۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

آخرین جنگ!



دوست گرانقدر سرکار خانم «شبنم مرزیجرانی» ذیل پست قبلی در مورد مخالفتم با نامزدی آقای هاشمی رفسنجانی پرسیده بودند:
شما که ترجیح تان خاتمی بود، چرا با هاشمی لج شدی؟ حالا که خاتمی اعلان کرده که طرفدار هاشمی است؟
این پرسش بجائی است که چون مهم اش می دانم بصورت پستی مستقل پاسخ را خدمت ایشان و دیگر دوستان معروض می دارد.
همان طور که پیش تر ذیل نامه «آقای خاتمی بیآئید» ذکر کردم بر ورود آقای خاتمی به انتخابات اصرار داشتم ولو آنکه خود به ایشان رای نمی دادم و در مجموع با توضیحات موجود در آن نامه، ورود آقای خاتمی به انتخابات را چه منجر به شکست ایشان شود و چه پیروزی، مقوم منافع ملی کشور می دانستم. دلائلم بر چنین برآیندی را در آن نامه نوشتم اما یک چیز مهم را تعمداً در آن نامه ننوشتم که اتفاقاً انگیزه اصلی ام از ترغیب آقای خاتمی به انتخابات همان یک چیز مهم بود!
در واقع اصرار بنده بر ضرورت ورود آقای خاتمی «در اولویت» ایجاد مانع جهت عدم ورود آقای هاشمی رفسنجانی در مقام نامزد به انتخابات بود. هر چند بوضوح از 8 ماه پیشتر دیده بودم و مطمئن بودم ایشان (آقای رفسنجانی) به انتخابات ورود خواهند کرد اما چون آفات ورود ایشان به انتخابات را بیش از برکات اش می دیدم و می بینم کوشیدم تا به سهم خود با ترغیب آقای خاتمی جهت ورود به انتخابات عملاً برای ورود هاشمی مانع ایجاد کنم.
اکنون هم تکرار می کنم:
متاسفانه جنس ورود هاشمی به انتخابات بحران زاست و ایشان خواسته یا ناخواسته و متاثر از اتفاقات 4 سال گذشته حامل ظرفیتی شده اند که می تواند انتخابات ریاست جمهوری پیش رو را به استعداد جبهه متراکم و متناقضی که تا روز انتخابات در جوار ایشان اردو خواهند زد مُبدل به رفراندومی بر سر ماهیت و کلیت نظام کنند! البته تا اینجا هم مشکلی نیست مشروط بر آنکه برخلاف سال 88 و بی مبالاتی رهبران جنبش سبز، آقای رفسنجانی مسئولیت رفراندوم مزبور و جماعت در حال اردو زدن در جوارش را رسماً و علناً بر عهده بگیرند.
برخلاف سال 88 که «میرحسین موسوی» از سوئی مُدام خود را وامدار نظام و اسلام و امام و انقلاب معرفی می کرد اما هم زمان تلاشی جهت طرد نامانوسآن از خود و جنبش اش نکرد بر هاشمی فرض است تا در صورت اصرارش بر شکل دادن به چنین رفراندومی تکلیف خود را با نظام و اسلام و انقلاب و امام از سوئی و از سوی دیگر با دشمنان همان نظام و اسلام انقلاب و امامی که در حال تجمیع در جوار ایشانند روشن نمایند.
نمی شود از سوئی از اعتبار نظام و اسلام و انقلاب و امام مایه گذاشت اما محصولش را در سبد مخالفانش ریخت.
نگرانی دوم از حضور آقای هاشمی در انتخابات پیش رو آن است که ایشان بخوبی می دانند این آخرین فرصت ایشان برای حضور در عرصه قدرت است و کبر سن به ایشان اجازه تحمل شکست با این امید که در فصلی دیگر مجدد بازگردند نمی دهد. همین واقعیت به اندازه کافی گویاست تا به آقای هاشمی و به ویژه به عقبه سیاسی ایشان که برای بازگشت به قدرت خیز برداشته اند تفهیم کند «تحت هر شرایطی» باید نتیجه انتخابات را ببرند! این آخرین فرصت یا به تعبیری آخرین جنگ یا آخرین امکان جنگ ایشان برای تصاحب قدرت است.همین قطعیت نگران کننده موید آن است که نتیجه بازی اگر بنام هاشمی تمام نشود می توان شهرآشوبی مجددی را چشم انتظار بود!
با توجه به چنین مفروضاتی اصرار بر آمدن جناب خاتمی بمنظور نیآمدن آقای رفسنجانی داشتم و با توجه به همین مفروضات است که در چند پست پیشتر انذار شنیدن «صدای پای اسب» را دادم!


http://sokhand.blogspot.com/2013/05/blog-post_2871.html

http://sokhand.blogspot.com/2012/10/blog-post_2.html



واکنش ها در فیس بوک:

شهریار وکیلی:

شما فکر می‌کنید خاتمی اگر میومد کسانیکه پشت خاتمی بودند تقابل با نظام نداشتند ؟ جناب داریوش خان ، شما میخواستید خاتمی میومد چون خاتمی رو خیلی‌ راحت و با هزینه کمتر میشه رد صلاحیت کرد و اون موقع شما میگفتید خوب رد صلاحیت شد و با نوشتن ۲۱۰ مقاله توضیح می‌دادید که تقصیر خودش بوده که صلاحیتش رد شده و چه و چه و چه. ولی‌ میدونید که رد صلاحیت هاشمی به همین سادگی‌ نیست. مگه میشه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام صلاحیت کاندید شدن نداشته باشه ؟!!!! اینجاست که شما نگران میشین. ولی‌ اگر خاتمی میومد و صلاحیتش تایید میشد ۱۰۰ مرتبه برای "سلطان" خطرش بیشتر بود. ولی‌ در کلّ خیلی‌ خوبه که از ۳۲ -۳۳ سال جمهوری اسلامی ۲۴ سالش که موسوی و هاشمی و خاتمی در راس دولت بودند همه و همه شدند ضدّ نظام جمهوری اسلامی و همه شدن ضد خامنه‌ای. این در نوع خودش جالبه. تازه الان این ۸ سال اخر هم شدن ضد نظام ! جوکیه این قضیه

داریوش سجادی:

جناب وکیلی اتفاقاً وجود شما و اعتراف تان بر حمایت از ریاست جمهوری هاشمی سند خوبی است از ادعای موجود در پست بالا . آیا غیر از این است که جنابعالی بارها و صادقانه بیان کرده اید نه از جمهوری اسلامی و نه رهبری اش و نه بنیان گذارش و نه کلیتش خوش تان نمی آید و قطعاً و محتملاً نبودش را به از بودنش دانسته و می دانید؟ و حمایت امروز شما و امثال شما از هاشمی را نیز چیزی در همین راستا می توان فهم کرد!؟

در ضمن در مورد رد صلاحیت خاتمی یا هاشمی هم معلومه دو مطلب بنده را اساسا نخوانده ایدکه در نامه به خاتمی گفتم تا مطمئن نشدید که تائید صلاحیت می شوید وارد انتخابات نشوید و در مقاله خیز بلند هاشمی هم تاکید داشتم که صلاحیت هاشمی منتصب رهبری در مجمع تشخیص مصلحت را تحت هیچ شرایطی شورای نگهبان نمی تواند به این راحتی رد کند!

شهریار وکیلی:

جناب سجادی من از نظام ولایت فقیهی که یک نوع پادشاهی هست متنفرم. اما حمایت الان از هاشمی هیچ ارتباطی‌ به بر اندازی نداره چون هاشمی‌ رو بر انداز نمیدونم و کلا محو شدن جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه کار یک شب و یک سال نیست. بلکه میشه دموکراسی و آزادی رو از داخل و به تدریج شروع کرد. اما اگر الان حمایت از هاشمی‌ می‌کنم به این دلیل هست که اوضاع داخل ایران چه از نظر اقتصادی چه از نظر سیاست خارجی‌ چه اجتماعی افتضاح هست. به قول سهیل محمودی اوضاع مطبوعات و سینما و اینترنت و روزنامه در زمان خاتمی و هاشمی بهتر بوده یا در این ۸ سال ؟! پس در نتیجه اگر می‌خوایم داخل ایران از این وضع أسفناک کمی‌ ، فقط کمی‌ نجات پیدا کنه در بین این افراد سینه چاک ولایت فقیه،و دسبوس حضرت سلطان ، کسی‌ که مستقل تر از خامنه‌ای هست ، کسی‌ جز رفسنجانی نیست. جناب خامنه‌ای سطح درک و فهمشان را ۴ سال پیش با نزدیک بودن نظرشان به محمود خان نشان دادند.



داریوش سجادی:

ممنون از توضیحات تان اما به هر حال اردو زدن شما و امثال شما در کنار هاشمی معنای سیاسی خود را به کلیت نظام منتقل خواهد کرد و بار دیگر می توان چشم انتظار شکل گرفتن یک دو قطبی آنتاگونیستی خون چکان در فضای انتخابات را چشم انتظار بود

هاتف مطهری:

آقای سجادی من قبول ندارم که طرف مقابل هاشمی یک نیروی اصیل انقلابی و حافظ منافع ملی هست.اتفاقا هاشمی رو واقع بین تر از "طرف مقابل" ایشون میدونم.
من منتقد اقدامات رهبری هستم و فکر میکنم ایشون حداقل در سیاست داخلی راه درستی رو در پیش نگرفته

داریوش سجادی:

جناب مطهری موضوع مناقشه کشف اصالت در میانه جناح ها نیست! بلکه ظرفیت بحران سازی است که از ناحیه ورود و شکل ورود آقای هاشمی به انتخابات در حال از قوه به فعل رسیدن است

شهریار وکیلی:

من هم گفتم شما چون میدونستید که خاتمی صلاحیتش تایید نمی‌شه تشویق میکردید به آمدن. میدونستید که هیچ جوری هم نمی‌تونه قبل از ثبت نام از تأید صلاحیتش مطمئن بشه . گروه‌های بر انداز جمهوری اسلامی در خارج از ایران ، که از همین الان شروع کردن به بد و بیراه گفتن به هاشمی‌ و توهین کردن به کسانیکه تشوق میکنند مردم رو به رای دادن به هاشمی‌ ! نه قربان الان رای به هاشمی برای بر اندازی و این حرف‌ها نیست. اوضاع سیاست داخلی‌ و خارجی‌ و وضع معیشتی مردم و به فنا رفتن اقتصاد و گدا پروری به حدی رسیده که کسی‌ دیگه داخل ایران در حال حاضر فکر بر اندازی نیست، فکر کمی‌ اصلاح امور هست. و این اصلاح، باید به وسیله یک فردی که بین این کاندیدا‌ها دارای تجربه باشه و دست و پا بسته ولی‌ فقیه نباشه انجام بشه. بین این جماعت هم هاشمی‌ بهترین گزینه هست. حالا اینکه این فضای دو قطبی منجر به خون و خونریزی میشه یا نمی‌شه و مقصر این خون ریختن کی‌ میتونه باشه باید دید تا نگاه ملوکانه سلطان در نماز جمعه بعد از انتخابات چی‌ هست و فرمان قتل جونها رو پای تریبون نماز جمعه کی‌ صادر می‌کنن. در زمان حوادث ۸۸ اولین کسانیکه دست به اسلحه بردن و خونریزی کردن به گواه ۱۰۰‌ها عکس و فیلم موجود طرفداران سلطان بودند. همون زمان هم خیلی‌ راحت تر میشد مدیریت کرد این قضایا رو ولی‌ متاسفانه همه چشم به دهان سلطان بودند و ایشون هم فاقد درایت و شعور سیاسی کافی‌ هستن

داریوش سجادی:

اولا همان طور که در نامه ام به خاتمی آوردم: هاشمی اگر در اولویت دغدغه منافع ملی جدای از رئیس جمهور شدن خودش را داشت تنها کسی بودکه می توانست با هزینه کردن ثقل سیاسی خودهم خاتمی را متقاعد به نامزدی کند و هم نظام را متقاعد به مناسب بودن نامزدی خاتمی و تائید صلاحیت اش کند ثانیا شما علی رغم تخصص طبابت تان ظاهرا با مفهوم خشونت آشنا نیستید خشونت لزوما دست به اسلحه بردن نیست! بلکه عصبانی کردن تفنگدار از طریق تحقیر و اهانت اش خود پله اول خشونت است. نمیشود طرف مقابل را با خشونت کلامی «بسیجی ساندیس خوار» و مرگ بر اصل ولایت فقیه و توپ تانک فشفشه ... تحقیر و عصبانی کرد و بعد که طرف را به واکنش وادار کرد بانگ و فریاد برآورد : تو چقدر خشنی!!!!!

هیچ نظری موجود نیست: