و سمپات عداوتها و جنایت‌ها و خصومت‌های کشور متبوعه‌تان (آمریکا) علیه کشور من‌اید!
خانم کوثری ـ میشه بسه!؟
میشه شما و امثال شما از این واریته اشک تمساح انصراف دهید و دست از سر کشور من و هم‌وطنان من بردارید.
ایران من مانند آمریکای شما غرق تنعم نیست اما اگر شمایان بگذارید مردم من خودشان می‌توانند مشکلات‌شان را مرتفع نمایند.

مستدعی است خودتان و دولتمردان‌تان، ایران ما ایرانیان را به حال خود بگذارید.
خسته شدیم از این همه انانیت و فرعونیت و پُر روئیت(!)

#داریوش_سجادی
#باران_کوثری

۱۳۹۹ تیر ۱, یکشنبه

شصت‌ساله تین‌ایجرها!


شصت ساله تین‌ایجرها!
مصطفی تاجزاده از زمان زندانی شدنش در ماجراهای ۸۸ بصورتی قابل فهم دچار یک هیجان‌زدگی نوشتاری و شتابزدگی نامتعارف سیاسی شده تا با ابراز و اثبات تنزه‌طلبی و برائت‌جوئی نادمانه از گذشته سیاسی‌اش بتواند نزد شیداوشی جوانان زاویه‌دار با نظام و انقلاب راهجوئی و کسب اقبالی قهرمانانه نماید.
ایشان بر همین منوال بدنبال تمنای مذاکره با ایران از جانب ترامپ ابراز داشته:
ترامپ به‌علت عملکردش در کرونا و قتل فلوید ، به دستاورد ملموسی برای پیروزی در انتخابات نیاز دارد. حال که شرایط مذاکره از موضع برابر ممکن شده، چرا رهبر با سیاست نرمش قهرمانه تهران را به سوی کاستن از سطح مناقشات با واشنگتن با هدف کاهش/لغو تحریم‌ها هدایت نمی‌کند؟
چنین مطالبه‌ای شاید از جانب تین‌ایجرها و نوباوگان سیاسی قابل درک باشد اما قطعا نمی‌توان از مجربین و معمرین دنیای سیاست (علی‌رغم کدورت) چنین شاذیاتی را توقع کرد.
کاش جناب تاجزاده لااقل پاسداشت کاریر سیاسی خود در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود و چنین ارزان فروشانه چوب حراج بر کنیه سیاسی خود نمی‌زد!
جناب تاجزاده صرفنظر از محق بودن شما در انباشت غیظ بابت «تعزیر قزلباشانه‌تان» از ۸۸ تا ۹۵ لاکن «سیاست» برای دهان کجی به اصول به بهای حفظ رکورد قهرمانی نزد مقهوران، عرصه مناسبی نیست.
فرای کدورت‌ «هشتاد و هشتی‌تان» تاریخ را که نمی‌توان نادیده انگاشت. بر اساس کدام مصلحتی شایسته می‌دانید اکنون ایران به کمک ترامپ برود و آن ماموت را جهت پیروزی در انتخابات آمریکا یاری رساند!؟
تضمینی دارید تا ترامپ در فردای چنان پیروزی مجددی لگام گسیختگی نکرده و مانند پاره کردن برجام آنک فرجامی دیگر را بدهنجار نکند!؟
کاش صرف‌نظر از کینه‌های حُنینی، لااقل تاریخ اسلام را سرمشق حریت و عقلانیت‌تان می‌کردید!
ترامپ از لحظه دستور ترور سردار سلیمانی و از فردای بشکن‌های شادمانه‌اش بابت شهادت آن «شیر زهله شیعه» به کفایت نزد ایرانیان «وحشی» جنایتکاری را می‌ماند که حمزه سید‌الشهدا را ناجوانمردانه به شهادت رساند.
کاش بجای تجویز تکدی محبت از ترامپ ، تاسی به رسول‌الله می‌کردید که وحشی هر چند ریاورزانه ایمان آورد لاکن تا آخر عمر بابت آن جنایت از جانب پیغمبر بخشوده نشد. هر چند آن «زن‌باره زرد‌موی» ایمان نیز نیآورده و بر فسق خود تجری دارد!

#داریوش_سجادی
#مصطفی_تاجزاده
#ترامپ

۱۳۹۹ خرداد ۳۱, شنبه

قاتل ندا آقاسلطان!



بمناسبت یازدهمین سالگرد کشته شدن ندا آقاسلطان

دلائل و چرائی کشتن ندا آقاسلطان

...

۱۳۹۹ خرداد ۲۹, پنجشنبه

از ملودرام تا ملوتراپی!



آقایان نشسته‌اند و آنچنان با غلیظ ترین چگالی آنتولوژیک(!) و توسل به اگرسیوترین خوانش‌های اپیستمولوژیک(!) خلق‌الله را بر سر حجم و قعر و عمق و ژرف و میزان رأفت و خشونت و خوف و خشیت موجود در اعلی علیئین و اسفل السافلین «بهشت و جهنم» دلالت و دموگرافی می‌کنند و راهجویان بهشت و محترزین از جهنم را «گوگل‌مپآنه» راه‌بلدی می‌نمایند کآنه «آنتالیا اندیشی از بهشت » و «آلکاتراز پریشی از جهنم» موضوع نزاع و محل مناقشه نزد مومنین است!
بقول شادروان سلمان هراتی:
بگذار گریه کنم
برای انسانی که راه کوره‌های مریخ را شناخته است
اما هنوز
کوچه‌های دلش را نمی‌شناسد!

نقش مار می‌زنند! سوراخ دعا را گم کرده‌اند.
کژتابی آنجاست که نفهمیدند اسلام نه «بهشت محور» و نه «دوزخ عبرت»
گوهر اسلام «خدامحوری» است.
بقول مرحوم امام:
این شیفتگان که در صراط‌ند همه
جوینده چشمه حیات‌اند همه
حق می‌طلبند و خود ندانند آنرا
در آب به دنبال فرات‌اند همه!

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۲۸, چهارشنبه

قاصدک‌ها!



قاصدک در فولکلور ایرانی نماد آرزواندیشی است که رسالتش نشستن بر یال‌های باد و رساندن درخواست آرزوهای مردمان به دخترکان شاه‌پریان است!

فرزندان در چنین فولکلوری قاصدکانی را می‌مانند که نزد کثیری جز محقق‌سازی آرزوهای محقق نشده و جبران ناکامی‌ها و سرخوردگی‌های تحمیل شده به پدر و مادران‌شان رسالت دیگری ندارند!

تواتری از خویشانگی و خودکامگی آنانی که بقول «لنگرودی» می‌خواستند جهان را به قواره رویاهای خود درآورند اما رویاهای‌شان به قواره دنیا درآمد!

در چنین تواتری، فرزندان محکوم‌اند تا چلیپاکش زندگی بی‌فروغ پدر و مادرشان شوند و ناتوانی‌ و ناکامی‌های ایشان را بر اساس میل و نیل و خواست «اولیا» با موفقیت و کامروائی و کامیابی مطمح نظر «همان اولیا» ما به ازاء کنند.

در چنین تواتری اولیا از اولادان متوقع اند که «خود» نباشند و اگر قرار است باشند، باشندگی‌شان ترجمانی از بودن یا کامروا بودن آرزواندیشانه و محقق نشده آن شکست‌خوردگان و حسرت خوردگان ورشکسته بتقصیر باشد.

خانم و آقای دکتر یا مهندس آرزواندیشی و پمپ توقعات چنین پدر و مادرانی به فرزندان‌شان است تا از آن طریق بتوانند فرزندان خود را مبدل به دکتر و مهندسانی کنند که خود آرزوی شدن‌اش را داشتند و عُرضه‌اش را نداشتند.

دکتر و مهندسانی که قرار نیست طبابت و عمارت‌شان منشا خدمات اجتماعی باشد و قبل از هر چیز موظف‌اند دستگاه تولید پول بوده و از این طریق مرهمی بر عقده‌های شخصیت و تسکینی بر سرخوردگی‌ها و بی‌عرضگی‌ها و ناکامی‌های اجتماعی پدر و مادران‌شان را عهده‌اری کنند.

#داریوش_سجادی





چقدر زیبا بود!


شادروان شیرزاد بزرگمهر تعریف می‌کرد:

ما سه برادر بودیم که در دوران طفولیت پدرمان جمعه‌های تابستان هر سه ما را به خط کرده و با «ترکه آلبالو» تنبیه‌ و تمشیت‌مان می‌کرد و وقتی اعتراض می‌کردیم و می‌گفتیم «ما که کاری نکردیم» می‌گفت: «می‌کنید»!

ماجرای قتل «ریحانه عامری» توسط پدرش صرف‌نظر از تقصیریابی یا مُقصرشناسی سببیتی است از بی‌کفایتی مردانی که پدر می‌شوند بدون آنکه صلاحیت پدری و توفیق برخورداری از حظ اولاد را داشته باشند. آن هم «اولاد دختر» که بقاعده برآمدی از مونسی و دُردانگی را نزد پدر عهده‌داری می‌کند.

چنین پدرانی ورژن آپگرید شده اعراب بدوی‌اند که دختران خود را به «اتهام دختری» در بدو تولد پیش‌داورانه زنده به گوری می‌کردند با این استدلال که «می‌کنید»!

چقدر زیبا بود «پدر ریحانه» و پدران ریحانه‌ها، تفطن بر ریحانگی دختران‌شان داشتند و مانند رسول‌الله در حق آن «فتبارک الله احسن الخالقین» مهرورزانه پدری می‌کردند و مانند «الله» خطا‌پوشی کرده و فرصت جبران به دلبندان‌شان می‌دادند!

اگر ریحانه «خطائی» کرده بود!

#داریوش_سجادی


۱۳۹۹ خرداد ۲۶, دوشنبه

می‌خواهند زنده بمانند!



سیاست برای فراریان در خارج از کشور بمثابه «ونتی‌لنتری» است تا ایشان از آنطریق بتوانند وضعیت کمای قهری مبتلابه ناشی از اکسپایر شدن‌شان در غربت و عزلت را ولو در حد «زیست نباتی» ما به ازاء نمایند!
می‌خواهند لااقل «افواهی» هم که شده «زنده بمانند» و با توسل به سروانتس بازی و تهاجمی دون کیشوتی به آسیاب بادی‌های سیاست، بر ترس از تمام شدن‌شان در غربت فائق آیند.
ماراتنی نفس‌گیر در هذیان‌گوئی نزد هم‌کیشان و هم‌ریشان بمنظور استتار پاندمی پژمردگی و افسردگی و دلمردگی مبتلابه‌شان درغربت خودخواسته و خودساخته‌شان!

#داریوش_سجادی


۱۳۹۹ خرداد ۲۵, یکشنبه

پنتاگون!


امروز محمد‌علی کشاورز، یکی دیگر از پنجگانه سترگ عرصه سینما و تئاتر ایران دار فانی را وداع گفت و علی نصیریان «آخرین ژنرال» بازمانده از پنتاگون «انتظامی ـ رشیدی ـ مشایخی ـ کشاورز ـ نصیریان» را تنها گذاشت.

شعبون خان هزاردستان در «هزاردستان» کاری کرد کارستان.
پنج تنی که هر چند برآمده در رژیم پهلوی بودند اما به اعتبار شان بالای هنری و شرافت کاری در «ایران بعد از انقلاب» نیز ماندند و خوش درخشیدند.

همان طور که در «عرصه خوانندگی قبل از انقلاب» این ثلاثی درخشان «فرهاد ـ فروغی ـ داریوش» بود که خوانش ماندگار قبل از انقلاب را میراث‌داری می‌کرد و دیگر خوانندگان با فاصله‌ای بعید از سنت و سبک خوانندگی این ثلاثی، ابراز وجود می‌کردند و هر چند «داریوش» یگانه بازمانده «ثلاثی مزبور» ایران را نارفیقانه ترک کرد و ناروایانه خواند. اما در عرصه سینما «پنتاگون» در ایران خوش درخشید و در ایران و کنار ایرانیان ماند و اکنون و برحق این نصیریان است که در قامت «تنها‌ترین سردار عرصه سینما» و در فقدان «شادروان کشاورز» ارشد‌ترین و ذی‌حق ترین صاحب عزای سینمای و جامعه هنری ایران شده است

شعبون خان، خداحافظ!
استاد نصیریان ـ تسلیت!

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۲۱, چهارشنبه

مالکان فروتن نمکدان!



محمد هاشمی، برادر مرحوم هاشمی رفسنجانی در مقام تحسین آن مرحوم و در پاسخ به نقد برادر متوفای‌شان توسط یکی از مسئولین ابراز داشته:
«ما می‌گوئيم جايی که نمک خورد‌‌ی نمکد‌‌ان نشکن اما اينها نمک خورد‌‌ند‌‌ و نمکد‌‌ان هم می‌شکنند‌‌ به‌خاطر اينکه امروز نان و نمکشان د‌‌ر جای د‌‌يگری است»
جناب هاشمی
دقیقا مشکلی که با مرحوم هاشمی و عقبه ایشان بود و هست همین نگاه طلبکارانه و سوداگرانه و «خویش مهترانگارانه» و فهم ارباب ـ رعیتی مرحوم و شما منسوبان به آن مرحوم از مفهوم قدرت بوده و هست!
نقل نمک و نمکدان نیست. مگر سیاست عرصه نان و نمک و سالوسی و پابوسی و وفاداری رعیت به ارباب بابت بنده‌نوازی و نمک‌ پروردگی به «معظم‌له» است.
مشکل نگاه «اُورولیزه» مرحوم هاشمی و حواریون ایشان به «قدرت» است کآنه قدرت حق نسبی و مُلک موروثی ایشان است که با بذل و بخشش و اعطای صله، رعیت را نزد «معظم‌له» موظف به آستان‌بوسی و خاکساری می‌گرداند!
انقلاب «به نقل از امام» به هیچ فرد و گروهی بدهی ندارد و اگر دینی هست آن دین تنها به مردم و امامی است که شمایان را بمنظور خدمت بر کرسی مسئولیت گماردند.
قرارمان این نبود.
امت خمینی اگر نمک‌گیر هم باشد نمک‌گیر «پرنسیب» است نه فرانشیز!
نمک‌خوار واقعی مسئولینی هستند که با همت این مردم به قدرت رسیدند و اگر آن ملت و انقلاب‌شان نبود بقول «مرحوم امام» هنوز باید در زندان‌ها می‌ماندند.
جناب هاشمی ـ جملگی نمک‌گیر مردم‌اید و بی‌جهت به این مردمی که شمایان را بر صدر گماردند، فخر نفروشید!

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۱۷, شنبه

سماحتی ابلهانه!



حسام الدین آشنا مشاور نام‌آشنای روحانی خطاب به ترامپ فرموده‌اند:

تو در انتخابات، شکست خواهی خورد؛ ما این را می‌دانیم. بنابراین، تو باید امتیاز بیشتری نسبت به اوباما، به ایران بدهی(!)

خوش‌بینی دولت تدبیر و امید از فرط ساده‌اندیشی مرزهای سماحت توام با بلاهت را درنوردیده! و «حسام»* دولت را مبدل به چاقوی ماست‌بُری (!) کرده.

بقول پرواز همای:

دشت باور داشت گرگی در میان گله بود

گله باور داشت اما من نمی‌دانم چرا باور «سگ چوپان» نداشت!

................

* ـ (حسام = شمشیر تیز و بُران)

#داریوش_سجادی

#حسام‌الدین_آشنا

....


۱۳۹۹ خرداد ۱۶, جمعه

ماموت!


در کانون بحران کرونا در ایالات متحده و در میانه جنبش اعتراضی علیه قتل جورج فلوید و در آستانه انتخابات نوامبر که ترامپ را عمیقا دچار استیصال کرده، تبادل مایکل وایت با مجید طاهری بین تهران و واشنگتن تا آن اندازه برای ترامپ وجدآور بود تا با ذوق‌زدگی به ایران پیشنهاد مذاکره بمنظور معامله‌ای بزرگ بدهد.
هر چند وجد و جهد ترامپ قابل فهم است و بدینوسیله می‌کوشد موقعیت متزلزل شده‌اش در انتخابات نوامبر را از طریق کسب یک پیروزی چشمگیر در سیاست خارجی ترمیم و پیروزی‌اش را تضمین کند اما واقعیت‌ها حاکی از فقد شعور سیاسی نزد این ماموت ناآشنا با اقتضائات دنیای سیاست است.
ترامپ را به اعتبار بی‌پرنسیبی سیاسی می‌توان با سنت سیاسی دارالخلافه اموی در قرن ۶۰۰ میلادی و با دومین خلیفه این خاندان (یزید ابن معاویه) مشابهت داد.
زن‌باره‌ای میمون‌باز که بر خلاف پدرش (معاویه) فاقد حداقل مکر و حزم‌اندیشی و شعور سیاسی بود.
آقای ترامپ هر چند مانند «یزید» فاقد عقل سیاسی است اما کاش لااقل مانند معاویه از مشاور زیرک و مکاری چون عمروعاص برخوردار بود تا مشاهده می‌کرد چگونه و مُحیلانه مذاکره و حکمیت را به امام نخست شیعیان تحمیل کرد!
آقای ترامپ ـ سیاست نمی‌دانید.همچنانکه مذاکره را نمی‌دانید! مشکل شما به ایرانیان همان مشکل شیعیان با یزیدیان است.
سلف‌تان در دارالخلافه شام مانند شما سیاست نمی‌دانست. اینکه رقیب‌تان را در دو گانه «مرگ یا ذلت» قرار داده و همه پل‌های پشت سر را خراب کنید و در عین حال در جستجوی مذاکره باشید چنین امری موید بی صلاحیتی و بی‌شرافتی‌تان در دنیای سیاست است.
پیرمرد آنقدر احمق است که نمی‌فهمد نمی‌توان دستور مستقیم ترور ارشدترین و محبوب‌ترین فرمانده نظامی ایران را شخصا صادر کرد و در فردای «شهادت سردار» بشکن شادمانی بزند و اکنون پیشنهاد مذاکره به ایران بدهد.
جناب آقای پرزیدنت ـ با ترور سردار شانس مذاکره با ایران را از دست دادید و نزدیک شدن هر مسئول ایرانی به شما بمعنای مرگ سیاسی آن مسئول است و ایرانیان گردن آن مسئولی که با قاتل سردارشان مذاکره کند، می‌شکنند.
کاش مانند معاویه عمروعاصی داشتید تا شما ر ا مشق سیاست می‌کرد!

#داریوش_سجادی


۱۳۹۹ خرداد ۱۵, پنجشنبه

برج‌عاج نشینان!



آقای اوباما، کجائی!؟ دست بردار از این سانتی‌مانتالیسم سیاسی!

هم نوعان هم‌وطن‌تان به جرم «رنگ پوست‌شان» نمی‌توانند نفس بکشند و جنابعالی در برج عاج‌تان بنده‌نوازی فرموده و از سر سیری «بیانیه حمایت» صادر می‌کنید!؟

۲۰۰۹ به افتخار کارهای نکرده و به احتمال کارهای بشردوستانه و صلح‌امیزتان در آینده(!) پیش پیش نوبل صلح را پیش‌کش‌تان کردند و نتیجه‌اش آن شد در فردای خروج‌تان از کاخ سفید هزاران کشته فدیه دولتمردی خناسانه و مخناثانه جنابعالی در افغانستان و عراق و لیبی و سوریه شده بودند.

مستر پرزیدنت!

هم‌وطنان همرنگ‌تان از شما قبل از بیانیه، پایمردی می‌طلبند.

آروغ از سر سیری می‌زنید!؟ زبان‌شان و پناه‌شان شوید.

با اعتبار سیاسی‌تان قصد ترشی انداختن دارید! خرج اش کنید. اکنون بزنگاه عمل است.

ندا آقاسلطان ایرانیان را که در ۸۸ آنگونه «ظنینانه» کشتند «رابین‌هود» شدید و مکارانه با ایرانیان همزاد پنداری و هم دردی کرده و مُحیلانه نوید هم‌باشی به ایرانیان دادید! اکنون در قفای هم‌وطنان هم‌رنگ‌تان افاده فروشانه و تنزه طلبانه وعده سر خرمن می‌دهید.

تردامنی کنید آقا!

ادای مسیح را درنیآورید! بفرمائید وسط میدان و لوترکینگ‌شان شوید!

مستر پرزیدنت!

کارل مارکس در بند آخر مانیفست خود نوشت:

کارگران و زحمت‌کشان جهان متحد شوید. شما چیزی ندارید از دست دهید جز زنجیرهای‌تان!

اکنون بر شماست هم‌وطنان هم رنگ‌تان را نهیب زنید و نویدشان دهید که:

سیاه‌پوستان آمریکا متحد شوید. شما چیزی ندارید از دست دهید جز نفس کشیدن‌تان را!

#داریوش_سجادی





۱۳۹۹ خرداد ۱۴, چهارشنبه

حصار در حصار!


مل گیبسون هنرپیشه و کارگردان صاحب سبک آمریکائی در فیلم Conspiracy Theory با قدرتمندی نقش «جری فلچر» در کسوت یک راننده تاکسی در منهتن نیویورک را بازی کرد که در ابتلاء به پارانوئیدی شدید بر این باور بود که همواره تحت نظر سازمانی امنیتی است که قصد کشتن او را دارند.
اختلالی روانی که از حیث مشابهت وضعیت رقت‌انگیز «مجتبی واحدی» در ویدئوی جدیدش را تداعی می‌کند که با ملالتی مالیخولیائی مدعی می‌شود در حاشیه آشوب‌های شهری ناشی از قتل «جورج فلوید» در آمریکا محتملا جمهوری اسلامی از طریق استخدام تروریست درصدد کشتن ایشان برمی‌آید!
هر چند «واحدی» به اعتبار قلت بضاعت سواد سیاسی توجه به این نکته ندارد که ترور در فرهنگ سیاسی برخوردار از منطقی روشن است. بدین منوال که در دنیای سیاست کاربرد ترورهای حکومتی غالبا متوجه افرادی است که آمر ترور کننده به اعتبار بیمناکی از نفوذ کلام یا قدرت و توان اثرگذاری فرد مزبور دست به ترور ایشان می‌زند.
قدر مسلم فهم مجتبی واحدی از مهابت شیرافکنانه‌ای که از خود در جدال «سروانتس‌آنه‌اش با آسیاب‌های بادی» بافته هر چند قابل ترحم است اما قبل از هر چیز مصداق «حصار در حصاری» است که واحدی و امثال واحدی را در انزوای غربت با شدیدترین شکل ممکن به مالیخولیای «من آنم که رستم بُود پهلوان» مبتلا کرده!

تئاتر «حصار در حصار» اثر ارزشمند «مخملباف قبل از ریزش» مصداق وضعیت مشابه امروز واحدی و حتی خود مخملباف کنونی است.

تئاتری که مرحوم امام نیز در آن مقطع ستودش. داستان دو زندانی سیاسی مارکسیست که وقتی انقلاب در ایران پیروز شد و درب‌های زندان را بر روی ایشان گشودند در اسارت اندیشه سولفاته‌شان نمی‌توانستند واقعیت را بفهمند و کماکان ماندن در زندان را مُرجح بر آزادی می‌دانستند با این «خودفریبی بظاهر علمی» که بر اساس ماتریالیسم تاریخی هنوز خرده بورژوازی کمپرادور به نقطه کمال جهت پمپ آگاهی انقلابی به توده‌ها و تحقق نبرد طبقاتی با هیئت حاکمه نرسیده!

هجویاتی که این مهجوران را قبل از اسارت در زندان، رنجور اسارت ذهنیت خود‌ کرده!

#داریوش_سجادی

از سجادی تا جورج فلوید!



به گواه تاریخ، جسد و جنازه در ظهور و بروز جنبش‌های اجتماعی ـ سیاسی تاریخ معاصر جهان نقشی غیر قابل کتمان داشته است.
از نهضت مشروطه ایران که با کشته شدن مظلومانه «سیدعبدالحمید سجادی» طلبه اراکی توسط عین الدوله حاکم مستبد تهران، موجبات آغاز و انفجار و تحقق نهضت مشروطیت در ایران شد تا جنبش کنونی «نمی‌تونم نفس بکشم» در آمریکا که آن نیز با کشته شدن ناجوانمردانه «جورج فلوید» توسط افسر پلیس شهر مینیاپولیس آمریکا را به آشوب کشید و فضای سیاسی ـ اجتماعی سراسر آمریکا را تحت الشعاع قرار داده در جمیع مواردی از این دست عموما «کشته یا کشته‌سازی» چاشنی آغاز و استمرار اعتراضات گسترده و سراسری مردم علیه نظمی شده که بنا به هر دلیلی تامین کننده خواست و توقعات و مطالبات جامعه مزبور نمی‌باشد.
هر چند جنبش اعتراضی «نمیتونم نفس بکشم» علی‌رغم وسعت و گستردگی فاقد چشم‌انداز روشن است و بدلیل «فقدان رهبری» پیش‌بینی ناکامی و عدم موفقیت‌اش دور از ذهن نیست.
علی‌ایحال نکته مغفول در جنبش اعتراضی فعلی آمریکا نقش بی‌بدیل «تصویر» در برون‌ریخت خشم معترضین است.
صرف نظر از قتل مظلومانه جورج فلوید و علی‌رغم جنایت سبوعانه آن پلیس قاتل، اصلی ترین و محوری‌ترین عامل در برون‌ریخت خشم اجتماعی ناشی از این جنایت حضور بموقع یک شهروند و ثبت ویدئوئی این جنایت و انتشار بموقع آن بود که بستر این شهرآشوبی عظیم را فراهم کرد.
شهروند گمنامی که تاکنون خودش را معرفی نکرده و چگونگی حضور و ثبت بموقع آن جنایت هولناک را اطلاع رسانی ننموده و اکنون در سکوت خود و گوشه‌ای خلوت به بحران بزرگی که آفریده به دیده حیرت می‌نگرد!
قدر مسلم این شهروند خبرنگار هر کسی که هست عامل اصلی انفجار اجتماعی فعلی در آمریکا است و شایستگی آن را دارد تا نامش به عنوان عامل موجده و مشدده یکی از بی‌سابقه‌ترین شورش‌های اعتراضی در تاریخ تحولات سیاسی ـ اجتماعی آمریکا ثبت شود.

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۱۳, سه‌شنبه

آنچه شوتان همه دارند!



آنچه شووتان همه دارند، تو یکجا داری!
ترامپ مانند سلف‌اش (معاویه) که قران بر نیزه کرد بمنظور فریب معترضین انجیل به دست شد!

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۱۲, دوشنبه

نمی‌تونیم نفس بکشیم!



اعتراض به کشته شدن ناجوانمردانه جورج فلوید حق مسلم و مشروع ملتی است که جان دادن مظلومانه هم‌وطن‌شان زیر فشار خرد کننده زانوی آن هیولای بی وجدان و متظاهر به پلیس را به حق برنتابیده‌اند.

مردم معترض آمریکائی بخوبی دیدند همه مطالبه «جورج» نفس کشیدن برای نمُردن بود.

مردم معترض آمریکا خوبست بدانند دولتمردان‌شان ۴۱ سال است همین رفتار را با ایرانیان دارند و ۴۱ سال است پوتین‌های‌شان را با حربه تحریم اقتصادی روی گردن ایرانیان گذاشته‌ و مانع از نفس کشیدن ما ایرانیان شده‌اند!
ناله «نمی‌توانم نفس بکشم» جورج فیلد هم‌فرکانس با ناله «نمی‌توانیم نفس بکشیم» ۴۱ ساله ایرانیان است.
معترضین آمریکائی حال که زشتی رفتار آن پلیس را دیدند و برنتابیدند خوبست بدانند ایرانیان نیز ۴۱ سال است به جرم تمایل‌شان به زیست مستقل و خودباشانه زیر فشار خرد کننده و ظالمانه دولتمردان‌ واشنگتن نمی‌توانند نفس بکشند!

نفس کشیدن حق مسلم ایرانیان و آمریکائیان است اگر آپارتاید قدرت در آمریکا بگذارد!

#داریوش_سجادی




رضا پهلوی کله‌پا شد!



آقا رضای پهلوی ـ در فرهنگ عامه اصطلاح «کله پا شدن» سقوط کردن را مُراد می‌کند.

بر همین معنا پدرتان را ایرانیان در ۵۷ با خیزشی ملی و انقلابی مردمی و فراگیر از سلطنت خلع و «کله پا» کردند.

علی‌ایحال آن بخش از سنگواره‌های سلطنت‌طلب که هنوز در سودای بازگشت سلطنت چشم امید به مساعی جمیله جنابعالی دارند با دیدن فیلم کله‌پا شدن خودخواسته و جلف بازی‌های پادشاه مفروض انگاشته‌شان دچار پسیکوز عاطفی می‌شوند.

عالیجناب!

رویای شیدائیان تان را نشکنید. کمی مشق متانت و وزانت در اندازه‌های یک سیاستمدار جاافتاده را بیاموزید و بازی کنید!

ولو اینکه هرگز رویای شیدائیان‌تان را توان بازتولید ندارید لااقل بگذارید «رضاشاه دوم‌شان» را حتی در ظاهر هم شده عاقله مردی موقر «پُز» دهند. نه آنکه بقول دامادتان اردشیر زاهدی:

پسرک احمق نامتعادل ... ته مانده آبروی پدرت را هم لجن مال کردی با این دلقک بازی ها!! پدرت روزی پشت فانتوم می‌نشست و توی الدنگ روی دسته بالانس میزنی!؟

#داریوش_سجادی


۱۳۹۹ خرداد ۱۱, یکشنبه

از جورج تا جوکر!



جنبش اعتراضی بابت قتل «جورج فلوید» توسط افسر پلیس مینیاپولیس با سرعتی محسوس در حال گذار به «آشوبی جوکری» است!
آرتور فلک در فیلم جوکر طبقه محروم و سرخورده‌ای را نمایندگی می‌کرد که در زیر مناسبات ناصواب سیستم سرمایه‌داری آمریکا روان‌نژندانه کلیت آن ساختار را با خشن‌ترین شکل ممکن به چالش کشید و تمام قد در مقابل آن ساختار شورید و شهر را شوراند.
آشوب ناشی از قتل جورج فلوید در کنار واکنش‌های ناسنجیده ساختار قدرت در آمریکا بصورتی قهری و تبعی در حال خشن‌شدن و مخرب‌شدن و عصیانگری علیه طبقات مُرفه و ساختار پول‌سالار آمریکا است.
طنز ماجرا آنجاست که سال گذشته ترامپ در حاشیه اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل با اشاره به افزایش دادن تحریم‌های اقتصادی علیه ایران گفت:
«مشکلات در ایران شدت گرفته است. تورم در آنجا بالا است. بزودی در خیابان‌ها شورش اتفاق می‌افتد. مردم نمی‌توانند نان بخرند! پولشان بی‌ارزش شده. آنها مجبورند مذاکره کنند»
و اکنون این شهرهای آمریکا است که شاهد شورش مردم و ۴۰ میلیون بیکار و حمله و تخریب و غارت مراکز خرید شهر توسط «جوکرهای عاصی شده» از وضعیت افتضاح اقتصادی و فضای ناسالم اجتماعی است.
ظاهرا اکنون در آشوب آمریکا:
جورج فلوید بهانه است. اصل نظام نشانه است!

#داریوش_سجادی
#جوکر



۱۳۹۹ خرداد ۱۰, شنبه

کُشتی، گرفتن یا نگرفتن!؟


جمعه گذشته در مباحثه با مهدی مهدوی‌آزاد در تلویزیون ایران‌اینترنشنال بحث داشتم

موضوع بحث روائی یا ناروائی استنکاف ورزش‌کاران ایران از رقابت با ورزش‌کاران اسرائیلی بود.

خلاصه عرائض من آنبود که:

ـ اسرائیل حکومتی آپارتایدی است و همان‌طور که حکومت نازی‌ها قائل به برتری نژاد آریا بودند در اسرائیل فراتر از حکومت شاهد خدای آپارتایدی هستیم که قائل به برتری و برگزیدگی «قوم یهود» است و ایران اخلاقا و شرعا از برسمیت شناختن این حکومت معذور است و بالتبع ورزشکارانش نباید تن به رقابت ورزشی با ایشان دهند چون بنوعی برسمیت شناختن آن تمامیت نامشروع را افاده معنا می‌کند.

ـ احتراز ورزشکار ایرانی از این قانون نانوشته عملی خائنانه است. ورزش‌کاری که در قالب تیم ملی در تورنمنت بین‌المللی حاضر می‌شود تعلق به خودش ندارد و نمایندگی یک کشور را عهده‌داری می‌کند و باید تابع عرف و قانون کشورش باشد.

ـ رقابت یا عدم رقابت با ورزش‌کار اسرائیلی تصمیم شخصی نیست. ورزشکاران ملی ایران نمی‌توانند با پیاز حکومت تغذیه و فربه شوند و آنگاه که خوش‌ درخشیدند نارفیقانه خویش‌کامی کرده و در شوق و سودای پول و مدال به عرف و اخلاق و قانون کشورشان دهان‌کجی کنند.

چنین ورزشکاری ولو آنکه مدال هم کسب کند در تحلیل نهائی در باور عامه خائن تلقی می‌شوند.

ورزش ایران قبل از مدال محوری، اخلاق محور و تختی سالار است.

این اصل در جمیع حوزه‌ها مسموع است.

آن دختر خانمی که با هزینه و رانت حکومت در سینمای ایران خوش درخشید و بعد از ایران رفت و در مصاحبه با بی بی سی گفت رفتم چون امکان ترقی در سینمای ایران وجود ندارد در حالی که در همین حکومت دو بار بالاترین جایزه موفقیت سینمائی (سیمرغ بلورین) را از وزارت ارشاد همین حکومت گرفت! چنین فردی در هر قرائتی خائن محسوب می‌شود.

حال بگذریم که در غرب نیز هنرش در «سینما» را به ما نشان نداد و «سینه به ما» نشان داد!

فرار مغزها نیز از همین نوع است و اساسا فرار مغزها دروغی بیش برای استتار خیانت ملی نیست. جوانی که در سیستم آموزشی ایران که تمام قد تحت سرمایه‌گذاری حکومت است و با بودجه بیت‌المال آموزش می‌بیند و در فردای فارغ‌التحصیلی نارفیقانه به بهانه این که اینجا قدر ما را نمی‌دانند دست به مهاجرت می‌زند و خدماتی که قرار بود بعد از فارغ‌التحصیلی با خدمت به کشورش و مردمان کشورش ما به ازا کند! تقدیم به کشور اجنبی می‌کند چنین امری را مهاجرت نخبگان نمی‌نامند. دزدی و خیانت ملی می‌نامند.

نگاهی به تاریخ همان دول راقیه که مهاجرت می‌کنید بیاندازید. اگر اکنون در رفاه و آسایش و پیشرفت‌اند این وضعیت را با عافیت اندیشی به دست نیآوردند و با زحمت و مشقت و سختی کشورشان را ساختند و برخلاف شما در سختی‌ها کشورشان را ترک نکردند.

ماندند و با تن دادن به سختی کشورشان را ساختند.

لینک مصاحبه

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۵, دوشنبه

ثلاثی خدایان!



انسان‌ وقتی از فهم عالی و عمیق از خداوند عاجز می‌ماند، می‌کوشد خداوند را تا سطح نازل فهم خودش، پائین آورد.

اما وقتی از فهم خدا عاجزیم آیا اخلاقا یا عقلا مجاز هستیم بجای ارتقای فهم خود، خداوندمان را تا سطح نازل فاهمه‌مان پائین بکشیم؟

تعریضی که پیش‌تر در مذمت میگساری در حیات دنیوی و اخروی داشتم (اینجا) موجبات شائبه‌هائی میمون شد که تشریحی را بر عهده اینجانب تحمیل می‌کند.

خداوند در فاهمه اینجانب بمثابه سیستم عاملی عقلانی و قانونمند حاکم بر نظام خلقت است. سیستم عاملی دائر بر عقلانیت و عدالت که هر گونه تخطی یا تعدی به نظام خلقت‌اش منجر به فعال شدن قابلیت خود ترمیمانه آن «نظم مانا» خواهد شد. نوعی اکوسیستم اخلاقی یا توازن اکولاجیکال (Ecological balance) که حافظ تمامیت نظم عقلانی و عادلانه حاکم بر جهان هستی است.

هر چند نمی‌توان منکر شد که فهم غالب از خداوند در فاهمه عموم خداباوران ناظر و استوار بر خدائی آنتروپومورفیسم (Anthropomorphism) است.

(خدای آنتروپومورفیسم = خدائی انسان‌وار)

خدائی که در ذهنیت مومنین «خداوندی انسان‌وار» در قامت پدری مهربان در عرش را تداعی می کند.

قدر مسلم فهم آنتروپومورفیسم از خداوند لزوما مناسبات خدایگان ـ بندگی هم‌تراز با چنین خوانشی را بین چنان خداباوران و چنین خدایگانی را فونداسیون می‌کند.

در چنین خوانشی نمی‌توان به مولانا تاسی کرد دائر بر آنکه:

عاشقِ صُنع خدا با فَر بود
عاشقِ مصنوع او کافر بود

ما به ازاء چنان خوانشی، قرائتی خیامانه است بدآن گونه که:

گردون نگری ز قد فرسوده ماست
جیحون اثری ز اشک پالوده ماست
دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
فردوس دمی ز وقت آسوده ماست

ایمان خائفانه و ایمان تاجرانه محصول خوانش آنتروپومورفیکال از خداوندی است که در اولی مومنانش خداوند را در قامت فرومانروای خوفناک شکنجه‌گاهی مهیب و مهابتی قویم بنام «دوزخ» می‌انگارند.

خداوندی مخوف که مومنانش زیست مومنانه‌ و آداب و عبادات‌شان را مدلول ترس و احتراز از دوزخ هولناک آن مهابت، لگاریتم کرده‌اند.

ایمان تاجرانه نیز برساخته خداوندی است تاجرپیشه که در عالی‌ترین سطح مالک عشرتکده‌ای را تداعی می‌کند که مومنانش زیست مومنانه خود را دلالتی بر تجارت با چنان خدایگانی می‌انگارند که اگر نمازی می‌خوانند ما به ازای آنرا درختی در بهشت و اگر روزه‌ای می‌گیرند در قبالش «حوری» و «غلمان» و سوئیتی مصفا را در فردوس از چنان خداوندی مطالبه‌گری می‌کنند.

خوانشی بیزینس مآبانه از خداوند که منجر به خوانش زمینانه و خیامانه‌ای از این دست نزد اباحه‌سالاران می‌شود:

گویند بهشت و حورعین خواهد بود
آنجا می ناب و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک
آخر نه به عاقبت همین خواهد بود

چیزی که در نازل‌ترین سطح داعشیونی را می‌ماند که با شورت‌های فلزی انتحار می‌کردند تا در بهشت موعدشان حاضر به یراق باشند!

ضلع سوم، ایمانی عاقلانه و عاشقانه است که به تعبیر مولانا:

ما را نه غم دوزخ و نه عشق بهشت است
بردار ز رُخ پرده که مشتاق لقائیم

در چنین سطحی از ایمان، خداوند مخوف نیست و در چنین خوانشی همه خوف مومن ناشی از ترس افتادن از توجه و نظر لطف خداوند از جوار منیت و انانیت بندگان است.

چنان مومنانی «رابعه‌ای» را می‌مانند که خاضعانه خداوندش را بدانگونه می‌خواند که:

بهشتت را به دوستانت و دوزخت را به دشمنانت ده. مرا تو بسی!

ایشان را «صائبی» می‌مانند که زهدفروشان را بدانگونه طعنه‌زنانه استخفاف می‌کرد که:

عمر زاهد به سر آمد به تمنای بهشت
نشد آگاه که در ترک تمناست بهشت

ایشان را روح‌الله‌‌ای می‌مانند که خود را نزد خدایش بدین گونه خاشعانه می‌سرود که:

نیستم نیست که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمائی

#داریوش_سجادی

آدم‌نمایان!


آنان که «مُشبه به آدم» اطلاق می‌شوند کنایه از کسانی است که فیزک‌شان انسان است اما فاقد قوه عاقله‌اند و از فهم عقلی و استدلالی ابتلائات‌شان عاجزند!

در مقام تمثیل سرایندگان «شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» مصداقی مبرهن از چنان آدم‌نمایانی‌ است که در بی‌غمی از محنت دیگران ژاژخائی کرده و عینیتی از صحت سروده شیخ اجل را عهده‌داری کردند:

بنی‌آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به‌درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی‌غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

#داریوش_سجادی

روز جهانی شراب!



روز بیست و پنج ماه می به اعتبار هژمونی لیبرالیسم غربی روز جهانی ‌شراب نامگذاری شده!

از جانب دیگر این وعده به مؤمنین داده شده که احتراز از شُرب‌خمر در آخرت و در جنت «ما به ازا» دارد و آنجا به محترزین از شراب دنیوی، شراب اخروی عرضه خواهد شد و آنانکه در حیات دنیوی زیست مومنانه داشته و از شراب‌خواری اجتناب کردند در بهشت توفیق شُرب‌خمر دارند.

هر چند همین نیز تقلیل جنة‌المأوی و خُلدآشیانی تا حضیض میخانگی است اما پرسش اساسی آنجاست:

اگر نخواهیم در زیست اخروی نیز شراب‌خواری کنیم، تکلیف چیست!؟

لذت نوشیدن فرضا یک لیموناد چه در این دنیا و چه در آن دنیا مُرجح است بر شُرب تلخآبه‌ای که مذمت‌اش در اسلام ناشی از اختلال مشاعر و و زوال عقل انسانی است که عقلانیت‌ و قوه عاقله‌اش فصل تمایز انسان و حیوان است.

...

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۴, یکشنبه

در جلسات دولت چه خبر است؟



علی ربیعی سخنگوی دولت روحانی بمناسبت روز قدس و با ادعای بی‌فروغی این روز در غالب یک جمله معترضه اظهار داشته:

چرا ما با برخی رفتارها نتوانستیم روز قدس را آن چنان که باید، برای نسل‌های دهه شصت به بعد تبیین کنیم؟

جناب ربیعی ـ توقع دارید دغدغه روز قدس و محکمات و مسلمات انقلاب چگونه و توسط چه کسانی به نسل جوان منتقل شود؟

ضمانت اجرای انتقال یک آرمان، اعتقاد قلبی و ایقان عقلی بین راوی و مروی آن آرمان است.

طبیعی است ـ وقتی دولتمردان امثال عیسی کلانتری‌اند که طی ۴۰ سال گذشته در بالاترین سطوح وزارتی و ریاستی عهده‌دار مسئولیت بوده و اکنون اعتراف می‌کند هرگز به «انقلاب دوم» امام دلبسته نبوده چگونه انتظار دارید به «روز قدس» همان امام وابسته باشند تا بتوانند آن اتمسفر را به نسل جوان ترانسفر فرمایند!؟

توالی نسل پیشکش!

ایشان و ایشانیان(!) چاک زین را بچسبند. سواری باشد به نکوهش!

توقعاتی دارید!

آقایان به صرافت خودشان قبل از تلواسه آرمان‌های انقلاب دغدغه‌شان در جلسات هیات دولت، محکمه و محاکمه حاملان و «متهمان به انقلاب امام» است.

آقایان متوجه نیستند ۴۱ سال مانائی‌شان در حکومت و ۴۱ سال مانائی حکومت مرهون اشغال سفارت آمریکا و محروم شدن آمریکا از کانون فتنه در ایران بود!
در عمق جنگ سرد و در حالی که کمونیست‌ها داعیه خط اول مبارزه با آمریکا را داشتند و دین را افیون توده‌ها معرفی می‌کردند، اشغال سفارت آمریکا را مبدل به احراز هویت انقلاب اسلامی و گارانتی بقای جمهوری اسلامی کرد.

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ خرداد ۲, جمعه

صهیونیسم روی دیگر نازیسم!



روز جهانی قدس قبل از مبارزه طلبی با دولت صهیونیستی و قبل از عدالت طلبی برای مسلمانان مظلوم فلسطینی تلاشی است جهت نجات موسی کلیم‌الله و آموزه‌های موسی کلیم‌الله از چنگال‌های کثیف یهودیت صهیونیستی.

به گویش احمد شاملو و خطاب به کاهنان بتکده صهیون و نتانیاهوی ملعون معروضیم:

ابلها مردا! ما خصم تو نیستم. انکار توام!

مشکل وجدان آگاه بشری قبل از سبوعیت دولت صهیونیستی، تباین با خداوند یهودیت صهیونیستی است!

ما دشمن شما نیستیم. دشمن خدای شمائیم.

پرستش خدائی که مروج شایسته‌سالاری قومی است پرستش چنین خدائی عبادت نیست، حماقت است.

دینی که خداوندش قائل به برتری نژادی و اصلحیت قومی است چنین خدائی را باید به دیوار کوبید!

چنین خدائی شایسته پرستیدن نیست! برآیند چنین خدائی «این‌همانی» نازیسم دیروز با صهیونیسم امروز است.
فاشیسم مخرج مشترک برتری نژاد آریائی هیتلر و برتری قومی یهودیت هرتزل است.

خداوندی که رستگاری را در مضیق‌ترین و حضیض‌ترین خوانش ممکن تنها به قوم یهود وعده و بشارت داده و تقلیل‌گرایانه و آپارتایدانه و قوم‌گرایانه مومنانش را با یهودیت ژن‌سالارانه برند می‌کند! بر چنین خدائی و چنان خدایگان ـ بندگانی باید شماتت کرد و خطابت کرد که:

کام همگان باد روا، کام شما نه‌
ایام همه خرم و ایام شما نه


#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۵, پنجشنبه

آقای پروژه!


نُنُربازی یا به تعبیر محسن چاوشی نعره و «عربده» ابراهیم حامدی (ابی) از اجرای «عجب حلوای قندی تو» که از مستی ناشی از میخارگی این دُردانه کاخ‌های حکام آدمخوار ریاض در شب شهادت نخستین امام شیعیان، حکایت داشت موید افسارگسیختگی این مُطرب هفتاد ساله است که در پیرانه‌سری دچار توهم «رژی دبره انگاشتی» از خود شده و امریه‌های سیاسی با مضمون زیر مرتکب می‌شود:

مزرعه‌ای که آنرا ملخ‌ها احاطه کرده‌اند، بجای «اصلاح» جز از طریق سمپاشی و نابودی ملخ‌ها، راه دیگری برای نجات آن مزرعه وجود ندارد.

میزبانی اخیر حکام نئاندرتال ریاض از «ابی» در «طنطوره» شاخصی مهم از «پروژه شدن» این خواننده لوس‌انجلسی است که با دلارهای نفتی و حمایت منقرضان سلطنت‌طلب و ساپورت CIA در حال فربه شدن جهت تاثیرگذاری بر تحولات داخل ایران است.

اصرار «ابی» طی سالهای اخیر جهت خوانش‌های سیاسی آن هم در فقدان ولو حداقلی از سواد سیاسی یا تحصیلات آکادمیک و برگزاری کنسرت‌های مجلل و تهیه ویدئو ـ کلیپ‌های فوق‌حرفه‌ای و گران‌قیمت در کنار خوانش‌هائی سیاسی و منحرف کننده واقعیت مانند «کوچه نسترن» جملگی موید آنست که «صاحبان ابی» روی «آقای پروژه» سرمایه‌گذاری سنگینی کرده‌اند.

استفاده از «خواننده» توسط سازمان‌های امنیتی امری است مسبوق به سابقه و برجسته‌ترین ایشان فرانک سیناترا بود که در دهه ۶۰ توسط «سیا» جهت مشارکت در ترور فیدل کاسترو مدیریت و دلالت شد!

باز دم «داریوش اقبالی» گرم که هر چند مانند «ابی» مخالف جمهوری اسلامی است و هر چند از حیث جنس صدا و سابقه اجرا هم‌تراز «ابی» و در عداد هنرمندان وزین‌خوان محسوب می‌شود اما تا آن اندازه شرافت داشت که در «طنطوره» نباشد و حیثیت هنری‌اش را ملوث به نجاست دلارهای نئاندرتال‌های سعودی نکند.

چه داریوش را به طنطوره دعوت کرده بودند و نرفته باشد و چه اساسا دعوت‌اش نکرده باشند هر دو حالت موید ترجیح «ابی» نزد شیوخ سعودی برای تن دادن به خیانت و وطن فروشی است.

آقای ابی ـ نجاست خواری دلارهای طنطوره نوش جان‌تان! تخفیف و تحقیر محسن چاوشی نیز مشکل‌تان را حل نمی‌کند. اما به روسای‌تان بگوئید بابت «کوچه نسترن» اگر حضورا ببینم‌تان آنچنان با پشت دست بر دهان‌تان خواهم کوبید تا دیگر جرات نکنید به لن‌ترانی و هرزه‌درآئی نسبت به مفاخر و شهدای بزرگوار ۸ سال دفاع مقدس ایرانیان مرتکب شوید!

#داریوش_سجادی
#ابی
#ابراهیم_حامدی
#داریوش_اقبالی

۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

پهلوی به تاریخ ایران گند زد



نهاد سلطنت علی‌رغم ناخجستگی خودکامانه‌اش بیش از ۳۰۰۰ سال در ایران ماندگاری داشت و بتناوب دچار تداول ناشی از تطاول حکام می‌شد.

این تنها سلاطین فرومایه پهلوی‌ بودند که گند به تاریخ ایران زدند تا آنجا که ایرانیان در یک غضب ملی با یک انقلاب فراگیر سلطنت را از خاک ایران ریشه‌کن کردند

!#داریوش_سجادی

مشکل آمریکا با ایران چیست؟



مشکل آمریکا با ایران چیست ؟
مصاحبه‌ام با دکتر علیرضا نوری‌زاده در تلویزیون صحرا


ویدئوی کامل این مصاحبه را در تلویزیون صحرا در اینجا ببینید


به تلویزیون صحرا بپیوندید


....................


#داریوش_سجادی






...

۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۱, یکشنبه

گوگوش، شاخص فلاکت!



آقائی بنام «ف م سخن» اخیراً در تمجید از «فائقه آتشین» و به بهانه کاریکاتور «بزرگمهر حسین‌پور» شیدائیه‌ای نگاشته و در آن نوشته:

«گوگوش در ذهن جمعی ما ایرانیان خاطره‌ای ماندگار است که نمی‌توان آنرا خراب کرد. سابقه گوگوش یادگار تمام سال‌هایی ست که با او و ترانه‌ها و تصاویر و فیلم‌هایش زندگی کرده‌ایم»

غم‌غربت مضیق‌ترین معنا از کلمه نوستالژی است که بالمآل مفهوم عمیق و دقیقی از این واژه را مستفاد نمی‌سازد. نوستالژی را در پهنائی موسع، می‌توان فرآیندی اطلاق کرد که محصول فلاکت و ناکامی و ناشادی لوُزرهائی (Loser) است که در پروسه مهاجرت فاقد کفایت و صلاحیت و استعداد و قابلیت لازم جهت جذب موفقیت‌آمیز در جامعه میزبان بوده و همین ناکامروائی موجبات تکدرخاطر و حُزن روحی ایشان را فراهم می‌اورد تا از آن طریق با توسل به سوته‌دلی نزد هم‌رنجان و هم‌دردان و هم‌سرنوشتان حاشیه شده در غربت، با یکدیگر و به «عشق سالهای وبا» و کیف خوش‌باشی‌های ایام شباب با این‌همانی و خاطره‌درمانی (Reminiscence therapy) به تشفی خاطر برسند.

ایرانیانی که در «غربت فرنگ» و «عزلت در وطن» و از جوار ناکامی در غربت و ناشادی ناشی از عدم تضایف با لایف استایل حاکم در وطن مبتلا به «غمباد ملی» شده‌ و می‌شوند بُرشی از همین اقشارند که «گوگوش» برای ایشان نماد و شاخص فلاکتی را بازی و عهده‌داری می‌کند تا از آن طریق بتوانند با «ابرو به من کج نکن، کج کلاخان یارمه» خلسه درمانی کنند.

گوگوش مزبور نزد اقشار مذکور خاطرات «نبرد کازرون» برای دائی جان ناپلئونی را تداعی می‌کند که «دائی جان» با تکرار توام با اغراق از سلحشوری و ظفرمندی‌هایش در آن جنگ تخیلی، ولو موقتاً به شعف و شیدائی می‌رسد!

نماد اجتهاد از سر اضطرار انسانی که بمنظور استتار و غمض‌عین ناکامی‌ها و نارسائی‌ها و ناتوانی‌هایش بشکلی خویش‌کامانه در ناخودآگاه‌اش دست به وجدان کردن شمایل و حمایل و لواحق و سوابق و رزم‌آیشی آرمانی از خود می زند تا بدان وسیله بتواند در خلسه‌ای موقت، به تشفی خاطری ولو مجعول برسد.

#داریوش_سجادی
#گوگوش

۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

آید آن روز که در کوی توام منزل بود!؟



سردار «گرانیگاه دنیا» بود.

خشت تعادل «خورنقی» بود که آن بوزینه زردموی با زدنش تعادل دنیا را برهم زد.

جهان بعد از «سردار» بر هم ریخت!

جهان در نبود سردار، بی‌تابی می‌کند!

#داریوش_سجادی


۱۳۹۹ اردیبهشت ۹, سه‌شنبه

سِّر دلبران!



ستایش اردشیر زاهدی از رشادت سردار قاسم سلیمانی و تمجید وی از کارنامه جمهوری اسلامی همان‌طور که انتظار می‌رفت از جانب اپوزیسیون برانداز در داخل و خارج از کشور دچار بدفهمی شد و براندازان مزبور به سنت مالوف و به اعتبار نفرت انبوه و غیظ مشهود، آسیمه‌سرانه عنان از کف نهاده و عتابانه و هتاکانه «اردشیر» مزبور و دودمان‌اش را به توپ بسته کآنه ایرانیان در داخل ملتمسانه چشم انتظار دست تفقد جناب زاهدی بر سر خود بودند تا از آن طریق ادخال سروری حاصل شود و مشروعیت و مقبولیت و موفقیت حکومت‌شان را مستظهر به تائید و روادید جناب زاهدی ببآلانند و جشن بگیرند و سورچرانی کنند!

براندازان گرامی!

سُرنا را از سر گشادش نواختید!

صرافت زاهدی از «رشادت سردار» و وثاقت وی از «کارنامه نظام» اعتبار به زاهدی می‌دهد نه نظام!

جمهوری اسلامی اگر اعتباری دارد آن اعتبار را مدیون پایمردی شیرزنان و دلاورمردانی است که ۴۱ سال برای مانائی و توانائی کشور و حکومت‌شان در تمامی عرصه‌ها ایثارگرانه در داخل و خارج از کشور مجاهدت کردند و همه سختی‌ها و عقبه‌ها از جنگ ۸ ساله تا خصومت ۴۱ ساله آمریکا و متحدین‌اش را ظفرمندانه، بُردباری کردند.

اعتبار جمهوری اسلامی اشک چشم یتیمانی است که در نبود پدران سلحشور‌شان برای ماندگاری دین و میهن‌شان بر آن تربت پاک فرو غلتید!

اعتبار جمهوری اسلامی به اشک چشم مادران و همسران شهیدی است که عزیزان‌شان را فدیه مانائی دین و دنیا و مُلک و مملکت‌شان کردند!

اعتبار جمهوری اسلامی به خون پاک شهیدان شرافتمند و دُردانه‌هائی چون «قاسم سلیمانی» ها است که خاضعانه و خاکسارانه جان عزیزشان را فدیه ماندگاری آینده جوانان‌شان کردند.

اعتبار جمهوری اسلامی به خلوص مردان و نجابت زنانی است که ۴۱ سال است در کنار حکومت‌شان دست رد به سینه زیاده‌خواهی آن پتیاره قدرت در واشنگتن و خاکسارانش ‌در داخل و خارج از کشور زده‌اند!

زاهدی و امثال زاهدی با «اذعان به واقعیت» به نظام مشروعیت نمی‌دهند، از نظام مشروعیت می‌گیرند!

خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران

#داریوش_سجادی
#اردشیر_زاهدی
#قاسم_سلیمانی


۱۳۹۹ اردیبهشت ۸, دوشنبه

درددلی با هیتلر!



تلویزیون «من و تو» و «سالومه سیدنیا» شومن پُرجلافت آن شبه‌رسانه، قانقاریائی مغزی را تداعی می‌کنند که از جوار بدسگالی و کم‌سوادی مبتلابه یک چرک‌کلامی و سیاه‌اندیشی وخیم و ضخیم شده‌اند.

مشارالیها با اعتمادبنفسی کاذب توئیت کرده و پرسیده:
از میان آقایان مصدق و خاتمی و ظریف و روشنفکران، کدامیک خائن‌ترند!؟

جل‌الخالق!

حکایت رانش سربالای آب است و ابوعطاخوانی قورباغه‌ها!

سالومه مزبور در حالی «سمورانه» در جستجوی خائن می‌گردد که با قوت توانسته نام خود را در کنار جلف‌های دیگری همچون «مصی» تحت عنوان شاخصان خیانت در کتب درسی دانش‌آموزان ایرانی برای سالهائی متوالی ثبت نماید و مصداق عبرت و شماتت وطن‌خواهان و ایرانیان آبرومند شوند.

خدا رحمت کند مرحوم هیتلر را (!) که علی‌رغم همه حماقت‌ها و جنایت‌ها و شناعت‌هایش لاکن در توصیف خیانت شاخص خوبی را در تاریخ نشانه‌گذاری کرد آنجا که خائن‌ترینان را فرانسویانی معرفی کرد که پس از فتح فرانسه با ارتش نازی همکاری و همراهی و هم‌آوائی کردند.

آدولف ـ نیستی ببینی خیانت جهش مولکولی کرده و بدنه‌ای از فارسی زبانان را نیز مانند دیروز فرانسویان به «وجد خیانت» و «وهم شجاعت» مبتلا کرده!

#داریوش_سجادی
#سالومه_سیدنیا




درب‌نامه!



جوانان انقلابی!
روحی که پیام دارد نه عاشق می‌طلبد و نه مُرید.
اقتفای نسل ما به ارتفاعی همچون «امام» متابعتی از سر وجد نبود.
شیفتگی ما به امام شیفتگی به اندیشه امام بود. خود را با قد رعنای امام گز نمی‌کردیم امام را با مبانی معرفت‌اندیشانه و اجندای معدلت‌خواهانه فهم می‌کردیم.
امام یادمان داد تا در سیاست چک سفید امضاء به احدی ندهیم. متابعت‌مان از «آقا» نیز سمورانه و شبکورانه نیست. متابعت از رهبر برگرفته از شیدائی و دلربائی نیست.
عزت رهبری نزد امت «سید‌علی» محصول خنیاگری شعورورزانه ایشان است نه رامشگری و بربط نوازی شورآفرینانه!
گرویتی امام و امت در شیعه محصول بصیرت و فضیلت و عدل و عقل و تدبیر و شجاعت است.
۸۸ وقتی از کروبی‌یان بُریدم به صراحت کلامت ارسطوئیان را به ایشان خطابت کردم که «من افلاطون را دوست دارم اما حقیقت را بیش از افلاطون دوست دارم»
بکوشید اندیشه را ره‌پیشه خود کنید. رابطه مرید و مرادی و چاکرسالاری در اندیشه شیعه نه موضوعیت دارد و نه طریقیت.
جوانان انقلابی
جوانی ما در جوان‌سری اسلاف «همین آفت» جوانمرگ شد! ما آفات سنگین آن چاکرسالاری را در فرقه منحوس رجویه دیدیم و زهرآبش را با ۱۷۰۰۰ شهید چشیدیم!
قهرمان در تاریخ اضطرار در تاریخ است اما آنچه نقطه مذمت است «قهرمان‌خواهی» از سر عجز و بی‌ارادگی و خودکم بینی و مسئولیت گریزی مشتی «قهر ستا» و «خشونت پناه» است.
مهدی (ع) قهرمان شیعیان است اما مهدویت استیصال شیعیان نیست!
مهدویت شیعی، انتظاری مسئولیت‌پذیرانه و جان نثارانه و آگاهانه و شعورورزانه برای اعاده حق و عدالت است.
انتظار ظهور نزد شیعیان قهرمان خواهی از سر شعور است نه «قهر ستائی» شورورزانه!
منتظران ظهور شیفتگان عدالت‌اند نه تشنگان شقاوت!
بیاموزید در عاقله‌تان «شیدای اندیشه‌ها» شوید قبل از آنکه سُویدای دل‌تان بی‌تاب تمثال مبارک محبوب‌تان شود.
تمثال‌سازی بُت‌وارانه و امتثال گری چاکر‌سالارانه نقطه زوال در حضیض احتشام‌سازی جاعلانه است.
حق را با عقل بسنجید نه شخص!

من به در گفتم ولیکن بشنوند
نکته‌ها را مو به مو دیوارها!

#داریوش_سجادی


۱۳۹۹ اردیبهشت ۳, چهارشنبه

خانم قریشی! بدن شما هیچ بوئی نمی‌ده!


رفتار زننده و خفیفانه خانم سحر قریشی نسبت به یک پاکبان خسته و زحمت‌کش تجلی نخوت اشرافیت نورسیده و بی‌هویتی است که در نبود شایستگی‌ها و بایستگی‌ها مترصد برون‌ریخت خودشیفتگی‌ها‌ی‌شان در بزنگاه‌هائی نظیر مضحکه کردن آن رُفتگر زحمتکش‌اند.

خانم قریشی ـ پیش‌تر لُردی نوکیسه و متبختر «مانند امروز شما» در خیابان با پیرمردی ماهیگیر رو در رو شد و از سر تفرعن و تکدر بابت بوی تند ماهی متصاعد از بدن پیرمرد با طعنه به ماهیگیر گفت:

بدن شما بوی ماهی می‌ده آقا! شما ماهیگیر هستید آقا!؟

پیرمرد نیز زیرکانه پاسخ داد:

بله آقا! اما بدن شما هیچ بوئی نمی‌ده آقا!

خانم قریشی ـ بدن آن پاکبان نیز بوی شرافت توام با زحمت برای لقمه‌ای نان حلال می‌داد!

اما از بدن شما هیچ بو و خاصیتی متصاعد نیست خانم!

بقول مجذوب‌علیشاه:

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاج‌اش آتش است

#داریوش_سجادی
#سحر_قریشی

۱۳۹۹ فروردین ۲۳, شنبه

خاکینه!


ترانه «بوی گندم» نوشته شه‌یار قنبری و تنظیم واروژان با خوانش داریوش اقبالی، سال ۵۱ در تهران ارائه شد که با تمی نوستالوژیک اعتراضی لطیف به تبعات اصلاحات ارضی محمدرضا شاه بود.
نتیجتاً هر سه توسط ساواک بازداشت شدند دست آخر ماجرا بدانگونه ختم بخیر شد که «داریوش» بنحو احسن «متقاعد شد» شاه خوبست و اصلاحات ارضی شاه خوبتر است لذا در مقام جبران ترانه رسول رستاخیز و همچنین ترانه طلایه دار به پاسداشت اعلی‌حضرت و اهتمام‌شان در تاسیس حزب رستاخیز توسط ایرج جنتی عطائی سروده و داریوش نیز آن دو را اجرا و «اهدا» فرمودند!

ظاهرا تاریخ نیز اهل شوخی است و توبه‌فرمایان (!) زمانی در توصیف قد رعنای اعلی‌حضرت بدانگونه می‌خواندند که:

با پدر ، آرزوی باغی بود، روی خاكی كه شكل مُردن داشت
بس كه تن تشنه بود خاک من ،پدرم شوق جان سپردن داشت
با من اما سبد سبد میوه ،از درخت غرور باغستان!

و اکنون دُردانه آن اعلی‌حضرت در حسرت «تاج پدر» و «توهمات پدر تاجدار» محزونانه با والده محترمه بدانگونه سوته‌دلی می‌کنند که:

با مادر، آرزوی تاجی بود روی خاکی که بر سَرمان شد!!!

#داریوش_سجادی
#رضا_پهلوی
#داریوش_اقبالی
#واروژان
#شهیار_قنبری


۱۳۹۹ فروردین ۲۱, پنجشنبه

کاش سیاست درب داشت!





تخصص یعنی وقتی دندان درد می‌گیرید بدون توجه به فرمایشات و نسخه «خاله کوکب» و سوزاندن سرگین و قرار دادنش روی دندان! به دندانپزشک رجوع می‌کنید!

تخصص یعنی وقتی موتور خودروی شما خراب می‌شود بدون توجه به فرمایشات «کریم‌اقا بقال» و بدون تعلل به مکانیک متخصص مراجعه می‌کنید!

علی‌رغم این بدلیل کوتاه بودن دیوار سیاست در ایران هر نورسیده و ابجدناخوانده در دنیای سیاست تا آن اندازه جسارت دارد تا فوق تخصصی‌ترین نسخه‌های سیاسی را برای مسائل مبتلابه تحلیل و تجویز کند.

مشکل وقتی حادتر می‌شود که نیم ابجد‌خوانده‌های دنیای سیاست نیز مانند خانم فرزانه روستائی بدون کمترین التفات به مفردات و محکمات و متعلقات دنیای سیاست از خود سیاست متبادر می‌کنند و بر این تبادر خود نیز ابرام ورزیده و می‌نازند.

فرزانه روستائی روزنامه‌نگار سابق در روزنامه شرق که چند سالی است مقیم سوئد شده و کماکان در کسوت روزنامه‌نگاری امرار معاش می‌کند متن ضمیمه (تصویر بنفش بالا) درباره «شیوه برخورد پایوران حکومت ایران با کرونا» را تحریر کرده بدون آنکه به بزرگی و مهابت ادعای بدون استناد خود و تقید به لوازم سندمحور چنین اتهامات سنگینی التزام داشته باشد.

اما طبیعی است در دنیائی که روزنامه‌نگاری بدون فکت و صرف ادعا و سیاه‌نمائی علیه ایران از جانب ممالک راقیه قدر می‌بیند طبیعتا به سپهسالاران این عرصه مدال می‌دهند تا با «ژنرال‌سازی جعلی» توازن قوای رسانه‌ای را بنفع سیاه‌لشکر قلمدار خود در مقابل روزنامه‌نگاری متعهدانه و متخصصانه بر هم زنند!

روستائی نیز بر همین منوال در توهم «امیل زولائی» انشای «من متهم می‌کنم» می‌نویسند تا برای «دریفوس» تخیلی‌شان قهرمان مفروض انگاشته شوند! و یک چیز را خوب می‌دانند و آن اینکه همه چیز می‌دانند!

لاکن برخلاف باورداشت متوهمانه‌شان و بقول «آرتور کستلر» در «از ره رسیدن و بازگشت» ایشان جملگی سیندرلاهائی‌اند که در هیچ مجلس رقصی از ایشان دعوت به عمل نیآمده و لاجرم بی‌اقبالی خود را با خوش‌رقصی در زمین سیاست و میل اجنبی، ما‌به ازا می‌کنند!!

#داریوش_سجادی

۱۳۹۹ فروردین ۱۸, دوشنبه

قولنج اصلاحات!



مصطفی تاجزاده به بهانه درگذشت «رضا بابایی» یکی از منسوبین به سازمان اصلاحات به سنت مالوف بر طبل بی‌تابی برای جنبش اصلاح‌طلبی کوبیده و جمله‌ای منسوب به آن مرحوم را موجبات تکدر خاطر و تکرر مرثیه‌خوانی خویش بر نامُرادی و ناکامی اصلاحات در ایران قرار داده است.

به گفته تاجزاده:

آنان که اکنون ما را از هر تغییری ناامید کردند بر خود ببالند که مردمی شیدا و عاشق را بر خاکستر افسردگی نشاندند. فردا نسلی از راه می‌رسد که چراغ امیدش را در جایی دیگر روشن می‌کند؛ آنجا که دست شما به آن نمی‌رسد.

جناب تاجزاده، بدون تکلف خدمت‌تان معروضم جنبشی که حرفی برای گفتن داشته باشد نه امیدش به ناامیدی می‌گراید و نه مبتلا به افسردگی می‌شود و هر روز شاداب‌تر و باطراوت‌تر از روز گذشته پله‌های موفقیت را ولو با مشقت می‌پیماید!

جنبش اصلاح‌طلبی ایران شوربختانه سترون بود و نارس متولد شد در غیر این صورت عظیم‌ترین دیوارها و مهیب‌ترین دهلیز‌ها و مخوف‌ترین دژها نیز توان آن را ندارند تا مانع از رشد و جوشش و پویش و رویش و آمایش و ریشه دادن و گسترش یافتن اندیشه‌ای پویا و جنبشی جویا شوند.

جناب تاجزاده شان نزول آیه ۲۶ سوره فصلت کآنه روایتی از عزلت جنبشی است که از جوار نابلدی‌ها و نارفیقی‌ها و ناشکیبی‌ نامدارانش، خاکسار و نگونسار شد.

وَ قَالَ‌ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا لاَ تَسْمَعُوا لِهٰذَا الْقُرْآنِ‌ وَ الْغَوْا فِيهِ‌ لَعَلَّکُمْ‌ تَغْلِبُونَ‌

کفار گفتند: گوش به این قرآن ندهید؛ و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!

جناب تاجزاده حلاوت قران ناشی از صراحت توام با صلابت آنست.

کفار قریش اگر ترفندشان کارگر نیفتاد و علیرغم آنکه بر طبل ساحر بودن رسول‌الله کوبیدند و با کور شید و دور شید و گوش‌های‌تان را بگیرید(!) امر بر تحریم استماع آیات قرآن دادند، تا پیام انقلاب محمد (ص) و خیزش جنبش محمد(ص) به زوال بیانجامد «جناب تاجزاده» علی‌رغم همه آن مضایق و ظرائف لاکن ناکامی قریش بدلیل ناتوانی ایشان نبود.

جنبش رسول‌الله چون پیامی برای گفتن داشت هیچ‌کدام از دسائس و خبائث نارفیقان با نهضت رسول‌الله نتوانست مانع از رسیدن آن پیام به مخاطب و رسیدن آن میوه به طراوت و فراگیر شدن آن دیانت به تمامت شود.

اگر امت رسول‌الله علی‌رغم آن همه شدائد و مضایق از ادامه راه ناامید نشدند و عاشقان و شیدائیان رسول‌الله بر خاکستر افسردگی ننشستند «جناب تاجزاده» آن پایمردی محصول پیام‌آوردی و محمول خوشآیندی پیام «پیامرسانی» بود که توان معنایابی و معنادهی به زندگی حاملان جنبش‌اش را عهده‌داری می‌کرد.

جناب تاجزاده!

شلتاق می‌فرمائید. انقلاب خمینی را خوب درک نکردید تا اصلاحات انقلاب و نظامش را نیز بتوانید خوب درک کنید!

بیش از ۲۰ سال از جنبش اصلاحات گذشت و هنوز رهبران جنبش در بند اول چیستی جنبش مانده و نتوانسته‌اند لااقل بین خودآیشان به اجماعی از چیستی و چرائی و خاستگاه و منزلگاه و لنگرگاه و مقصدگاه جنبش‌شان دست یابند و رندانه و مکررانه رقیب را مسئول ناکامی خود و جنبش‌شان قلمداد کرده و با کاسه‌ای ماست کنار دریای رویاهای خویش نشسته و در «حسرت دوغ» و «رخصت مامور» حامیان‌شان را وعده می‌دهند که:

اگه بشه، چی میشه!

جناب تاجزاده!

مومنی کم‌پول ساعت‌ها در ایستگاه منتظر مانده بود تا یک تومانش، دو تومان شود تا بلیط اتوبوس خریده و برای زیارت به عبدالعظیم برود! هر چه ایستاد اتفاقی نیفتاد و نهایتا یک تومانش را به گدا داد و پیاده راهی زیارت شد!

بی‌فروغی جنبش‌تان و ناامیدی جنبش‌گران‌ را آسیب‌شناسانه از بطن سترونی اندیشه و نارسانائی پلاتفرم‌های اصلاحات‌تان واکاوی کنید.

جنبش‌تان وازکتومی شده و صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی!‌

#داریوش_سجادی
#جنبش_اصلاحات
#مصطفی_تاجزاده





۱۳۹۹ فروردین ۱۷, یکشنبه

شطحیات کرونائی!


نشستن داخل خونه تا نمیرن! تا ویروس نتونه بیاد مبتلاشون کنه!

تکلیف اون ویروسای داخل خونه چی می‌شه!

سالهاست اون همه ویروس داخل خونه‌شون جولون می‌ده، اهمیت ندادن! حالا نگران مُردن با همین یه دونه ویروس‌ شدن!؟

سالها پیش منزل دوستم مهمان بودم. تلفنش زنگ زد و به پسر ده ساله‌اش گفت: گوشی رو بردار اگه منو خواستن بگو بابام خونه نیست!

به همین راحتی با یه خط تلفن «ویروس دروغ» رو آورد تو خونه و پسرش رو مبتلا کرد!

گیریم نشستین خونه و کرونا رو پشت درب خونه نگه داشتین! با اون همه ویروسی که گوشی‌هاتون و دیش ماهواره‌هاتون، فضاهای مجازی‌تون بهتون منتقل می‌کنه چی کار کردین و می‌کنین!؟

ویروس‌های دروغ و تهمت و غیبت و سرقت و ریا و ربا و جنایت و معصیت رو چی کار می‌کنین!

گیریم کرونا رو پشت درب خونه نگه داشتین و زنده موندید!

زندگی بدون شعور، نبودش بهتر از بودنشه!

بقول سقراط حکیم: حیات نسنجیده ارزش گذراندن نداره.

کرونا «دست انداختن داروین» بود! تا ببینه تئوری «تنازع بقاش» حالا شده: فرار برای بقا!

زنده موندن با اون همه ویروس، لاشه بودنی است بدون اندیشه!

تو خونه نمونید!

توی خودتون بمونید!

...

#داریوش_سجادی


آرزوتراپی!



انیمیشن «در جستجوی نیمو» Finding Nemo داستان مُهیج گمشدگی یک دلقک‌ماهی در سواحل سیدنی استرالیا است که سال ۲۰۰۳ توسط کمپانی دیسنی تولید و برنده اسکار شد.
(تلویزیون صحرا را در این آدرس ببینید ـ sahratv.com)
قسمت پایانی این انیمیشن «تمثیلا» شرح حال قابل ترحمی از وضعیت اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی را هم‌سان سازی می‌کند که شایسته عبرت است.

اپیزودی که طی آن ماهيان اسير در آکواريوم، هر چند موفق شدند با توسل و استقرار در کيسه‌هائی پلاستيکی و وکیوم شده خود را به دريای آزاد و «آزادی» برسانند اما بعد از مواجهه ناتوانی و بی‌عملی منتج از اسارت در سلول‌های پلاستیکی نوین‌شان، فرجام آن آزادی محاسبه نشده را تنها با يک سوال تمام کردند:

Now What?

شبکه تلویزیونی «من و تو» لابراتواری ارزشمند از گونه‌شناسی همین «اپوزیسیون مهجور» را نمایندگی و میزبانی می‌کند که طی یک سال گذشته با مخارجی سرسام‌اور سنگین‌ترین آتش تهیه را جهت بی‌فروغ کردن انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند‌ماه را لجستیک و عهده‌داری کرد و در فردای اعلام نتایج انتخابات پس از زوال ابتهاج‌ اولیه‌شان بوضوح یک

NowWhat?

ببوئانه را می‌شد در ناصیه‌شان مشاهده کرد!

شبکه «من و تو» بدون مجامله شاخص و کانون اصلی بیماری مخالفان برانداز جمهوری اسلامی است که به شفاف‌ترین شکل ممکن درد اصلی مخالفان و لزوم درمان ایشان را برون‌ریخت می‌کند و بر همین منوال بعد از ۴ دهه «رویااندیشی‌ و آرزوتراپی» قابل توجیه خواهد بود چنانچه دلسوزان نظام با استراتژی «تمهید مخالف دانا» حزم‌اندیشانه به کمک این اقشار آمده و لااقل آموزش شیوه شایسته مخالفت و راهکار بایسته مبارزه متکی بر عقلانیت را به ایشان و برای ایشان بسترسازی و آموزشگاهی کنند.

قدر مسلم برخورداری از «مخالف دانا» این امکان را فراهم می‌کند تا طرفین در چالش با یکدیگر ورز یابند و عمق و سطح نزاع‌شان را کیفیت و حیثیت بخشند.

مع‌الاسف براندازی‌طلبان در جمهوری اسلامی ضعیف نیستند، مریض‌اند و اطفالی را می‌مانند که از شدت «دماگوژی» محتاج «شدت پداکوژی» بنیادگرایانه‌اند!

ایشان سندروم «بارون دروغگو» را می‌مانند که سفیهانه در «ناگریزی فرو رفتن در باتلاق» گیسوان خود را بالا می‌کشند تا بدانوسیله بتوانند از مهلکه بگریزند! (تصویر زیر) 



مشکل نظام با این اپوزیسیون زیاده‌خواهی ایشان نیست، ژاژخائی ایشان است.

این بخش از اپوزیسیون قبل از آنکه با جمهوری اسلامی مشکل داشته باشند از جوار شیزوفرنی اجتماعی مبتلابه‌شان زجر می‌کشند. رنجش ایشان از جمهوری اسلامی گرفتاری ایشان در دوگانه «خوشزیستی با لایف استایل غربی» و تباین‌ آن با «بهزیستی مستظهر به مفاهیم و الگوهای مذهبی» است.

ایشان گرسنگانی‌ را می‌مانند که در حسرت این‌همانی با غربی‌ها در «دیزی‌سرا» ژیگو سفارش می‌دهند!

#داریوش_سجادی
#اپوزیسیون
#تلویزیون_من‌و‌تو
#شیزوفرنی





۱۳۹۹ فروردین ۱۳, چهارشنبه

مرزهای بی‌شرمی!


دونالد ترامپ در یک کنفرانس خبری در کاخ سفید گفت: به رهبران ایران اعلام کرده‌ام که آمریکا آماده است برای مقابله با ویروس کرونا به آنها کمک کند.

آقای ترامپ ـ بنده‌نوازی می‌فرمائید! خاصه خرجی می‌کنید! اما بی‌وجدان، کاش ارزنی هم شرم داشتید!

جنابعالی مردم ایران را گاو فرض کرده و صغیر انگاشته‌اید!؟

پشتوانه شرف و اعتبار این ملت با فرهنگ، تمدنی ۷۰۰۰ ساله است که اندوخته‌ای از فضیلت و منزلت و معدلت و اخلاق و انسانیت را در انبان خود انباشته‌اند!

آقای پرزیدنت! مرزهای بی‌شرمی را در نوردیده‌اید! تصور کرده‌اید با رعایای خود طرفید که برای صله و اشرفی حاضر به خوش‌رقصی‌اند!؟ ایرانیان شاید تن به مسکنت بدهند اما تن به ذلت نمی‌دهند تا بمنظور تحصیل دست تفقد حضرتعالی کاسه تکدی محبت به دست گیرند!

پیرمرد ـ شرم کن! تو خودت برای ایرانیان یک ویروسی! ویروسی بمراتب خطرناک‌تر از کرونا. بی‌آزرمانه پاک‌ترین و ناب‌ترین و زلال‌ترین و شجاع‌ترین «قاسم سلیمانی» شان را ترور کردی و ۴ سال است در خبیثانه‌ترین شکل ممکن یک ملت را با تروریسم اقتصادی‌ات در «کمند تحریم» گروگان گرفته‌ای و اکنون صورتک نوع‌دوستی و ایرانی‌نوازی بر چهره می‌زنید!

مستر پرزیدنت ـ جنابعالی به قوت این توفیق را یافتی تا نام «دونالد ترامپ» را در حافظه تاریخی نه تنها ایرانیان بلکه در حافظه تاریخی جهانیان به برند سفاهت توام با شرارت مُبدل کنید!

آقای ترامپ! کمک‌هایت پیش‌کش! مردم ایران گردن آن مسئول‌شان را می‌شکنند که بخواهند از دستان آغشته جنابعالی به خون پاک‌ترین فرزند‌شان، صله دریافت کنند.

یگانه توقع ایرانیان تحویل حضرتعالی به عدلیه‌ای است تا به اتهام ریاست بزرگ‌ترین دولت تروریستی جهان محاکمه و مواخذه و مجازات شوید!

کاش بی‌شرمی مرز داشت!

#داریوش_سجادی
#قاسم_سلیمانی
#دونالد_ترامپ
#ویروس_کرونا

تکرار تاریخ!



خبرگزاری آسوشیتدپرس روز گذشته پیرامون سفر «اسماعیل قاآنی» فرمانده سپاه قدس به عراق نوشته: یکی از مسائلی که آقای قاآنی در سفرش به عراق مطرح کرده مخالفت ایران و سپاه پاسداران با نخست وزیری عدنان زرفی است.

از سوی دیگر ترامپ نیز در واکنش به حضور «قاآنی» در عراق هشدار داده «اگر ایران اقدامی علیه آمریکا بکند 'بهای سنگینی' خواهد پرداخت»

اخبار ارسالی از عراق حاکی از تحولاتی زیر پوستی است که هرآئینه می‌تواند صفحه شطرنج سیاسی این کشور را دچار تحول نماید. هر چند ایران و آمریکا از طرفین مهم در منازعه عراق محسوب می‌شوند اما این بمعنای هم‌ترازی طرفین نیست.

بدون تردید سفاهت ترامپ سرمایه ارزشمندی برای طرف ایرانی است تا از آن طریق با کمترین هزینه بتواند استقلال و ثبات سیاسی و منافع مردم عراق و مصالح منطقه‌ای مسلمانان را با حاذقیت تدبیر ومدیریت کند.

ایران در عراق قبل از اتکا به بازوی قدرتمند «سپاه قدس» مستظهر به مرجعیت شیعه خصوصا آیت‌الله سیستانی است. مزیت ایران در نزاع با واشنگتن آنجاست که ساکن کاخ سفید زردموی تاجر‌پیشه‌ای است که فاقد سواد سیاسی و عمق مطالعاتی است. اگر ترامپ ارزنی شعور سیاسی در کنار اندکی مطالعات تاریخی داشت متوجه می‌شد تاریخ عراق تاریخ سلحشوری و مقاومت در مقابل اجنبی است.

انقلاب ۱۹۲۰ عراق با محوریت «میرزای شیرازی» قرینه وضعیت فعلی عراق است.

اگر میرزا در آن تاریخ با اتکا به حًریت عراقی و متابعت از مرجعیت، قرارداد «سایکس ـ پیکو» را بی‌وقعی و در مقابل «انتصاب فرمانداری کل برای عراق توسط انگلستان» فتوای جهادیه داد، اکنون نیز «سیستانی» قبل از «قاآنی» باید موجبات نگرانی ترامپ باشد. خصوصا آنکه «عدنان زرفی» نامزد محبوب واشنگتن قانونا شانیت و صالحیت برای تصدی مسسولیت نخست وزیری عراق را ندارد.

عدنان زرفی یک «دوتابعیتی» است که پیش‌تر متابعت و ذلت خود در مقابل ارباب آمریکائی را از طریق شرکت در مراسم تحلیف شهروندی اثبات و ابراز و احراز کرده و با بی‌شرمانه‌ترین شکل ممکن در مقابل قاضی دادگاه فدرال آمریکا و در وجد و بهجت و اشتیاق «آمریکائی شدن» رسما سوگند خورده:

«تمامی وفاداری خود به هر پادشاه یا دولتمرد و دولت و حکومت و کشوری که تاکنون شهروند آن بوده را طرد کرده و در برابر کلیه دشمان داخلی و خارجی به دفاع و حمایت از قانون اساسی و قوانین آمریکا پرداخته و به آن ایمان و وفاداری واقعی بورزم و هنگامی که قانونا لازم شد برای دفاع از ایالات متحده تفنگ به دست گیرم»

ترامپ قبل از قاآنی از سیستانی بترسد که با نیم‌خط فتوا می‌تواند نسخه «عدنان زرفی» را بپیچد و این «غلام‌خانه» اهلی شده را بدون کمترین هزینه نظامی، ازاله بکارت سیاسی کند!

#داریوش_سجادی
#ترامپ
#اسماعیل_قاآنی
#سپاه_قدس
#آیت‌الله_سیستانی

۱۳۹۹ فروردین ۱۱, دوشنبه

خطای استدلال ضدانقلاب!



خطای استدلال آیت‌الله خامنه‌ای عنوان مقاله‌ای است بقلم «شهیر شهیدثالث» در سایت تلویزیون فارسی BBC که نویسنده طی آن کوشیده در مقام نقد پیام نوروزی «آیت‌الله خامنه‌ای» ستیزندگی جمهوری اسلامی با زیاده خواهی آمریکا را در نقطه تباین رشد و توسعه اقتصادی ایران قرار دهد.

نویسنده در این مقاله هر چند شرح کشاف کرده اما در مجموع کیفرخواست‌اش علیه جمهوری اسلامی برخوردار از عجز ادله است.

پیش از ایشان نیز اتکالی ناکام به شاخص‌های اقتصادی و الگوهای رشد و توسعه در نقد و نفی و رد کارنامه و عملکرد جمهوری اسلامی ایران بیت‌الغزل عموم نئولیبرال‌ها در داخل و خارج از کشور بوده است.

ناکامی چنین احتجاجاتی ناشی از نادانی و بی‌درکی حلاجان از گوهر و مومنتومی است که سوخت‌رسان موتور محرکه انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ بود و جمهوری اسلامی طی ۴۱ سال گذشته با اتکال به چنان گشتآوری، روئین‌تنانه مانائی و پایداری کرده.

آنانکه از موضعی ناصحانه و گویشی دلسوزانه ایران را شماتت می‌کنند که ستیز با آمریکا نافی دستآورد تکنولوژیک و مانع تحصیل رشد و توسعه اقتصادی است التفاتی به آن ندارند که ایرانیان در ستیز با آمریکا دنبال آن نیستند تا چیزی به دست آورند، اهتمام ایشان دفاع از خود در مقابل زیاده‌خواهی آمریکا است تا چیزی را از دست ندهند.

انقلاب اسلامی ۵۷ بنام روح‌الله خمینی سند خورده و همه دغدغه خمینی و انقلاب خمینی و انقلابیون خمینی حراست از خودباشی و حفاظت از هویت دینی و کیان و استقلال سیاسی ایران‌شان بود.

انقلاب خمینی برخلاف باورداشت مارکسیست‌ها با زیربنای اقتصادی برون‌ریخت نشد و هم‌چنانکه برخلاف فاهمه لیبرال‌ها دغدغه رشد اقتصادی نداشت تا اکنون آنها و اینها بتوانند چرائی و چگالی‌اش را آندوسکوپی کنند!

هر گونه دانش و خوانشی از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی‌اش بدون فهمی گشتالتی از محوریت «معدلت اندیشانه و معناگرایانه» فاقد وجاهت است.

انقلاب خمینی دغدغه آب و نان مردم را نداشت تا اکنون بتوان با شاخص GDP و GNP آن را برازندگی کرد. به صراحت بنیان‌گذار جمهوری اسلامی: دلخوش به آب و برق مجانی نباشید ما به دنبال معنویات شما هستیم.

این بمعنای بی‌اهمیتی آب و نان مردم و نالازمی طی مدارج توسعه و رشد اقتصادی در ایران نیست.

موضوع بحث آنست که شاخص‌های رشد و توسعه برای انقلاب اسلامی شاید طریقیت داشته باشد اما موضوعیت ندارد!

هر دولتی در ایران و یا در هر کجای جهان و بدون توجه به ساختار سیاسی دمکراتیک یا غیردمکراتیک موجود در آن کشور و بدون توسل به انقلاب، رسالت ذاتی‌اش تامین مایحتاج و معیشت و رفاه شهروندانش می‌باشد و تحصیل آن «وظیفه حکومت‌ها» است نه «موهبت حکومت‌ها» تا از قبال دهش یا نبودش آن بتوان حکومتی را منقبت یا مذمت کرد.

تلخند ماجرا آنجاست که واشنگتن راسا و در مقام تنبیه و به اتهام عدم متابعت ایران از تطاول و هژمونی آمریکائی با سلاح اقتصاد و تحمیل شدائد معیشتی می‌کوشد و کوشیده ایرانیان را در زمین فلاکت به استیصال و پشیمانی بکشاند و آنگاه پیاده نظام رسانه‌ای و قلمداران تحت الامرش نیز بی‌معرفتانه به میدان آمده و جمهوری اسلامی را با شاخص‌های اقتصادی «هزینه ـ فایده» می‌کنند و نسخه «نصرفیدن» را برای ایرانیان می‌پیچند.

#داریوش_سجادی
#انقلاب_اسلامی
#روح‌الله_خمینی
#تلویزیون_بی‌بی‌سی
#شهیر_شهید‌ثالث

هرزه‌گردهای دنیای سیاست!



مسیح علینژاد طی مقاله‌ای در نشریه نشنال اینترست بمنظور ترغیب دولت ترامپ جهت حفظ تحریم‌های اقتصادی علیه ایرانیان نوشت:

ویروس کرونا دلیلی برای پایان دادن به تحریم ایران نیست(!)

این دخترباوه سیاسی از عمق نوکیسه‌گی و ژاژخائی تداعی کننده استر یهودی است که مُحیلانه با همآغوشی در بستر خشایارشاه خود را سوگلی‌اش کرد و آنگاه شریرانه حکم قتل عام ۱۵ هزار ایرانی را از همسر گرفت و بر جنازه ایرانیان رقاصی کرد و عید پوریم گرفت!

شرف که نباشه با علف هم می‌توان هرزه‌گردهای سیاسی را تعلیف کرد!

#داریوش_سجادی