۱۳۹۲ خرداد ۹, پنجشنبه

مدیریت بحران



در تعریف «مدیریت بحران» و بمنظور تقریب به ذهن آورده اند:
وقتی دو نفر در جنگل ناغافل مواجه با شیری درنده شدند! و یکی از آن دو بسرعت کفش ورزشی خود را به پا کرد و آماده دویدن و گریختن از مهلکه شد. دوستش به طعنه گفت:
اما هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریع تر بدود!
و وی در پاسخ گفت:
مهم نیست نتوانم از شیر سریع تر بدوم. فقط باید بکوشم از تو سریع تر بدوم!



***

انتخابات ریاست جمهوری سال 92 تا قبل از اقدام شورای نگهبان در رد صلاحیت آقایان هاشمی رفسنجانی و اسفندیار رحیم مشائی بمثابه «دوئل سه نفره» ای شده بود که دو ضلع آن (هاشمی و احمدی نژاد) با تحلیلی مشابه بدنبال اهداف متفاوت خود بودند.
احمدی نژاد با این تحلیل که اگر هاشمی نامزد شود ولو آنکه نظام با «مشائی» مشکل داشته باشد اما به اعتبار مشکل بیشتر نظام با «هاشمی» و بمنظور شکستن آرای وی، مشائی را تائید صلاحیت می کنند و با اتکای بر چنین برآیندی با خیالی راحت مشائی را به وزارت کشور بُرد و نام نویسی اش کرد.
متقابلاً هاشمی نیز خود را نامزد انتخابات کرد با این تحلیل که منتصب رهبری در کرسی ریاست مجمع تشخیص مصلحت است لذا تحت هر شرایطی صلاحیت اش محرز بوده و شورای نگهبان نمی تواند منصوب رهبری را رد صلاحیت کند.
بی مناسبت هم نبود که هر دو در روز آخر و دقایق آخر مهلت ثبت نامزدها در وزارت کشور حاضر شده و نام نویسی کردند!
اما طرفین پیش بینی آن را نکرده بودند که ضلع سوم راهکار دیگری هم دارد و آن رد صلاحیت هم زمان هر دو نامزد مزبور است. یکی را به بهانه کبر سن یکی را هم بدون نیاز به بهانه!
هر چند رد صلاحیت هاشمی و مشائی بمثابه یک جراحی سنگین اقدامی پر هزینه محسوب می شود اما ظاهراً تصمیم سازان پازل قدرت در ایران ترجیح دادند تا با تاسی به آن ضزب المثل ایرانی: یک نه بگویند اما نـُه ماه به دل نکشند!
اما در همین منازعه پنهان نیز هاشمی نشان داد از احمدی نژاد زیرک تر است چرا که در کنار خود نامزدی پارآلل (حسن روحانی) را نیز نگاه داشت. وی دوراندیشانه پیش بینی چنین روزی را کرده بود که اگر بنا به هر دلیلی نتوانست در میدان رقابت ها باقی بماند لااقل بتواند نامزد پارآلل خود را وارد میدان کرده و ثقل سیاسی خود را بنفع وی بکار گیرد.
اما احمدی نژاد علی رغم آنکه دو نفر از دیگر جان نثارانش (جوانفکر و رحیمی) نیز در انتخابات ثبت نام کرده بودند بی تدبیرانه ایشان را مجبور به انصراف کرد.
ظاهراً انگیزه احمدی نژاد در ملزم کردن جوانفکر و رحیمی به کناره گیری از میدان رقابت های انتخابات ریاست جمهوری مبتنی بر این تحلیل بود که «مهره های سرباز خود را بنفع مهره فرزین می سوزانم» چرا که بر این باور بود که نظام در صورت حضور دو مهره دیگر و کم مسئله دارتر (رحیمی و جوانفکر) در کنار مشائی به احتمال زیاد با این توجیه که شما هنوز نامزد نزدیک به خود در انتخابات دارید مشائی را رد صلاحیت می کنند. از سوی دیگر احمدی نژاد روی این حساب باز کرده بود که با بیرون کشیدن همه مهره هایش از انتخابات و نگه داشتن انحصاری مشائی در صحنه و با توجه به شناختی که نظام از سخت سری و رفتارهای تند و افسار گسیخته ایشان دارند محتملاًَ به منظور عدم تحریک آستانه پرخاشگری احمدی نژاد به وی باج داده و نامزد انحصاریش را تائید صلاحیت می کنند.
همین محاسبه غلط اکنون به هاشمی این امکان را می دهد تا «بدون دغدغه یک رقیب جدی» کماکان از این فرصت برخوردار باشد تا حذف خود از انتخابات را از طریق «آقای پارآلل» جبران و پی گیری نماید.
به عبارت بهتر هاشمی بار دیگر اثبات کرد در مدیریت بحران تبحر دارد و به اعتبار مبتدی بودن احمدی نژاد، ایشان (هاشمی) بدون توجه به سرعت سلطان جنگل! تنها کوشید از «محمود» تندتر بدود و اکنون در ساحل عافیت «محمود بی پناه» را در پایان محتوم اش به نظاره بنشیند!

۳ نظر:

مازیار گفت...

هرچند شاید روحانی کفشهای ورزشی را پوشیده غافل از اینکه وزن طرف بالاست و بعید میدانم که بتواند سریع بدود. آقای روحانی هرچند شاید مهره هاشمی باشد ولی هرگز یارای رقابت با کاندیداهای دیگر را ندارد و نشان داده اصلا و ابدا هنرمند و سخنوری توانا نیست و بعید است که بتواند آرایی را به سوی خود بکشاند. فکر میکنم به همین دلیل است هیچکدام از اصلاح طلبان و هاشمی حمایتی علنی از ایشان نداشتند و همچنین بعید است که سابقه خود را نیز با اینکار خرابتر! کنند.

ناشناس گفت...

آیا آقای جلیلی را گزینه مخفی آقای احمدی نژاد نمی دانید؟























ناشناس گفت...

سلطان جنگل را خوب آمدي!
م.ب.