آقای هاشمی رفسنجانی چند روز قبل از آنکه مشخص شود نامزد ریاست جمهوری می شوند، گفتند:
«بدون موافقت رهبری آمدنم به انتخابات نتیجه معکوس خواهد داد ... اگر بخواهد شرایطی بوجود بیاید که بین من و رهبری حالت نزاع و اختلاف بوجود بیاید همه ما ضرر خواهیم کرد. برای آمدن به صحنه انتخابات ریاست جمهوری در حال ارزیابی شرایط هستم. من بدون موافقت ایشان وارد عرصه نخواهم شد چون اگر ایشان موافق نباشند نتیجه ای که به بار می آید معکوس خواهد بود»
در این زمینه نگاه کنید به «صدای پای اسب»
علی رغم این و با توجه به آنکه رهبری کوچک ترین واکنشی نسبت به این اظهارات از خود نشان ندادند. (عدم واکنشی که بوضوح معنائی قابل فهم داشت) آقای هاشمی وارد انتخابات شد!
در عرف سیاسی چنین کاری بار معنائی خاصی را تولید می کند و ظرفیتی را پیرامون هاشمی خلق و فعال می کند که بی نیاز از توضیح نوعی مبارزه طلبی را تداعی به ذهن می کند.
گذشته از آنکه هاشمی بارها و به صراحت اعلام کرده علی رغم آنکه در مواردی با رهبری اختلاف سلیقه و نظر دارد اما در مجموع به اعتبار شان ولائی ایشان نظر خود را بر اساس ارجحیت نظر رهبری نادیده می گیرد.
حال با توجه به خطبه های معروف نماز جمعه 29 خرداد 88 که طی آن آیت الله خامنه ای به صراحت گفتند بین هاشمی و احمدی نژاد نظر ایشان نزدیک به مواضع احمدی نژاد در حوزه سیاست خارجی و فرهنگی و عدالت اجتماعی است. (حال بگذریم که به مرور ثابت شد احمدی نژاد هم از حیث آن مواضع هندوانه ای درون زرد بودند!) اما عصاره کلام رهبری ناظر بر این بود که مواضع آقای هاشمی را قبول ندارند.
بر این اساس است که ورود هاشمی به انتخابات تاویل پذیر بوده و بالذات می تواند بحران زائی کند و کانون بدفهمی و بدرفتاری و بدفرجامی های سیاسی در انتخابات پیش رو شود.
در غیر این صورت شکل ورود آقای رفسنجانی به چه معنائی است؟
۱ نظر:
THERE IS A LETTER TO RAFSANJANI IN MASHREGH WEBSITE {LETTER TO HASHEMI}BY ABBAS SALIMI NAMIN AND A MENTION OF YOUR ARTICLE IN ETEMAD MELLI{3-30-88} .VERY INTERESTING LETTER AND THE WAY EXPOSES RAFSANJANI AND HIS CRONIES ;PERHAPS YOU SHOULD READ IT
ارسال یک نظر