۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

دلنگرانه با خاتمی


تهران ـ جماران ـ برسد به دست جناب آقای محمد خاتمی

جناب آقای خاتمی
سلام ـ خسته نباشید.
شب گذشته مروری بر خاطرات و عکس های قدیمی داشتم و به عکس فوق رسیدم.
زمستان سال 75 بود در دفتر شما واقع در ساختمان مرکزی کتابخانه ملی.
آقای خاتمی 17 سال از آن تاریخ گذشته و هر دو پیر شدیم. اما خوشبختانه شما خوب مانده اید و انشاالله بقای عمر با عزت و سلامت تان باشد. اما بنده لااقل به صفت ظاهر شکسته شدم. البته شاید ظاهرم شکست اما کمرم لااقل تا «هنوز» نشکسته هر چند زیر فشار خرد کننده غربت و خون دل خوردن ها و بغض ها و جو سازی ها و ناجوانمردی ها و نارفیقی ها و بی اخلاقی های بازیگران بی اخلاق سیاست در داخل و خارج شکیبانه مقاومت و صبوری می کنم و «پیـر» می شوم!

جناب آقای خاتمی
غرض از مزاحمت ابراز گلایه و درخواستی است که پیرو «فراخوان بدون اجابتم (!) خطاب به جنابعالی بمنظور نامزد شدن تان در انتخابات ریاست جمهوری» لازم می دانم آن را با شما در میان بگذارم. گلایه ای که بغضی شد مضاف بر بغض های قبلی و خون دل خوردن هائی بیشتر و باز هم حسرت چاه های کوفه را کشیدن!

جناب آقای خاتمی
همان طور که در نامه قبلی بر این نکته تاکید داشتم با توجه به سلیم النفسی شناخته شده و دغدغه قابل تقدیرتان در تحصیل منافع ملی کشور، حضور شما در مقام نامزد انتخابات ریاست جمهوری بایسته عقلی بود. اگر پیروز می شدید قطعاً به اعتبار تجربه گذشته تان ضمن برائت از افراطیون قبلی اردو زده در جوارتان تیم معقولی را برای تمشیت امور کشور بر می گزیدید و اگر هم رقابت را واگذار می کردید باز هم از طریق بالا بردن مشارکت پر نشاط در انتخابات و عدم تحریک جبهه افراطیون و کمک غیر مستقیم در روی کار آمدن رئیس جمهوری از میانه معتدلین اصول گرا تکلیف خود در تحصیل منافع ملی کشور را بنحو احسن انجام داده بودید. امری که مطمئنم کلیت نظام نیز از موضع تدبیر و عقلانیت بر آن صحه می گذاشت.
اما به هر حال جنابعالی بنا به هر دلیلی این امکان را از خود و مملکت دریغ کردید. اما اکنون و جسارتاً مایلم توصیه ای برادرانه خدمت تان داشته باشم.

جناب آقای خاتمی
جنابعالی بنا به هر دلیلی که از نامزد شدن در انتخابات پیش رو استنکاف ورزیدید در درستی یک واقعیت تردید نداشته باشید و آن این که یکی از اصلی ترین دلائل و موانع برای نامزد شدن ضروری جنابعالی شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی بود!
از آنجا که اینجانب تنها کسی بودم که از 8 ماه پیش با اتکای بر قرائن و شواهد وادله به صراحت گفتم و نوشتم: جناب آقای رفسنجانی برای حضور تمام قد به عنوان «نامزد» در انتخابات ریاست جمهوری دور یازدهم عزم خود را جزم کرده اند و امروز این ادعا بوضوح ثابت شد. (مقاله خیز بلند هاشمی)

اکنون نیز به خود حق می دهم تا این واقعیت غیر قابل انکار را به جنابعالی گوشزد نمایم که آقای هاشمی رفسنجانی چنانچه «در اولویت» دغدغه منافع ملی کشور را داشتند و چنانچه «می خواستند» (!) تنها کسی بودند که می توانست جنابعالی را متقاعد به نامزدی در انتخابات نموده و متقابلاً همه وزن و اعتبار سیاسی خود را از طریق لابی با ساختارهای قدرت در نظام صرف تضمین و تحصیل صلاحیت جنابعالی از شورای نگهبان نمایند.
علی ایحال این فرصت تاریخی از دست رفت! اما اکنون برادرانه به جنابعالی انذار می دهم «خود را از این بازی در حال شکل گرفتن کنار بکشید»!
این «بازی» بازی شما نیست و از آن بوی خوبی نمی آید.

جناب آقای خاتمی
در سلیم النفسی جنابعالی کمترین تردیدی نیست اما به هر حال سنی هم از جنابعالی گذشته و توقع می رود با گذراندن دو دوره تجربه سنگین مسئولیت ریاست جمهوری کمی هم در درک بازی های پیچیده سیاسی «سیاسیون» از خود استعداد نشان دهید.
از بازی جدید و خطرناکی که در حال شکل گرفتن است دل نگران باشید . در این بازی اگر نقشی برای جنابعالی در نظر بگیرند چیزی بیش از نقش یک قربانی سیاسی نیست و با بی رحمی دو طرف دعوا بدون ملاحظه جنابعالی را له خواهند کرد.
هر چند فرصت حضور در انتخابات را از خود سلب کردید اما کماکان و برای آینده می توانید اعتبار و حرمت سیاسی خود را برای کشور و مردم و منافع مملکت تحفظ فرمائید.
نگاهی به جماعت مظلوم و شیدائی بیاندازید که مانند گله ای از گنجشککـــآن همیشه مضطرب و هراسان همان طور که در دوم خرداد 76 شیداگونه و قهرمان خواهانه مدتی بر شانه های «سید محمد خاتمی» نشستند و آسودند و در خرداد 88 «میر حسین» را آن گونه می دیدند. اینک نیز مضظرب و سر گردان در توهم قهرمانی دیگر خلعت قهرمانی را در قامت توهمی نوین می بینند!؟

جناب آقای خاتمی
صیانت نفس خود را پاس دارید و اگر مایلید خدمتی به کشور و ملت تان کنید با اجتناب از دامن زدن به موج قهرمان طلبی و منجی نمائی کاذبی که این بار توسط جناب آقای هاشمی و عقبه سیاسی ایشان در حال شکل گیری است! اهتمام خود را صرف تزریق اعتماد بنفس به آن شیدائیانی کنید که بجای ایستادن بر روی پای خود در جستجوی قهرمان سر از بیابان در می آورند.
زیاده عرضی نیست و اگر عمری بود و انشاالله توفیق ملاقاتی دیگر دور از چشم و گوش نامحرمان خدمت تان تطویل کلام خواهم کرد.

ایام به کام و عزت تان مستدام باد

ارادتمند داریوش سجّادی ـ آمریکا
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392

۲ نظر:

غلامعلی یوسفی گفت...

اتفاقأ حمایت تمام قد آقای خاتمی از هاشمی کار بسیار درستی است.
اینکار بقدری درست و زیباست که باورم نمی شود!!
باورم نمی شود که در جهان سوم چنین حرکتهای زیبایی اتفاق می افتد.

ناشناس گفت...

جناب آقای سجادی
بر عکس مطلبی که جنابعالی خطاب به آقای خاتمی نوشته اید، بنظر بنده ایشان نه تنها باید به حمایت از کاندیدای ریاست جمهوری آقای هاشمی بپردازند بلکه حتی بعنوان لیدر اصلاح طلبان چاره ای جز این ندارند.
مشخصهء جوهر انقلابی جمهوری اسلامی جدا کردن جامعهء ایران به دو کمپ خودی ها و غیر خودی ها بوده است. این مشخصه ایست که در تمامی رژیم های انقلابی صرف نظر از ایدئولئژی آنها میتوان یافت. جوهر اسلامی جمهوری اسلامی نیز در قرائتی سیاسی و رادیکال از اسلام شیعه بیان شده که اصل اساسی آن همان ولایت فقیه است که نسبت به اعتقادات سنتی شیعه شاید نوعی بداعت به حساب بیاید. جمهوری اسلامی بدون جدایی خودی ها از غیر خودی ها و بدون ولایت فقیه جمهوری اسلامی نمی تواند باشد و جوهر انقلابی خود را از دست خواهد داد. البته این آرزوی بسیاری از ایرانیان غیر خودی است که نظام جمهوری اسلامی این دو مشخصه اش را از دست داده و به نظامی غیر انقلابی ولو اسلام گرا بدل شود (نظامی که غیر خودی ها را از حقوق و آزادی های سیاسی و فردی و اجتماعی محروم نکند، نظامی مثل نظام ترکیه). ولی چنین آرزویی را خودی ها ولو اینکه اصلاح طلب باشند به یدک نمیکشند. اصلاح طلبی آنها در برابر این دو مشخصه (جدایی خودی و غیر خودی ، ولایت فقیه) سر تعظیم فرود می آورد، و وفاداری به نظام را ارجح میداند.
در انتخابات 88 اصلاح طلبان استراتژی غلطی را پیش گرفتند که طی آن مرز تمایز میان خودی و غیر خودی برچیده شد. اصلاح طلبان در دام حرکتی افتادند که خودشان راه انداختند ولی خیلی زود کنترل آنرا از دست دادند. در رویکرد به این استراتژی غلط : استفاده از فشار خیابانی برای امتیاز گرفتن از بالا ، نقش آقای هاشمی، در پشت پرده، اساسی بود. من فکر نمی کنم آقایان موسوی و کروبی، اگر پشتشان به آقای هاشمی گرم نبود، از سر خود چنین راهی را پیش میگرفتند. این راه منجر به آن شد که طیفی از مردم کف خیابان بریزند که نه تنها خودی نبودند بلکه اساسا نظام جمهوری اسلامی را قبول نداشتند. آقای موسوی در بیانیه هایش از رجعت به خط واقعی امام صحبت میکرد در حالیکه در خیابان ها سبز ها اساس نظام را بزیر سوال میکشیدند، آقای موسوی از ارزش های انقلاب اسلامی سخن میگفت، سبز ها در خیابان شعار «نه غزه نه لبنان ...» را ابداع میکردند. جوی که از اردو کشی خیابانی ساطع گردید چنان بود که برخی کادر های اصلا ح طلب را از مرز خودی ها به آنطرف پرتاب کرد. آندسته از اصلاح طلبان که خطر را میدیدند نتوانستند مسیر را به سمتی معقول و قابل قبول برای نظام سوق بدهند و کار سر انجام به گسست بین نظام و اصلاح طلبان انجامید. آقای هاشمی در از دست رفتن کنترل اوضاع نقش عمده ای داشت.
اما، امروز که آب ها مقداری از آسیاب افتاده و صف خودی و غیر خودی در میان اصلاح طلبان مشخص شده، شرایطی پیش آمده که در انتخابات پیش رو، اصلاح طلبان خودی بتوانند به نحوی مجددا به قطار نظام متصل شوند. شرط این خروج از انزوا البته این استکه فردی با وزن سیاسی محسوس آنها را در این انتخابات نمایندگی کند و با مشارکتی نمونه و آری از اصتکاک با نظام، زیر بنای آشتی را فراهم آورد. آقای هاشمی علیرغم مسئولیتی که در آن بلوا داشت تنها گزینه برای چنین کاری است.
طی ماه های گذشته نظام به روشنی علائمی فرستاد مبنی بر اینکه آقای خاتمی را برای ایفای این نقش آشتی کنان بدلایلی نمی تواند بپذیرد. مهمترینش هم محبوبیتی استکه ایشان خواسته یا نا خواسته در میان غیر خودی ها دارند. آقای هاشمی دارای چنین محبوبیتی نزد غیر خودی ها نیست و حتی بعنوان یکی از بنیانگذاران اصلی نظام جمهوری اسلامی مورد خشم و غضب آنها قرار دارد. شخص سومی هم در میان اصلاح طلبان موجود نیست که دارای آنچنان وزن سیاسی ایی باشد که حضورش در انتخابات پتانسیل آشتی بین اصلاح طلبان و دیگر برادران را فراهم بکند. این استکه بنظرم آقای هاشمی تنها شخصیتی استکه با حضورش در انتخابات و البته شکست خوردن در آن ولی با قبول شکست و ابراز وفاداری مطلق به نظام، می تواند دفتر قائله ای که چهار سال پیش براه انداخته شد واصلاح طلبان را منزوی و کرد را بسته، دفتر جدیدی را بگشاید که در آن اصلاح طلبان مجددا رفته رفته جایی در درون کمپ خودی ها بیابند.
آقای هاشمی با چنین هدفی وارد این انتخابات شده است و نه با هدف دورجدیدی از رویارویی و بحران سازی و فکر میکنم که این پروژه با رهبر جمهوری اسلامی نیز تنظیم شده است، چون بهر جهت به نفع نظام استکه در بین خودی ها درجه ای از تنوع و تعدد افکار وجود داشته باشد و اگر اصلاح طلبان حامل این تنوع نباشند، چهار سال گذشته نشان داد که تنوع به شکلی بسیار خطرناک تر برای نظام، مثلا به شکل پوپولیسم ناسیونالیستی و ضد الیگارشی روحانیت می تواند تبلور پیدا کند